یه قـ🍒ـاچ کتـٰاب؛
زندگي همچون بادكنكى است در دستان كودكان كه هميشه ترس از ترکیدن آن
لذت داشتن آن را از بین میبرد ...
کتآبــ: کلیدر
#یه_قاچ_کتاب
یه قـ🥑ـاچ کتـٰاب؛
وقتی حرف میزنیم باید مراقب باشیم از انصاف و عدالت دور نشویم چون حرفها هنگام عبور از لابهلای دندانها تیز میشوند و زخمی میکنند و باعث میشوند تلخیها و کدورتها تا دم پنجرهها جلو بیایند.
کتآبــ: دیر کردی ما شام را خوردیم
#یه_قاچ_کتاب
یه قـ🥞ـاچ کتـٰاب؛
یک دقیقهی تمام شادکامی! آیا این نعمت برای سراسر زندگی یک انسان کافی نیست؟
کتآبــ: شب های روشن
#یه_قاچ_کتاب
یه قـ🍊ـاچ کتـٰاب؛
تحمل هیچ تنبیهی دشوارتر از این نیست که موجودی در برابر بدیهایی که کرده با خوبی روبهرو شود.
کتآبــ: سرگشته راه
#یه_قاچ_کتاب
یه قـ🫐ـاچ کتـٰاب؛
یادآوری خاطرات تلخ گذشته اغلب کار معقولی نیست. این خاطرات مثل مینهای خنثینشدهای هستند که در میدان وسیعی دفن شدهاند؛ میدانی که دور تا دور آن سیم خاردار کشیده شده است. با این حال هر لحظه ممکن است از سر بدشانسی و بیاحتیاطی محض کسی برود آن طرف سیمها و یکی از آنها منفجر شود و زندگی را -که خیلی هم چیز معرکهای نیست- حداقل برای مدتی، از آنچه هست تحملناپذیرتر کند.
کتآبــ: بهترین شکل ممکن
#یه_قاچ_کتاب
یه قـ🥑ـاچ کتـٰاب؛
جذابیت او در این است که، نمیکوشد موردِ پسند قرار گیرد.
عادتی دارد، همیشه حقیقت را میگوید.
کتآبــ: زن آینده
#یه_قاچ_کتاب
یه قـ🍋ـاچ کتـٰاب؛
یه ﺟﺎﯾﯽ ﻫﺴﺖ در ﺯﻧﺪﮔﯽ، ﮐﻪ ﺩﻟﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭﻟﯽ ﻣﺠﺒﻮﺭﯼ ﺑﺨﻨﺪﯼ ﻭ ﺷﺎﺩ ﺑﺎشی؛
ﺑﻬﺶ میگن ﺍﻭﺝ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ!
کتآبــ:دسته دلقک ها
#یه_قاچ_کتاب
یه قـ🍎ـاچ کتـٰاب؛
حسن و حسین چشمان من هستند، محمدحنفیه بازوی من، و تو عباس... سپس سرعباس را به سمت چپ سینهاش فشار داد. عباس صدای قلب پدر را شنید. چشمانش را بست. محمدحنفیه آرام خندید و نزدیک گوش حسین گفت: - عباس هم قلب امیرالمؤمنین است .
کتآبــ:بردار من تویی
#یه_قاچ_کتاب
یه قـ🥞ـاچ کتـٰاب؛
وقتی انگیزه ای برای ادامه دادن زندگی نداشتید، به نسخه های دیگری از خودتان در آینده فکر کنید و به آن ها فرصت زیستن بدهید.
کتآبــ:آسایش
#یه_قاچ_کتاب
یه قـ🍎ـاچ کتـٰاب؛
حسن و حسین چشمان من هستند، محمدحنفیه بازوی من، و تو عباس... سپس سرعباس را به سمت چپ سینهاش فشار داد. عباس صدای قلب پدر را شنید. چشمانش را بست. محمدحنفیه آرام خندید و نزدیک گوش حسین گفت: - عباس هم قلب امیرالمؤمنین است .
کتآبــ:بردار من تویی
#یه_قاچ_کتاب
یه قـ🍋ـاچ کتـٰاب؛
تصور مرگ یک نفر آسانترست تا مرگ صد نفر، یا هزار نفر. مصیبت وقتی تکثیر بشود انتزاعی میشود. آدم از چیزهای انتزاعی کمتر ناراحت میشود.
کتآبــ: جنگ آخر زمان
#یه_قاچ_کتاب
یه قـ🍉ـاچ کتـٰاب؛
وقتی برای دیگران لقمه بزرگتر از دهانشان باشی، آنها چاره ای ندارند جز آنکه خُردت کنند، تا برایشان اندازه شوی!
پس مراقب معاشرت هایت باش.
کتآبــ:هنر و زندگی پیکاسو
#یه_قاچ_کتاب