eitaa logo
بوی ظهور، رسانه ظهور
165 دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
112 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج ارسال نظرات شما @sh_gerami داستانهای مهدوی @booye_zohooremahdi گروه بوی ظهور https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 سن تکلیف و بیداری اسلامی (احکام) @senne_taklif_va_bidari_islami
مشاهده در ایتا
دانلود
مگر خیبر ز جایش کنده می‌شد؟؟؟ یقین آنجا علی هم یاعلی گفت... ✲🕊✲🕊✲🕊✲🕊✲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ غم هجران ٺو اے یار مرا شیــــدا کرد غیبٺ و دورے ٺو حال مرا رســـوا کرد دورے تو اثر جمع بدےهاے من اســت شرمسارم گنهم چشم تو را دریـــــا کرد ‌‌‌‌‌❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌈موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 💎(داستان 665) قسمت ۳۴ 💐 پـایـان انـتـظـار 💐 🍀 ... - چه كردي ابوسعد؟! آيا راضي شد كه حمام را به محمد بن عثمان ببخشد؟ - نه صالح! به هيچ طريقي رضايت نمي دهد و هرچه به او نصيحت كردم، فايده اي نبخشيد. ناراحت نباش ابوسعد! بلايي به سرش بياورم كه حتي حاضر شود خانه اش را هم به محمد بن عثمان بدهد. سپس با خشم به سوي ابوراجح قدم برداشت: - پس اين طور پيرمرد! از جانت گذشته اي؟! الآن نشانت مي‌دهم كه از جان گذشتن يعني چه!؟ و دست برد، يقه پيراهنش را محكم كشيد و آن را از وسط پاره كرد، به طوري كه شانه‌هاي استخوانيش عريان ماند: خُب پيرمرد، حالا چه مي‌گويي؟ هان؟ و شلاق را محكم بر شانه اش فرود آورد، پوست شانه ابوراجح تركيد و خون از شانه اش جاري شد. پيرمرد از درد به خود پيچيد و ناله اي كرد. - حالا چه مي‌گويي ابوراجح!؟ باز سرسختي مي‌كني؟ و ضربه‌هاي شلاق را پي در پي بر پوست شانه اش فرود مي‌آورد، به طوري كه پيرمرد بيهوش، بر زمين افتاد. ابوسعد فوراً خود را به صالح رساند و او را از پشت بغل كرد و به سمت ديگر كشيد: چه مي‌كني داروغه؟! اگر او بميرد حاكم تو را به جاي او مجازات مي‌كند. آرام بگير صالح! صالح چون گرگي زخمي همچنان نعره مي‌زد و عربده مي‌كشيد و كار به جايي رسيد كه داروغه‌هاي ديگر به كمك ابوسعد آمدند و او را از ابوراجح دور كردند. صالح از خشم مرتب ناسزا مي‌گفت و ابوراجح را تهديد به مرگ مي‌كرد. *** درِ حياط را پشت سرش بست و پا به داخل كوچه گذاشت. روبند را روي صورتش كشيد و به سوي بازار راه افتاد. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: پایان انتظار ، صفحه ۷۶ الی ۷۸. داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: مسلم پوروهاب ناشر: انتشارات قم: مسجد مقدس جمکران گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 لطفا با دلهای پاکتون دعا کنید برای شفای بیماران از جمله بیمار من، سپاسگزارم🙏 ┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄ دعا کنیم برای نابودی اسرائیل جنایتکار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 ارتباط و ملاقات  ✨ 🔘 قسمت ۴۴ ✴️ دلایل عدم امکان ملاقات ⏺ ب) توقیع شریف ⏪ ۲. سند توقیع ▪️ این توقیع، بر اساس تصریح خود شیخ صدوق (۳۱۱ - ۳۸۱ قمری) در کمال الدین، به طور