eitaa logo
شــهرِکـتـʙᴏᴏᴋ ᴄɪᴛʏــاب
3.6هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
334 ویدیو
510 فایل
┄┅✧﷽✧┅┄ °تو بگو من گوش میدم(: @Nashenas_ketab_baz °اینجا را بِکاوید✆: @tablighatbookcity 4k••🚎•••3k °مطآلب کانآل‌را کپی‌نکنید✐خدآونـد فـوروآرد را آفرید
مشاهده در ایتا
دانلود
یه قـ🍒ـاچ کتـٰاب؛ زندگي همچون بادكنكى است در دستان كودكان كه هميشه ترس از ترکیدن آن لذت داشتن آن را از بین می‌برد ... کتآبــ: کلیدر
یه قـ🥑ـاچ کتـٰاب؛ وقتی حرف می‌­زنیم باید مراقب باشیم از انصاف و عدالت دور نشویم چون حرف­‌ها هنگام عبور از لابه­‌لای دندان‌ها تیز می‌شوند و زخمی می‌کنند و باعث می‌شوند تلخی‌ها و کدورت‌ها تا دم پنجره­‌ها جلو بیایند. کتآبــ: دیر کردی ما شام را خوردیم
یه قـ🥞ـاچ کتـٰاب؛ یک دقیقه‌ی تمام شادکامی! آیا این نعمت برای سراسر زندگی یک انسان کافی نیست؟ کتآبــ: شب های روشن
یه قـ🍊ـاچ کتـٰاب؛ تحمل هیچ تنبیهی دشوارتر از این نیست که موجودی در برابر بدیهایی که کرده با خوبی روبه‌رو شود. کتآبــ: سرگشته راه
یه قـ🫐ـاچ کتـٰاب؛ یادآوری خاطرات تلخ گذشته اغلب کار معقولی نیست. این خاطرات مثل مین‌های خنثی­‌نشده‌ای هستند که در میدان وسیعی دفن شده‌اند؛ میدانی که دور تا دور آن سیم خاردار کشیده شده‌ است. با این­ حال هر لحظه ممکن است از سر بدشانسی و بی‌­احتیاطی محض کسی برود آن طرف سیم‌­ها و یکی از آن­‌ها منفجر شود و زندگی را -که خیلی هم چیز معرکه‌ای نیست- حداقل برای مدتی، از آن­چه هست تحمل‌­ناپذیرتر کند. کتآبــ: بهترین شکل ممکن
یه قـ🥑ـاچ کتـٰاب؛ جذابیت او در این است که، نمی‌کوشد موردِ پسند قرار گیرد. عادتی دارد، همیشه حقیقت را می‌گوید. کتآبــ: زن آینده
یه قـ🍋ـاچ کتـٰاب؛ یه ﺟﺎﯾﯽ ﻫﺴﺖ در ﺯﻧﺪﮔﯽ، ﮐﻪ ﺩﻟﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭﻟﯽ ﻣﺠﺒﻮﺭﯼ ﺑﺨﻨﺪﯼ ﻭ ﺷﺎﺩ ﺑﺎشی؛ ﺑﻬﺶ میگن ﺍﻭﺝ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ! کتآبــ:دسته دلقک ها
یه قـ🍎ـاچ کتـٰاب؛ حسن و حسین چشمان من هستند، محمدحنفیه بازوی من، و تو عباس... سپس سرعباس را به سمت چپ سینه‌اش فشار داد. عباس صدای قلب پدر را شنید. چشمانش را بست. محمدحنفیه آرام خندید و نزدیک گوش حسین گفت: - عباس هم قلب امیرالمؤمنین است . کتآبــ:بردار من تویی
یه قـ🥞ـاچ کتـٰاب؛ وقتی انگیزه ای برای ادامه دادن زندگی نداشتید، به نسخه های دیگری از خودتان در آینده فکر کنید و به آن ها فرصت زیستن بدهید. کتآبــ:آسایش
یه قـ🍎ـاچ کتـٰاب؛ حسن و حسین چشمان من هستند، محمدحنفیه بازوی من، و تو عباس... سپس سرعباس را به سمت چپ سینه‌اش فشار داد. عباس صدای قلب پدر را شنید. چشمانش را بست. محمدحنفیه آرام خندید و نزدیک گوش حسین گفت: - عباس هم قلب امیرالمؤمنین است . کتآبــ:بردار من تویی
یه قـ🍋ـاچ کتـٰاب؛ تصور مرگ یک نفر آسانترست تا مرگ صد نفر، یا هزار نفر. مصیبت وقتی تکثیر بشود انتزاعی می‌شود. آدم از چیزهای انتزاعی کمتر ناراحت می‌شود. کتآبــ: جنگ آخر زمان
یه قـ🍉ـاچ کتـٰاب؛ وقتی برای دیگران لقمه بزرگتر از دهانشان باشی، آنها چاره ای ندارند جز آنکه خُردت کنند، تا برایشان اندازه شوی! پس مراقب معاشرت هایت باش. کتآبــ:هنر و زندگی پیکاسو