eitaa logo
بوی ظهور، رسانه ظهور
165 دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
112 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج ارسال نظرات شما @sh_gerami داستانهای مهدوی @booye_zohooremahdi گروه بوی ظهور https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 سن تکلیف و بیداری اسلامی (احکام) @senne_taklif_va_bidari_islami
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ما، می رَویم به شامِ غمها در تو شد بر ما سِتَم ها هلهله در مَلَأِ عام آتش و خاکستر از بام ما و شَکیبایی، دشمن و رُسوایی نبود امّا این، رَسم پذیرایی😔 کوفه خداحافظ ... ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 بزرگی می‌گفت امام زمان حیّ است، در بیـن ماست صبح بـه صبـح بنشینید دست به سینـه بگـذارید و به‌ آن حضرت اظهار ارادت بکنید السـلام‌ علیک یا‌ بقیـة الله السـلام علیک یا حجة الله السـلام علیک یا نــــورالله ‌‌‌‌‌❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⇦ قاسط بن زهیر التغلبی از شهداى حمله نخست در روز عاشورا است. پیرمردى از طایفه بنى تغلب بن وائل بود. او و برادرانش مقسط و کردوس، هر سه از اصحاب امیرالمؤمنین علیه‌السلام بودند که در رکاب آن حضرت در جنگ‌هاى سه‌گانه (جمل، صفین، نهروان) شرکت داشتند. آنها پس از ... ● عنصر شجاعت، ج2، ص281. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
💔 اے سبط نبے خون خدا، سلام بر تو اے تشنہ لب دشٺِ بلا، سلام بر تو جانانِ علے و فاطمہ، هستےِ زینب اے بے ڪفنِ آل عبا، سلام بر تو ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌅موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 630) قسمت 2 🌼 *قـرب غـریـب* 🌼 ☘️ ... با محمّد خداحافظی کرده و از او جدا شدم. چندین بار او را در دانشگاه دیده بودم، جوان مؤدّبی بود. قیافه جذابی داشت، موهای نرمی که به یک طرف شانه شده بود، و ته ریشی که معصومیت را به چهره اش هدیه می‌کرد. دلم بدون این که از من اجازه بگیرد به او جواب مثبت داده بود، امّا می‌دانستم که مادرم راضی نمی شود من با یک خارجی ازدواج کنم. شاید اگر با او برخورد می‌کرد و سیمای او را می‌دید نظرش عوض می‌شد. چون این مسائل برای مادرم خیلی مهم بود. یکشنبه شد و رفتم کلیسا، امّا مثل قبل نمی توانستم نیایش کنم، محمّد مرتب و بدون اجازه در ذهنم حاضر می‌شد، با این که اصلاً شناختی از او نداشتم ولی در همان گفت و گوی اوّل، خودش را در دلم جا داده بود. بی حال از کلیسا برگشتم، تصمیم خود را گرفته بودم، باید مادرم را در جریان می‌گذاشتم. به درِ خانه رسیدم، کلید را از کیفم درآوردم و در را باز کردم، مادرم خیاطی می‌کرد، با مهربانی کنارش نشستم، و شروع به صحبت کردم. - مادر! یک دکتر ایرانی که در دانشگاه ما درس می‌خواند از من خواستگاری کرده، نمی دانم به او چه جوابی بدهم. از شما خواهش می‌کنم الآن چیزی نگویید و اجازه بدهید من یک روز او را برای ناهار دعوت کنم تا با همدیگر آشنا بشویم، بعد نظرتان را بگویید. از جا خوردن مادرم متوجّه شدم که نباید قضیه را این قدر بی مقدمه مطرح می‌کردم، امّا خوب خودش را کنترل کرد و با این که می‌دانستم حتی فکر جدایی من، او را اذیت می‌کند با حالتی نگران گفت: - خوب است، امّا تو خودت بزرگ شده ای و یک سال دیگر هم تحصیلت تمام می‌شود، بهتر است خودت برای زندگی ات تصمیم بگیری. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: فریاد رس - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: حسن محمودی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان اول: قرب غریب - صفحه ۱۰ و ۱۱. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 ┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