4_5809764542896410236.mp3
11.24M
#تلنگری
#امام_خمینی (ره)
#استاد_شجاعی
#مهدی_رسولی
※ قرنهاست دعا میکنیم و اجابت نمیشود!
چرا؟
※ خندهدار نیست، هنوز هم امید داریم به داشتن امام،
و باز هم قرار دعای دستهجمعی میگذاریم؟
• پویش همگانی #لحظه_طلایی
(قرائت دستهجمعی دعای "الهی عظم البلاء" درلحظه تحویل سال)
#التماس_دعای_فرج
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
پویش همگانی #لحظه_طلایی
※ دعای دستهجمعی در لحظه تحویل سال
باهم در لحظه تحویل سال، دعای فرج (الهی عظم البلاء) را با نیت رفع موانع ظهور امام زمان علیهالسلام و وقوع باعجله و زودهنگام باشکوهترین حادثه تاریخ، قرائت میکنیم.
※ در انتشار این پوستر، سهیم باشید.
#التماس_دعای_فرج
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
پویش همگانی #لحظه_طلایی
※ دعای دستهجمعی در لحظه تحویل سال
باهم در لحظه تحویل سال، دعای فرج (الهی عظم البلاء) را با نیت رفع موانع ظهور امام زمان علیهالسلام و وقوع باعجله و زودهنگام باشکوهترین حادثه تاریخ، قرائت میکنیم.
※ در انتشار این پوستر، سهیم باشید.
#التماس_دعای_فرج
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
8.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری #استاد_شجاعی
دعا حتماً اجابت میشود،
آن هم دعای دستهجمعی !
اما دعا فرهنگ دارد،
و محال است دعا، بدون فرهنگ و آداب دعا، منشاء اثر واقع گردد.
در پویش دعای دسته جمعی #لحظه_طلایی
با فرهنگ دعا، وارد دعا باید شد.
#التماس_دعای_فرج
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦
💎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج)
🌹کاری از گروه بوی ظهور
🌳(داستان 644) قسمت ۹
💐 بهترین روز 💐
🌾 ... صحبتهای حاج آقا تمام شد. با صدای گریهام توجّه اطرافیان به من جلب شده بود، حالِ عجیبی داشتم، گویی مدّت طولانی با این آقا، همدم بودهام و حالا باید فراقش را تحمل میکردم، خیلی برایم سخت بود، میخواستم به جلوی جایگاه بروم و از خطیب جمعه، راهی برای رسیدن به وصال این آقای مهربان پیدا کنم امّا شرم و حیا از کارهایم مانع از این کار شد.
فکر و ذکرم فقط دیدن امام زمانم بود، محبت و عشق عجیبی به آقا پیدا کرده بودم.
الحمدللَّه دیگر دوستانم به سراغم نیامدند و مرا با غم هایم تنها گذاشته بودند، من هم با اینکه مشغول کارهایم بودم امّا هرآن فکر فراق و جدایی از حضرت مهدی علیه السلام در ذهنم تداعی میشد و آتش عشق را شعله ورتر میکرد.
شب و روز دعای ندبه را میخواندم و از خداوند دیدار حضرت مهدی علیه السلام را درخواست میکردم. هرچند گذشته خرابم مرا ناامید میکرد امّا امید به مهربانی و لطف آقا و یقین به اینکه از گذشتههای پرغفلتم کریمانه چشم پوشی میکند مرا آرام میکرد. از طرفی هم می دانستم درِ توبه در درگاه الهی باز است و شخص توبه کننده اگر توبه اش واقعی باشد، مثل کسی است که اصلاً گناهی نکرده است. به هر حال از گذشتهها خیلی پشیمان بودم و اشک ندامت برای آن رفتارهای ناشایست مدام از چشم جاری بود.
شب با یاد مهدی علیه السلام میخوابیدم و سحرها با یاد گل نرگس به سمت سجّادهام میرفتم، تحولی عجیب که هیچ کس توانایی باورش را نداشت. در مسیر راه، به هیچ چیزی جز یوسف زهرا علیها السلام فکر نمی کردم از کارهایی که قلب مقدّس امام زمان علیه السلام را رنجور میکرد فرار میکردم؛ ازجمله نگاهم را خیلی کنترل میکردم و اصلاً به نامحرم نگاه نمی انداختم چون شنیده بودم که نگاه به نامحرم، قلب امام زمان علیه السلام را میآزارد.
روزها و هفتهها و ماهها یکی پس از دیگری گذشت و من همچنان در این عشق سوزان، همچون شمع، ذره ذره وجودم ذوب میشد. ...
(ادامه دارد) ...
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📚: امید آخر - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف
مؤلف: حسن محمودی
ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران
📝 داستان پنجم: بهترین روز - صفحه ۵۵ و ۵۶.
گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅
https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983
https://eitaa.com/booye_zohooremahdi
داستانهای مهدوی:
@booye_zohooremahdi
https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
#امید_آخر
#داستانهایی_از_کرامات_امام_زمان_عجلاللهتعالیفرجهالشریف
#حسن_محمودی
#انتشارات_مسجد_مقدس_جمکران
#بهترین_روز