eitaa logo
بوی ظهور، رسانه ظهور
158 دنبال‌کننده
27هزار عکس
1.5هزار ویدیو
96 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج ارسال نظرات شما https://harfeto.timefriend.net/16895204024549 داستانهای مهدوی @booye_zohooremahdi گروه بوی ظهور https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 سن تکلیف و بیداری اسلامی (احکام) @senne_taklif_va_bidari_islami
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 *وظایف ما در عصر غیبت* 💠 🔸 قسمت 11 🔰 *تکالیف عصر غیبت* ◀️ ۶) مقابله با شبهات 🔹👈 از وظایف علما و دانشمندان در عصر غیبت حضرت مهدی علیه السلام مقابله با شبهات و تشکیکاتی است که به مقتضای غیبت حضرت مهدی علیه السلام پدید آمده است؛ زیرا شک و تردید در جامعه در صورتی که پاسخ آن‌ها داده نشود می‌تواند ایمان مردم را نسبت به امامت و ولایت حضرت علیه السلام متزلزل سازد. نعمانی به سند خود از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود: « … فایّاکم و الشک و الارتیاب، انفوا عن انفسکم الشکوک و قد حذّرتکم فاحذروا، اسأل اللّه توفیقکم و ارشادکم»؛ [۱] « … خود را از شک و تردید دور سازید، از خود شک‌ها را دور کنید، من شما را از این‌ها برحذر داشتم پس پرهیز نمایید. از خداوند توفیق و هدایت شما را خواستارم».❗ ◀️ ۷) کمک و همدردی با برادران مؤمن (ادامه دارد) ... ➖〰️➖〰️➖〰️➖〰️➖ 📚: وظایف ما در عصر غیبت، (علی اصغر رضوانی)، صفحه ۲۰. 📚[۱]: غیبت نعمانی ص ۱۵۰ - ۱۵۱. ⛈️🌤️بـوی ظـهـور🌤️⛈️ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor @resane_zohoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یڪ نفرگفت ڪه این ضربه یڪ نفر گفت ڪه عباس دلاور باشد دیگری گفت به واللهِ آمده است ناگهان بند نقاب از قدِ رعنا ڪه گرفت نعره زد با رجزی گفت: ❤️ ❤️ ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
می آمد و عمامه ی بابا به سرش بود آماده ی جنگیدنِ با صد نفرش بود می آمد و رخساره برافروخته از عشق یک خیمه دل غم زده در دور و برش بود پروانه ای از شوق پریده است به میدان آن چیز که می سوخت در او بال و پرش بود می خواست بگوید به ابی انت و امی لب بست در آنجا که عمویش پدرش بود این شیر، علی اکبر او نه ولی انگار باید بنویسیم که قاسم پسرش بود سنجیدن شیرینی قاسم به عسل نیست اصلا عسل از ساخته های شکرش بود گیرم زره اندازه ی او نیست ، نباشد حرزی که عمو داده به شال کمرش بود بغض جمل از حد تصور زده بیرون یک دشت پر از تیغ به دنبال سرش بود در روضه ی بابای غریبش جگری سوخت چیزی که از او ریخت به میدان جگرش بود در زیر سم اسب چه می مانَد از این جسم چیزی که به جا ماند ز قاسم اثرش بود در خیمه نشستند پریشان که بیاید چیزی که از او زودتر آمد خبرش بود 🔸شاعر: ●➼‌┅═❧═┅┅───┄