eitaa logo
بوی ظهور، رسانه ظهور
165 دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
112 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج ارسال نظرات شما @sh_gerami داستانهای مهدوی @booye_zohooremahdi گروه بوی ظهور https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 سن تکلیف و بیداری اسلامی (احکام) @senne_taklif_va_bidari_islami
مشاهده در ایتا
دانلود
ششم پیامهای آیه فوق ⇧⇩: 1- گرچه با مرگ، انسان از دنيا مى‌رود، امّا پرونده‌ى عمل او با كارهايى نظير وصيّت باز مى‌ماند. 2- مال و ثروت، اگر در راه درست مصرف شود، خير است. 3- در وصيّت بايد علاوه بر ارث، براى والدين و نزديكان سهمى قرار داد. 4- وصيّت بايد بر اساس عرف پسنديده‌ى جامعه باشد. 5- ترك وصيّت، نوعى بى‌تقوايى نسبت به حقوق ديگران است. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تویی که سفره‌ی اکرام بی حدی داری هنوز شهره و حُسنِ زبان زدی داری... تویی پیمبر خضرا، تویی رسول امین نشان سیدی ات را به گنبدی داری... (ص) ✲🕊✲🕊✲🕊✲🕊✲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕 کارگر کم داری آقا جان، سخنران بیشمار ... قیل و قال از غربتت کردیم اما کار نه ... ‌‌‌‌‌❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 💎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور ☘(داستان 685) قسمت ۱ 🌸معامله با زائر امام رضا علیه‌السلام🌸 🌱 مرحوم آیةاللَّه، شیخ آقا بزرگ تهرانی از خادم مسجد سهله که از نزدیکان مرحوم، عارف بزرگ شیخ حسن علی تهرانی بود، حکایت کرد که ایشان فرمود: در سفر خراسان، هنگامی که به منزل میامی که طولانی ترین راه است رسیدیم، حیوان سواری من، از راه رفتن ایستاد و کم کم از قافله عقب ماندم، به نحوی که هیچ اثری از قافله نبود. حیوان به دلیل ورمی که در دستش ایجاد شده بود، نمی توانست راه برود. من پیاده شدم و کمی با حیوان راه رفتم تا جایی که کاملاً از راه رفتن باز ایستادیم. در نهایت ایستادم و بار را از روی حیوان برداشتم و فرشی روی زمین پهن کردم، نشستم و به فکر فرو رفتم و در نهایت به امام رضا علیه‌السلام شکایت بردم که من زائر شما هستم و این مشکلات پیش آمده است. ناگهان شخصی سوار بر حیوانی سفید و قوی از راه رسید و به زبان فارسی به من گفت: شیخ حسین! این چه جای نشستن است، گویا در خانه خود نشسته ای! نمی دانی این جا وسط بیابان است؟ عرض کردم: آری! ولی جریان این گونه است و آن چه گذشته بود را برای او تعریف کردم. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: صفای دل - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: زهرا برقی ناشر: مسجد مقدس جمکران برگرفته از کتاب "عبقری الحسان" اثر علی اکبر نهاوندی 📝 داستان هشتم - معامله با زائر امام رضا علیه‌السلام - ص ۲۷ و ۲۸. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
زیارت عاشورا صفحه ۱