eitaa logo
بوی ظهور، رسانه ظهور
157 دنبال‌کننده
27هزار عکس
1.5هزار ویدیو
96 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج ارسال نظرات شما https://harfeto.timefriend.net/16895204024549 داستانهای مهدوی @booye_zohooremahdi گروه بوی ظهور https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 سن تکلیف و بیداری اسلامی (احکام) @senne_taklif_va_bidari_islami
مشاهده در ایتا
دانلود
مداحی_آنلاین_عشق_والاتر_حجت_الاسلام_عالی.mp3
2.39M
🌸 (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ♨️ عشق والاتر 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام ══💝══════ ✾ ✾ ✾
نهم ربیع الاول روز تجلی حاکمیت مستضعفان بر جهان، و روز نوید دهنده‌ی شکست‌ نمرودیان و روز شادی شیعیان در آغاز امامت امام زمان (عج) مبارک باد🎉🎊 ══💝══════ ✾ ✾ ✾
💖 اکسیـــر کــرامت شمـا می آید انـــوار ولایتــــ شمـــا می آید این خرقه یِ سبزِ علوی ای آقا الحق که به قامت شما می آید ══💝══════ ✾ ✾ ✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و چه زیباست این حدیث و سخن شما که فرمودید: من وصىّ آخرينم، به وسيله من بلا از خانواده و شيعيانم دفع می‌شود.✨ و چه خوشبختی از این بالاتر که شما مراقب مایید و بلاگردان😭 و چه تلاشی جز برای تعجیل در ظهور شما شایسته ما شیعیانت💖 نگفته هم میدانم که دعا میکنید شما آقاجان، ولی بازهم میگویم دعا کنید سرباز، یار و شهید در راه شما بشویم به خواست پروردگار مهربان و بخشنده.💚 ══💝══════ ✾ ✾ ✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 💎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور ☘️(داستان 635) قسمت 5 🌸 *سفر نجات بخش* 🌸 🌾 ... اصغر آقا خیلی آرام حرکت می‌کرد، در حالی که می‌خواست نوار را برگرداند یکدفعه ماشین خاموش شد. «حالا بیا درستش کن، در این برف و سرما، این دیگر چه مرگش شد. » کلاه پشمی را روی سرش گذاشت و با برداشتن جعبه آچار، رفت پایین. کوران عجیبی بود، چشم تا دو متری را نمی دید، کاپوت سرد ماشین را بالا زد. کمی ور رفت ولی فایده ای نداشت. «ای کاظم ذلیل مرده، مگر دستم بهت نرسه.» از شدت سرما، قدرت نگه داشتن آچار را نداشت، خیلی عصبانی شده بود، همه تقصیرها را انداخته بود گردن کاظم بیچاره و دائماً در حال نفرین او بود.... * * * و الآن در بیابان تنها و بی کس مانده بود، خودش تعریف می‌کرد: سرم را از روی فرمان ماشین برداشتم، جای فرمان، روی پیشانی‌ام را سرخ کرده بود، برف هم چنان می‌بارید، از ماشین پیاده شدم، به سختی ده قدم به جلو رفتم ولی تا چشم کار می‌کرد، برف بود و سفیدی. ظاهراً جاده بسته شده بود. ترس تمام وجودم را گرفته بود، برگشتم داخل ماشین، ناامید شده بودم، گرسنگی هم کنار سرما و خرابی ماشین مشکل تازه ای بود که بیشتر کلافه‌ام می‌کرد. از ظهر، سه ساعت گذشته بود، آن قدر که از دست کاظم عصبانی بودم از دست بسته شدن جاده و کوران برف عصبانی نبودم. «ای گور به گور شده، این عروسی بخورد توی سرت، تو الآن داری می‌رقصی و شادی می‌کنی، من دارم اینجا جان می‌دهم، مگر دستم بهت نرسد.» مرگ را جلوی چشمانم می‌دیدم این طور که معلوم بود هنوز این برف ادامه داشت، هیچ امیدی نداشتم، به فکر فرو رفته بودم و از عاقبت این سرما خیلی می‌ترسیدم. «خدایا در این سرما با این تنهایی، راه چاره چیست؟» ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: فریاد رس - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: حسن محمودی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان ششم: سفر نجات بخش - صفحه ۶۵ الی ۶۷. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 ┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا