eitaa logo
بوی ظهور، رسانه ظهور
165 دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
112 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج ارسال نظرات شما @sh_gerami داستانهای مهدوی @booye_zohooremahdi گروه بوی ظهور https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 سن تکلیف و بیداری اسلامی (احکام) @senne_taklif_va_bidari_islami
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌅موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌠(داستان 702) قسمت ۱ 🌺میهمان نوازی امام زمان علیه‌السلام🌺 🌱 سید خلیل طهرانی نقل می‌کند، در چهارمین سفری که به مکّه معظّمه مشرّف شدم، همراه با ملّا محمّد علی رستم آبادی که از زهّاد علمای عصر خود در تهران بود، از راه شام سفر کردیم. آن سال در هلال ماه ذی حجّه بین سنّی و شیعه اختلاف به وجود آمده بود و آن روز، روز هفتم بود و اهل سنّت آن را هشتم به حساب می‌آوردند. اکثر حجّاج در این روز احرام بسته و به منا رفتند و ما با گروهی دیگر احرام بستیم و شب را در مکّه ماندیم و صبح روز هشتم که برای اهل سنّت روز نهم محسوب می‌شد، به منا رفتیم و بدون توقّف در آن جا به عرفات مشرّف شدیم. پس از نصب خیمه، برای ملاقات یکی از دوستانم به نام حاج سید حسین به جستجو پرداختم، متحمّل سختی بسیار شدم، ولی او را نیافتم. تا نزدیک ظهر بین حجّاج جستجو می‌کردم تا این که به ابتدای محل توقّف حجّاج رسیدم که پشت نهری در سمت راست کوه بود. آخرین خیمه، خیمه ای بود که از پشم سیاه بافته شده بود و میان آن خطهای سفیدی بود. من برای استراحت قدری در سایه آن خیمه نشستم تا کمی استراحت کنم. شخصی از داخل خیمه مرا به نام صدا زد. چون نگاه کردم، دیدم شخصی که مرا صدا می‌زد، جلوی خیمه ایستاده است. فرمود: بفرمایید. من را به داخل خیمه دعوت کرد. داخل خیمه با پشم شتر و دو پوست فرش شده بود. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: صفای دل - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: زهرا برقی ناشر: مسجد مقدس جمکران برگرفته از کتاب "عبقری الحسان" اثر علی اکبر نهاوندی 📝 داستان بیست و پنجم - میهمان نوازی امام زمان علیه‌السلام - ص ۸۴ و ۸۵. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌅موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌠(داستان 702) قسمت ۲ 🌺میهمان نوازی امام زمان علیه‌السلام🌺 🌱 ... چون نگاه کردم، دیدم شخصی که مرا صدا می‌زد، جلوی خیمه ایستاده است. فرمود: بفرمایید. من را به داخل خیمه دعوت کرد. داخل خیمه با پشم شتر و دو پوست فرش شده بود. در گوشه خیمه، پشت سر او دو نفر روی پوست نشسته و ساکت بودند. فرمود: دنبال که می‌گردی؟ دنبال حاج سید حسین، داماد حاج ملّا هادی؟ عرض کردم: بله! فرمود: حال او و همسرش خوب است و با دستش به خیمه او اشاره کرد و فرمود: نزدیک فلان حمله دار است. سپس فرمود: از کدام راه آمده ای، و خود باز پاسخ داد که از راه شام و تهران؟ عرض کردم: بله و همین گونه سؤال می‌فرمود و خود پاسخ می‌گفت و از جمله اتّفاقاتی که به آن اشاره فرمود، بحثی بود که میان من و یک اعرابی پیش آمد و او با تازیانه اش بر سر من زد و من چون مُحرِم بودم، سکوت کردم. ایشان این واقعه را نیز خبر داد و گفت: هر چه برای بندگان خدا پیش می‌آید، خوب است. نزدیک ظهر بود و می‌خواستم نیت وقوف نمایم، فرمود: احتیاطاً امروز، روز هشتم و فردا نهم است، امروز نیت وقوف منما! من نیز قبول کردم. سپس برخاستم و التماس دعا گفتم و به خیمه خود رفتم. روز بعد، همراه عدّه ای از دوستان به دیدن حاج سید حسین رفتیم. