#خفت_رضاخانی
🔻خاطره #شمس_پهلوی از دربه دری #پهلوی_اول/به مناسبت ۲۵شهریور سالروز تبعید رضاخان از ایران
🔹چون به تدریج به مناطق آبهای گرم استوایی نزدیک میشدیم از گرما در #رنج بودیم و خیلی اشتیاق داشتیم که زودتر به بمبئی برسیم.
🔸دقایق #اضطرابآمیز با کُندی می گذشت. قایقی به کشتی ما نزدیک شد. سربازان از قایق بیرون آمده مشغول حمل بار و بنه خود شدند و سه نفر انگلیسی که یکی از آنها که بعدا با ایشان آشنایی پیدا کردیم آقای اسکرین بود وارد کشتی شدند و به حضور شاه رفتند.
🔹آقای اسکرین خود را نماینده لرد لین لیتگو، نایبالسلطنه آن روز هندوستان، معرفی کرد و اعتبارنامه خود را به اعلیحضرت(رضاخان) ارائه داد و گفت من در «سیملا» بودم، نایبالسلطنه هندوستان به من ماموریت مهمانداری جنابعالی (به اعلیحضرت جنابعالی خطاب میکرد) را داده و سپس راجع به ماموریت خود اظهار کرد: «شما نمیتوانید در بمبئی پیاده شوید و باید ۵ روز در همین کشتی در وسط دریا در انتظار کشتی اقیانونسپیما بمانید. وقتی کشتی رسید با آن کشتی به جزیره موریس که برای اقامت شما در نظر گرفته شده عزیمت نمایید.»
🔸 اعلیحضرت از شنیدن این سخنان سخت برآشفتند و فرمودند: «مگر من زندانیام؟ من #آزادانه از کشور خود مهاجرت کردم و به من گفته بودند که در خارج از کشورم به هر کجا میخواهم میتوانم مسافرت کنم. #جزیره_موریس کجاست؟ چرا اجازه نمیدهند که من به آمریکای جنوبی بروم؟ چرا مانع میشوید که ما در بمبئی پیاده شویم و تا رسیدن کشتی اقلا در شهر بمانیم؟»
🔹آقای اسکرین در پاسخ همه این حرفها فقط یک چیز میگفتند: «من اظهارات شما را تلگراف میکنم و شخصا جز آنچه گفتم کاری نمیتوانم کرد.» (حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران، جلد هشتم، تهران، علمی، ۱۳۸۰، صص ۴۵۳-۴۶۱.)
@Bonyadtarikh
بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی-قم.