eitaa logo
کتاب طلائیه
511 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
98 ویدیو
4 فایل
بزرگترین فروشگاه دائمی کتاب و محصولات فرهنگی کتاب طلائیه 📫نشانی: اراک، ابتدای خیابان محسنی، سمت راست، جنب پل خیبر 📞09189637930_08632228593 اینستاگرام📱 instagram.com/booktalaeieh خرید🛍️ @Vahidjalaeie بخش انتشارات (چاپ و نشر)📙 @Khademshohadiran
مشاهده در ایتا
دانلود
📚معرفی کتاب📚 رمان «دختران آفتاب» به برخی از پرسش های مطرح در حوزه نقش اجتماعی زنان با بیانی روان و داستانی پاسخ می دهد. نویسندگان این رمان می کوشند تا منزلت، شخصیت و جایگاه واقعی زن را به خودش، اطرافیانش و جامعه اش همان گونه که شایسته و بایسته وی است بشناسانند. در این رمان به زیبایی و در سبک و شیوه داستانی به بسیاری از پرسش های مطرح درباره نقش اجتماعی زن و لوازم و پیامدهای آن اشاره شده است. قیمت:۴۸۰۰۰ @booktalaeieh
قیمت با احترام ۵۰هزارتومان در این کتاب شما یک مستند جذاب از وقایع دوران انقلاب را با زبانی ساده و روایی می خوانید. چیزی که این کتاب را از کتاب های هم ردیف خودش متمایز کرده است، خلاقیتی است که روایت ان وجود ارد. شیوه ای که می تواتند ارتباط خوب و موثری با خواننده برقرار کند و در کنار آن اطلاعات مفیدی درباره بخشی از تاریخ معاصر ایران بدهد. این کتاب اولین تلاش ها در راه تهیه هندبوک انقلاب اسلامی است که خواننده پس از مطالعه آن، هم با چگونگی شکل گیری اتفاقات و حوادث آشنا می شود و هم به نقش گروه های درگیر در انقلاب و بخصوص نقش امام(ره) پی می برد و هم باانگیزه ها و ریشه های درونی و معنوی انقلاب آشنا می شود و تمام این ها در روایتی شبه داستانی و پرتعلیق و ضرباهنگ بیان می شود که برای خواننده کسالت آور نیست و همین ویژگی ها تولد یک انقلاب را از دیگر آثار پیرامون انقلاب متمایز می کند. ❣ 🔻به ما بپیوندید🔻 @booktalaeieh
قیمت ۸۰هزارتومان در این کتاب شرحی از روابط پراحساس این شهید با خانواده‌اش را می‌خوانید. در این کتاب هر راوی از منظر شخصی خود درباره قهرمانش می‌گوید. این روایات به گونه‌ای در هم آمیخته‌اند که یکدیگر را کامل می‌کنند و در عین حال استقلال دارند و همه در نهایت تصویری از شهید مدافع حرم و خلق و خو و روش و منش او به ما می‌دهند. خواندن کتاب دخترها بابایی‌اند را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم همه علاقه‌مندان به سرگذشت و خاطرات شهدا، به ویژه شهدای مدافع حرم. بخشی از کتاب دخترها بابایی‌اند بیست‌ویکی‌دو سالش که بود، یک شب منزل بابایم بودیم. جواد معمولاً با باباحاجی خیلی جور بود و باهاش شوخی می‌کرد. آن شب، باباحاجی بین شوخی‌هایشان رو کرد به ما که چرا فکری به حال زن‌گرفتن این بچه نمی‌کنید؟ من خندیدم و گفتم باشد بابا، یک فکری می‌کنم. ❣ 🔻به ما بپیوندید🔻 @booktalaeieh