eitaa logo
بوی ظهور، رسانه ظهور
165 دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
112 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج ارسال نظرات شما @sh_gerami داستانهای مهدوی @booye_zohooremahdi گروه بوی ظهور https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 سن تکلیف و بیداری اسلامی (احکام) @senne_taklif_va_bidari_islami
مشاهده در ایتا
دانلود
028.mp3
زمان: حجم: 3.26M
حزب بیست و هشتم (۷۴ الی ۱۱۰ انعام) 👤 با صدای استاد پرهیزگار ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
بیست و هشتم پیامهای آیه فوق ⇧⇩: 1- از تهديدات موهوم، نهراسيد. 2- امنيّت روحى، در پرتو توحيد حاصل مى‌گردد. 3- عقائد دينى بايد بر اساس دليل و برهان باشد. 4- در بحث و مناظره، نبايد تعصّب مردم را تحريك كرد. «فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ» و نفرمود: ما در امان هستيم و شما در خطر. 5- علم صحيح، وسيله راهيابى به خداست، اگر آن را درست به كار گيريم، به نتايج صحيح مى‌رسيم.  ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕 سلام ای صاحب دنیا کجایی؟ گل نرگس بگو مولا کجایی؟ جهان دلتنگ رویت گشته بنگر تو ای روشنگر شبها کجایی؟ دلیل ندبه خواندن صبح جمعه ها کجایی؟ تو ای ذکر همه لبها کجایی؟ سلامتی و تعجیل در فرج مولا صاحب‌الزمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف صلوات🌷 ‌‌‌‌‌❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕 ‌ طاقتم‌طاق‌شدازدور؎ِدلگیـرِشما، جمعه‌؎آمدنت،کاش‌مقدّر‌میشُد .. ‌‌‌‌‌❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌈موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 💎(داستان 665) قسمت ۳۱ 💐 پـایـان انـتـظـار 💐 🍀 ... به او گفت: چرا فكر مي‌كني مي‌توانم در اين كار كمكت كنم؟! گوش كن ابوسعد! من همه چيز را درباره تو مي‌دانم و اگر تاكنون ساكت مانده‌ام به خاطر دوستي بين من و توست. من آن روز در حمام تمام سخنان شما را شنيدم و حتي مي‌دانم كه ديشب مخفيانه به او آب و نان خورانده اي! بنابراين آن پيرمرد به تو اطمينان دارد و حاضر است به حرف‌هاي تو گوش كند؛ حتي مي‌دانم كه تو هم مثل آن‌ها در مذهب اماميه هستي و مذهب ما را لعن مي‌كني. رنگ از روي ابوسعد پريد. هرگز فكر نمي كرد كه صالح، پنهاني حرف‌هاي آن‌ها را شنيده باشد و از اين رو جانش را در خطر مي‌ديد؛ چاره اي جز همراهي با صالح نداشت. لذا بدون اين كه خود را ببازد گفت: گوش كن صالح! من نمي دانم كه تو درباره چه حرف مي‌زني؟ ولي به خاطر گرفتن درهم‌ها حاضرم با تو همكاري كنم؛ در ضمن در مقابل حمام چه چيزي به من مي‌رسد. باشد ابوسعد! من هم حاضرم نيمي از آنچه را كه مي‌گيرم، به تو بدهم به شرطي كه او را راضي كني تا تمام حمام را به محمد بن عثمان ببخشد و در ضمن، او قول داده است كه اين پيرمرد را از بند خلاص كند تا به خانه اش برگردد. ابوسعد براي اين كه به صالح بفهماند كه به خاطر گرفتن پاداش حاضر به همكاري با او شده است و از تهديدش هراسي به دل ندارد، حرفش را تكرار كرد و گفت: يادت باشد كه قول داده اي نيمي از آنچه را كه مي‌گيري، به من بدهي. - باشد ابوسعد! هرچه را كه گرفتم با تو تقسيم مي‌كنم. - آب، همراهت هست؟ - آب را مي‌خواهي چكار؟ بايد فكر كند كه با او همدل هستم تا آنچه را مي‌گويم از من بپذيرد و گرنه خودت بهتر مي‌داني كه با زور، اين‌ها خم به ابرو نمي آورند. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: پایان انتظار ، صفحه ۷۰ الی ۷۲. داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: مسلم پوروهاب ناشر: انتشارات قم: مسجد مقدس جمکران گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
زیارت عاشورا صفحه ۱
زیارت عاشورا صفحه ۲