ژانر: #رمان
رده سنی: #نوجوان #بزرگسال
مکتوب یعنی آنچه نوشته شده اما اعراب حس میکنند که این ترجمه مناسبی برای این کلمه نیست زیرا با وجود اینکه همهچیز از پیش نوشته شده است، خداوند مهربان است و فقط برای کمک به ما آنها را نوشته است. نویسنده برای حاضر شدن در قرار ملاقاتی قدری دیر کرده است. وقتی از هتل خارج میشود، متوجه میشود که پلیس اتومبیلش را به پارکینگ منتقل کرده است. ناهارش بیش از معمول طول میکشد و بالاخره دیر به سر قرارش میرسد. به بهایی که باید برای این دیر کردن بپردازد فکر میکند. ناگهان به خاطر میاورد که روز قبل اسکناسی پیدا کرده و آن را برداشته است. احساس میکند که نوعی رابطه مرموز میان اسکناس و اتفاق آن روز وجود دارد. فکر میکند:کسی چه میداند. شاید قرار بوده شخص خاصی پول را پیدا کند و قبل از اینکه او فرصتی برای این کار داشته باشد، من آن را پیدا کردهام! شاید من این پول را از سر راه کسی که واقعاً به آن نیاز داشته است دور کردهام. کسی چه میداند. شاید ماجرایی که من در آن دخالت کردم از پیش نوشته شده است. او احساس میکند که باید خود را از شر اسکناس خلاص کند. در همان لحظه ژندهپوشی را کنار پیادهرو میبیند. بیدرنگ اسکناس را به گدا میدهد و احساس میکند به نوعی تعادل را به اشیا بازگردانده است. ژندهپوش میگوید:صبر کنید. من صدقهبگیر نیستم. من شاعرم و میخواهم در عوض شعری برایتان بخوانم. نویسنده میگوید:بسیار خوب، اما زیاد طولانی نباشد. من عجله دارم. ژندپوش میگوید: اگر هنوز زندهای، دلیلش این است که هنوز به جایی که باید باشی نرسیدهای.
📚» ᴊᴏɪɴɪɴɢ ᴛʜᴇ ᴄʜᴀɴᴇʟ
#پائولو_کوئیلو
#مکتوب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی بیاد توجیه کنه که چرا؟💔
آیا دوست دارید برای خواندن وقت پیدا کنید؟ عاشق کتاب شوید؟ در جستجوی کتابهایی باشید که شور عشق را در شما برانگیزاند و فقط به ندای قلب و خرد خویش گوش فرادهید. آن وقت نیازی نیست به دنبال وقت بگردید، زمان، خود، شما را پیدا خواهد کرد
✍🏻استیو لوین، از مجموعه کتاب های آنگاه که میبینیم
ژانر: #رمان #زندگینامه
رده سنی: #نوجوان #بزرگسال
این کتاب شرح چند ماه زندانی است که آرتور کوستلر در دوران جنگ داخلی اسپانیا در خوف از اعدام سپری کرده است. کتاب کاملاً مستند است، اما زمینهٔ سیاسی و تاریخی در آن اهمیت چندانی ندارد. کوستلر خود میگوید دلبستگی اصلی من در این کتاب یک دلبستگی خویشتننگرانه بوده است: تأثیر روانشناختی سلول اعدام. کوستلر در طول ماههای اسارت شاهد اعدام همزنجیرهایش بود و هر لحظه نیز فکر میکرد خودش را هم اعدام خواهند کرد. او مینویسد: مردن ـ حتی اگر در خدمت هدفی غیرشخصی باشد ـ همیشه امری شخصی و خصوصی است. بنابراین، ناگزیر این صفحات، که بیشترش در خوف و انتظار واقعی مرگ نوشته شده است، خصلتی شخصی و خصوصی دارد. افکاری که در سر یک مرد محکوم میگذرد، از نظر روانشناختی جالب است. نویسندگان حرفهای کمتر امکان داشتهاند چنین جریانی را شخصاً تجربه کنند. من سعی کردهام این افکار را تا آنجا که میتوانستهام صریح و مختصر و مفید ارائه دهم. اما نکته دیگری هم هست: معتقدم که جنگها فقط دهدرصدشان عملیات جنگی است و نوددرصد باقی، رنجی است که به چشم نمیآید. بنابراین شاید این شرح مردهشویخانههای دربستهٔ نفوذناپذیر اندلس ماهیت جنگ داخلی اسپانیا را بهتر از شرح نبردها آشکار کند.
📚» ᴊᴏɪɴɪɴɢ ᴛʜᴇ ᴄʜᴀɴᴇʟ
#آرتور_کوستلر
#گفتوگو_با_مرگ