eitaa logo
بوی ظهور، رسانه ظهور
158 دنبال‌کننده
27هزار عکس
1.5هزار ویدیو
96 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج ارسال نظرات شما https://harfeto.timefriend.net/16895204024549 داستانهای مهدوی @booye_zohooremahdi گروه بوی ظهور https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 سن تکلیف و بیداری اسلامی (احکام) @senne_taklif_va_bidari_islami
مشاهده در ایتا
دانلود
مداحی آنلاین - نگاه مایوسانه به مرگ - استاد عالی.mp3
2.09M
♨️ نگاه مأیوسانه به مرگ 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
مقصد دل من هر پنج شنبہ سامراستـــــ💖 اگر با من همراه مۍ‌شوید بسم الله ... السلام علیک یا اباالامام المنتظر💚 ✲🕊✲🕊✲🕊✲🕊✲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💓 عاقبت نور تو پهنای جهان میگیرد جسم بی جان زمین از تو توان میگیرد سالها قلب من از دوریتان مرده ولی خبری از تو بیاید ضربان میگیرد ❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✴️ سـربـازان خورشـیـد ✴️ ♦️ قسمت 194 ✳️ استکبارستیزی ✳️ ✳️ بخش سوم: الگوهای برتر ✳️ *️⃣ فصل اول: وظایف منتظران ❇️ دعـــا ❇️ ...➖ در مواقع گوناگون، زمزمه دعاهای مخصوص امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، مرهم دردها و مشکلات رزمنده‌ها می‌شد.❗ 🔹 «شهید صیاد شیرازی» در کتاب خاطراتش، وقتی نحوه خارج شدن از محاصره ضد انقلاب را توضیح می‌دهد، درباره نقش «دعای فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف» در فعالیت‌های نظامی می‌نویسد: ✍️ « ... این جا اولین جایی بود که در منطقه جنگی، دعای مقدس آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را خواندم. همین که دعا را خواندم، بلافاصله طرح عملیات توی ذهنم آمد. ناگهان تمام تاکتیک‌هایی که به صورت علمی خوانده بودم و هیچ وقت عملاً استفاده نکرده بودم، در ذهنم استنتاج شد؛ یعنی از بین همه خواندنی‌ها و دوره‌هایی که دیده بودم، ذهنم روشن شد که کجا باید این‌ها را به کار بگیریم؛ آن هم تاکتیک عبور از منطقه خطر در شرایط محاصره دشمن بود.»[۱]❗ 🔹 یکی از هم رزمان «شهید مصطفی یوسفی» که شاهد شهادتش بود، نقل می‌کند: 💫« مصطفی حال دیگری داشت؛ زیر نخل نیم سوخته ای نشسته بود، به تنه زخمی آن تکیه داده بود و زیر لب می‌خواند: «اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه.... » اشک مثل باران از چشمش روی کتابچه دعا می‌چکید.»[۲]❗ 🔹 هم چنین درباره «شهید حسین کوکبی» نقل شده است: 💫« وقتی که مجروح شد، دعای «الهی عظم البلاء» را شروع کرد؛ تا رسید به: «یا محمد و یا علی، یا علی یا محمد»، دیگر صدایش در نیامد و رفت.»[۳]❗ ❇️ به یاد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بودن❇️ (ادامه دارد) ... 〰️➖〰️➖〰️➖〰️➖〰️ 📚 سربازان خورشید - صفحه ۲۴۱ و ۲۴۲. مؤلف: امید درویشی ناشر: انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف 📚[۱]: احمد دهقان، ناگفته‌های جنگ، ص۲۷و۳۳. 📚[۲]: سالم جعفری، امام زمان و شهدا، ص۷۶. 📚[۳]: محمد رضا قربانی، سفر عشق، ص۱۳۶. گروه🌷🌤️بـوی ظـهـور🌤️🌷 https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor @resane_zohoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 ┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌅موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 647) قسمت ۱۷ 🌷 آن آشنا آمد 🌷 ☘ ... سیّد نگاهی به روی مبارک آن سوار کردند و از ایشان پرسیدند: آیا شما هم تا تپه سلیمانیه با ما همراه می‌شوید؟ آن سوار در حالی که تبسّمی بر لب داشت، فرمودند: آری. سیّد نگاهی به آفتاب انداخت؛ سپس به من گفت: میرزا! اسبم را آماده کن تا به اتفاق زوّار به طرف کربلا حرکت کنیم و به کاظم نیز گفت که زوّار را برای رفتن خبر کند. فوراً اسب را زین کرده و کمک کردم تا ایشان سوار شوند. ناگهان عربی که در خانه اش میهمان بودیم سراسیمه از خانه اش بیرون آمد و افسار اسب سیّد را در دست گرفت و با التماس رو به سیّد کرد و گفت: مولای من! راه خطرناک است و چیزی به شب باقی نیست. امشب را نزد من بمانید تا کاملاً به درستی خبر واقف شوید و بی جهت وجود مبارکتان را به خطر نیاندازید. سیّد نگاهی از روی مهربانی به او انداخت و گفت: شما درست می‌گویید؛ ولی چاره ای نیست و باید زوّار به موقع به کربلا برسند. ناراحت نباشید ان شاء اللَّه خداوند بندگانش را از بلا حفظ می‌کند. در حالی که آن سوار پیشاپیش ما حرکت می‌کرد به طرف تپه سلیمانیه راه افتادیم و زوّار نیز در پی ما می‌آمدند. کاظم هنوز از پشت، چشم به قامت آن سوار دوخته بود و چشم از جمال او برنمی داشت و در آن حال به من گفت: میرزا! به خدا قسم در تمام عمرم هرگز به زیبایی این جوان کسی را ندیده ام. باز نگاهم را متوجه سیمای نورانی آن سوار کردم و در دل به تحسین وی نشستم و به کاظم گفتم: ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: آن آشنا آمد - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: مسلم پور وهاب ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 آن آشنا آمد - صفحه ۳۹ الی ۴۱. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor