✳️خاطرات خودنگاشت همسر امام (۷)
◀️در مراسم خواستگاری رسمی بر من چه گذشت
🔹... چیزی نگذشت که آقا #سیداحمد و داماد و دو برادرش آقای پسندیده و آقای #هندی راهی تهران شدند، شب اول رمضان بود. از زنهای طایفه داماد خبری نبود چرا که خانم آقای #پسندیده و همشیره داماد، هر دو وضع حمل کرده بودند و نمیتوانستند سفر کنند و مردها هم معطل نشده بودند... که خود داستانی بود!
🔸... روز دوم ورود آقایان بود که پدر و مادرم کارگرشان آقا ذبیح الله را عقب من فرستادند که امشب میهمان داریم بیایید ... برای رفتن به منزل پدرم مهیا شدم. من هیچگاه تنها از منزل بیرون نمیرفتم، با کارگرمان یا به اصطلاح آن روز «نیمچه خانم» با من همراه میآمد.
🔹وارد که شدم فهمیدم قضیه از چه قرار است نمیدانم چه بگویم، چه حالی پیدا کردم ! با بهت زدگی بیاختیار نشستم، هر یک از اهل خانه میآمدند مرا نگاه میکردند و میرفتند و همه منتظر بودند که چه عکسالعملی از من سر میزند ...(زندگینامه بانو خدیجه ثقفی (همسر امام ) ص 52-50)
🔹🔹🔹
Bonyadtarikhbook-ir
🔸🔸🔸
@Bonyadtarikh
بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی.