شــهرِکـتـʙᴏᴏᴋ ᴄɪᴛʏــاب
سلااام سلاام چطورین؟ حوالی پاییز کجا و زیر کدوم درخت یا توی کدوم کافه کتاب میخونی؟📚🍂 و از اونجایی ک
تمدید شد 🙈✨📚
تا سه شنبه هفته آینده وقت دارید که محتواهاتونو برای ما بفرستید
ژانر: #رمان
رده سنی: #نوجوان #بزرگسال
رمان مسخ در مورد فروشنده جوانی به نام گرگور سامسا است که یک روز صبح از خواب بیدار میشود و متوجه میشود که به یک مخلوق نفرتانگیز حشره مانند تبدیل شده است. لحن روشن و دقیق نویسنده با جملات کوتاهش در این کتاب تضادی حیرتانگیزی با موضوع کابوسوار داستان دارد و بر شدت ترس و شگفتی موجود در فضای داستان میافزاید. درباره کتاب مسخ ولادیمیر ناباکوف نویسنده رمان، داستان کوتاه، مترجم و منتقد در مورد این داستان گفته است: «اگر کسی مسخ کافکا را چیزی بیش از یک خیالپردازی حشرهشناسانه بداند به او تبریک میگویم چون به صف خوانندگان خوب و بزرگ پیوسته است.»
مسخ سرگذشت انسانی است که تا وقتی میتوانست فردی مثمر ثمر برای خانواده باشد و در رفع احتیاجات خانواده کوشش میکرد، برای آن عزیز بود و دوست داشتنی؛ اما وقتی از کار میافتد و دیگر قادر نیست تا مایحتاج خانواده را تأمین کند نه تنها دوست داشتنی نیست؛ بلکه به مرور موجودی بیمصرف و حتی مضر و مورد تنفر خانواده میشود تا جایی که حتی زنده بودنش برای اعضای خانواده ملالانگیز است. ابتدا به حال او دل میسوزانند و میخواهند درباره گذشته او مراتب حقشناسی به جا آورند؛ اما وقتی ضبط و ربط کردنش از حد میگذرد، هر کس میخواهد از شرش خلاص شود.
این خانواده سمبل جامعهای است که نسبت به افراد ضعیف و ناتوان بیرحم است و آنها را مضر و مخل آسایش و امنیت جامعه میداند؛ هر چند که اگر چنین شخصی قدرتی داشته باشد و یا همین اجتماع فرصت انجام کاری را از او دریغ نمیکردند، شاید منشأ کارهای عظیمی باشد.
📚» ᴊᴏɪɴɪɴɢ ᴛʜᴇ ᴄʜᴀɴᴇʟ
#کافکا
#مسخ
گاهی از افرادی میشنویم که بسیار گرفتارند و برای خواندن وقت ندارند کسی که بگوید اکنون برای خواندن وقت ندارد، هیچگاه نخواهد خواند
✍🏻پی سی فوریز، سردبیر مجله فوریز