مستقیم از سوی وی از ابومحمد الحسن بن احمد المکتب نقل گردیده است که او هم آن را مستقیم از علی بن محمد سمری نقل می‌کند. عبارت مرحوم شیخ صدوق در این مورد چنین است: 🌟« حدّثنا ابومحمد الحسن بن أحمد المکتب، قال: کنت بمدینة السّلام فی السَّنة الَّتی توفّی فیها الشیخ علی بن محمد السَّمری قدس الله روحه فحضرته قبل وفاته بأَیّام فأخرج إلی النّاس توقیعاً نسخته: بسم الله... فنسخنا هذا التّوقیع و خرجنا من عنده... »؛ [۱] ✨« ابو محمد حسن بن احمد مکتب گوید: من در سالی که نایب چهارم از دنیا درگذشت، در بغداد بودم و چند روز قبل از وفاتش به حضور او رسیدم. پس توقیعی برای مردم بیرون آورد که نسخه آن چنین است... پس من آن توقیع را نسخه برداری کردم و از نزد او بیرون آمدم.»❗️ ➖ از نظرگاه پیروان دیدگاه دوم، سند توقیع کامل و صحیح است [۲] و بلکه بالاتر، تواتر مضمونی نیز دارد، [۳] اما پیروان دیدگاه اول به سند توقیع خدشه وارد کرده اند.❗️ ➖ شاید مرحوم محدث نوری، نخستین کسی به شمار رود که در سند توقیع تشکیک کرده و آن را زیر سؤال برده است. از نظر وی، سند توقیع به دلیل مرسل بودن، اعتبار لازم را ندارد. وی مدعی است که ضعف سند توقیع، موجب گردیده که علما، حتی شیخ طوسی که آن را در کتاب الغیبه آورده، بدان عمل نکرده و مورد اعتراض علما قرار گرفته است؛ زیرا این توقیع، معارض با نقل حکایاتی می‌نماید که به طور متواتر از تشرف افراد بی شماری در طول زمان غیبت حکایت می‌کند. وی در کتاب نجم الثاقب به این مطلب اشاره می‌کند. [۴]❗️ ➖ هم چنین او در کتاب جنة المأوی می‌گوید: (ادامه دارد) ... 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 📝 مؤلف: قنبرعلی صمدی 🗞 ناشر: قم؛ انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) 📚 ارتباط و ملاقات،صفحه ۶۶ الی ۶۸. 📚[۱]: کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۵۱۶، باب ۴۵، ح ۴۴. 📚[۲]: مجله حوزه، ش۷۰ ۷۱، ص ۷۸. 📚[۳]: تحقیق لطیف، ص۸. 📚[۴]: باب هشتم، ص۴۸۴، چاپ چهارم: انتشارات مسجد مقدس جمکران، قم ۱۳۸۰ شمسی. 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 گروه🌷🌤️بـوی ظهور🌤️🌷 (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 ♻️ https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ♻️ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 ♻️ https://t.me/+qRAtsegCh0JjMmVk
یا رب از گوشه زندان بلا خسته شدم دگر از این همه بیداد و جفا خسته شدم همچو زهرا ز خدایم طلب مرگ کنم ای اجل بر سر من زود بیا خسته شدم چارده سال از این حبس به آن حبس بس است که از این در به دری ها به خدا خسته شدم من به سنگینی این سلسله عادت کردم ولی از دوری و هجران رضا خسته شدم دل من خون شده از کینه زندان بانم دگر افتاده ام از شور و نوا خسته شدم شده افطاری من سیلی و شلاق و کتک من از این سفره و این آب و غذا خسته شدم ناسزا گفت ز بس بر من و بر مادر من من از این سندی بی شرم و حیا خسته شدم عمه ام خواند نماز شب خود بنشسته گفت از بس که دویدم به خدا خسته شدم بسکه دنبال یتیمان به بیابان گشتم بسکه خوردم کتک از حرمله ها خسته شدم 🔸شاعر: عبدالحسین میرزایی ●➼‌┅═❧═┅┅───┄