@Maddahionlinمداحی_آنلاین_یه_سفر_ببر_کربلا_حجت_الاسلام_دارستانی.mp3
زمان:
حجم:
4.06M
#اربابم_حسین_علیهالسلام
اَشڪ هایم، بُغض هایم، دردهایم را ببین
دوسٺ دارم زائرٺ باشم حسیـن جـان اَربعین...
#ارباب_جان_بطلب
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_علیهالسلام
●➼┅═❧═┅┅───┄
#سلام_مولا_جانم❣
بـے تـو تمــام قافیـہ ها لنـگ میزند
دنیا بہ شیشہے دل من سنگ میزند
ساعٺ بہوقٺ غربتتان گشتہ اسٺکوک
حالا مدام در دل من زنگ میزند 🥀
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
#روز_شمار_در_محرم
روز نوزدهم
حرکت کاروان کربلا به سوی شام؛
در این روز اهل بیت سیدالشهداء علیهم السلام را از کوفه به سوی شام حرکت دادند. زن های غیر هاشمی از انصار امام حسین علیه السلام که در کربلا اسیر شدند؛ با شفاعت اقوام و قبایلشان نزد ابن زیاد، از اسارت نجات یافتند و فقط زن های هاشمی به شام برده شدند.
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_علیهالسلام
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
●➼┅═❧═┅┅───┄
#ستارگان_دشت_کربلا
⇦ سلیمان بن رزین
سليمان فرزند رزين از مواليان امام حسين (علیهالسلام) و بنابر نقلى امام حسن (علیهالسلام) و از شهداى نهضت حسينى است. نامش سلمان و سليم نيز آمده است. از ظاهر كلام شيخ طوسى و برخى ديگر چنين برمى آيد كه سليمان در كربلا، همراه امام حسين (علیهالسلام) به شهادت رسيده است. اما شمارى از ...
● پژوهشکده تحقیقات اسلامی، پژوهشی پیرامون شهدای کربلا
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_علیهالسلام
#السلام_علیک_یا_اصحاب_الحسین_علیهالسلام
●➼┅═❧═┅┅───┄
✨ما یک به یک
فدایی دربار زینبیم
✨آشفته و گدا
و گرفتار زینبیم
✨جان داده ایم
برای عقیله برای عشق
✨پس بی گمان
خریده ی بازار زینبیم...
#السلام_علیک_یا_بنت_ولی_الله
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_علیهالسلام
●➼┅═❧═┅┅───┄
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦
🌅موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج)
🌹کاری از گروه بوی ظهور
🌳(داستان 630) قسمت 3
🌼 *قـرب غـریـب* 🌼
☘️ ... - خوب است، امّا تو خودت بزرگ شده ای و یک سال دیگر هم تحصیلت تمام میشود، بهتر است خودت برای زندگی ات تصمیم بگیری.
فردای آن روز، از محمّد دعوت کردم که برای آشنایی بیشتر، ناهار، به منزل ما بیاید، او هم با کمال میل قبول کرد.
در راه خانه با همان جسارتی که درخواستش را گفته بود سر صحبت را باز کرد. وقتی با او حرف میزدم صدای تپش قلبم شنیده میشد. چیزی نمانده بود که هر چه در دلم مخفی کرده بودم را فاش کنم و بگویم که مطمئن باش جواب من مثبت است.
مادرم با نگاه اوّل، از محمّد خوشش آمد و وقتی نظرش را پرسیدم، گفت: من حرفی ندارم امّا آقای دکتر میخواهند شما را به ایران ببرند یا همین جا میمانید؟
محمّد خیلی صمیمانه به مادرم گفت:
- با اجازه شما، به ایران میرویم ولی حتماً به شما سر میزنیم و شما را تنها نمی گذاریم.
بعد از تمام شدن مهمانی، من محمّد را تا قسمتی از خیابان همراهی کردم. در این فاصله برای آشنایی بیشتر با هم صحبت میکردیم و من در خیالاتم، خودم را در سایه حمایتِ مرد آرزوهایم میدیدم که ناگهان محمّد ایستاد، و پرده خیالم را پاره کرد؛ رو به من کرد و گفت:
ببخشید خانم ونوس! مطلب مهمی هست که باید برای شما توضیح دهم. همان طور که میدانید من مسلمانم و مذهبم نیز تشیّع است و با احترامی که برای دین و پیامبر شما حضرت مسیح علیه السلام قائل هستم، باید بگویم که دین من، اجازه نمی دهد که با شما ازدواج کنم، مگر این که شما هم مسلمان شوید. ...
(ادامه دارد) ...
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📚: فریاد رس - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف
مؤلف: حسن محمودی
ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران
📝 داستان اول: قرب غریب - صفحه ۱۱ و ۱۲.
گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅
https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5
https://eitaa.com/booye_zohooremahdi
داستانهای مهدوی:
@booye_zohooremahdi
https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
#فریاد_رس
#داستانهایی_از_کرامات_امام_زمان_عجلاللهتعالیفرجهالشریف
#حسن_محمودی
#انتشارات_مسجد_مقدس_جمکران
#قرب_غریب