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: صفای دل - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: زهرا برقی ناشر: مسجد مقدس جمکران برگرفته از کتاب "عبقری الحسان" اثر علی اکبر نهاوندی 📝 داستان بیست و پنجم - میهمان نوازی امام زمان علیه‌السلام - ص ۸۵ و ۸۶. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌅موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌠(داستان 702) قسمت ۳ 🌺میهمان نوازی امام زمان علیه‌السلام🌺 🌱 ... روز بعد، همراه عدّه ای از دوستان به دیدن حاج سید حسین رفتیم. هنگام بازگشت، آن خیمه را دیدیم، بعضی از دوستان گفتند که این خیمه هیزم فروش‌ها است و بعضی دیگر گفتند که خیمه حجّاج است. من نیز گفتم که این خیمه حجّاج است. نزدیک به غروب آفتاب شد، در نهر غسل نموده و به منزل رفتیم. بعد از غروب آفتاب به سمت مشعرالحرام حرکت کردیم. هنگام صبح از مشعر به منا رفته و هنگام ذبح قربانی ها، من و چند نفر دیگر، قربانی هایمان را همراه آوردیم تا به محلّ قربانی کردن ببریم. در این اثنا همان شخص را دیدیم، فرمود: قربانی را به آن جا نبر و جای دیگری را نشان داد و فرمود که به آن جا ببرم. من قبول کردم، عدّه ای از دوستان نیز پذیرفته و دیگران نپذیرفتند. هنگامی که قربانی تمام شد، به مکّه مشرّف شده و مشغول طواف شدیم. ایشان را دیدم که با فاصله کمی در مقابل حجرالاسود ایستاده و دست‌ها را در برابر صورت نگاه داشته و مشغول دعا بود. در تمام هفت دور طواف ایشان به همان حال ایستاده بود. سپس برای بوسیدن حجرالاسود به سمت حجر رفتم. ازدحام جمعیت اطراف حجرالاسود زیاد بود، ولی همه از پشت سر ایشان حرکت می‌کردند و گویا مثل کوهی ایستاده بود. هنگامی که خواستم حجر را ببوسم، ایشان دست مرا گرفت و به حجر رساند و من با کمال آرامش حجر را بوسیدم و لمس کردم و سپس دست را روی کتف ایشان گذارده و التماس دعا گفتم. ایشان پذیرفتند و برای من دعا کردند. آن گاه برای نماز طواف به سمت مقام ابراهیم رفتم، ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: صفای دل - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: زهرا برقی ناشر: مسجد مقدس جمکران برگرفته از کتاب "عبقری الحسان" اثر علی اکبر نهاوندی 📝 داستان بیست و پنجم - میهمان نوازی امام زمان علیه‌السلام - ص ۸۶ و ۸۷. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌅موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌠(داستان 702) قسمت ۴ 🌺میهمان نوازی امام زمان علیه‌السلام🌺 🌱 ... هنگامی که خواستم حجر را ببوسم، ایشان دست مرا گرفت و به حجر رساند و من با کمال آرامش حجر را بوسیدم و لمس کردم و سپس دست را روی کتف ایشان گذارده و التماس دعا گفتم. ایشان پذیرفتند و برای من دعا کردند. آن گاه برای نماز طواف به سمت مقام ابراهیم رفتم، به خادم چیزی دادم و مقابل درب مقام برای نماز طواف ایستادم. در میان نماز، آن شخص را دیدم که مقابل حجرالاسود ایستاده و هیچ چیزی حتّی مقام ابراهیم و ضریح آن، مانعی برای دیدن ایشان نیست. چون به تشهّد رسیدم، متوجّه این موضوع شدم و به خود گفتم: چگونه ممکن است که بین من و ایشان با این همه جمعیت و نیز مقام و ضریح آن، هیچ مانعی نباشد. ناگهان دریافتم که آن وجود نازنین، حضرت بقیةاللَّه ارواحنا فداه است. خواستم نماز را بشکنم و به دیدار آن جناب بشتابم، پس اشاره فرمود که: این عمل را انجام نده! چون نماز را به پایان رساندم و نگریستم، هیچ ندیدم. پس بر سر خود می‌زدم و می‌گریستم. 💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: صفای دل - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: زهرا برقی ناشر: مسجد مقدس جمکران برگرفته از کتاب "عبقری الحسان" اثر علی اکبر نهاوندی 📝 داستان بیست و پنجم - میهمان نوازی امام زمان علیه‌السلام - ص ۸۶ و ۸۷. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