eitaa logo
بوی ظهور، رسانه ظهور
165 دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
112 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج ارسال نظرات شما @sh_gerami داستانهای مهدوی @booye_zohooremahdi گروه بوی ظهور https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 سن تکلیف و بیداری اسلامی (احکام) @senne_taklif_va_bidari_islami
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷🇮🇷🇮🇷 امام علی علیه السلام فرمودند: «کشورها با آباد شده اند.» ══💝══════ ✾ ✾ ✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷فرارسیدن دهه فجر انقلاب اسلامی گرامی باد. ╔═🍃════╗ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ╚════🍃═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕 ما عاشق بے قرار یاریم همہ بر درد فراق او دچاریم همہ از پاے بہ جان او نخواهیم نشسٺ تا سر بہ قدومش بسپاریم همہ ‌‌‌‌‌❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌈موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 💎(داستان 665) قسمت ۳۰ 💐 پـایـان انـتـظـار 💐 🍀 ... و با لبخندي تمسخرآميز از ابوراجح دور شد و ضمن دادن دستوراتي به داروغه‌ها صالح را به گوشه اي كشيد و به او گفت: خوب گوش كن ببين چه مي‌گويم: اگر آن پيرمرد را راضي كردي كه نيمي از حمامش را به من ببخشد، ده درهم پاداش خواهي گرفت. البته به طوري كه زنده بماند، چون حاكم هنوز با او كار دارد، فهميدي؟! آري! مطمئن باش كه كاري خواهم كرد به جاي نيمش، همه را به تو ببخشد. لبخندي بر لبان محمد بن عثمان نشست و با شادي گفت: آن گاه من هم بيست درهم به تو پاداش خواهم داد و كاري خواهم كرد كه تا آخر عمرت راحت زندگي كني و پس از آن، از پله‌هاي سرداب بالا رفت. در آهني زندان دوباره نعره اي كشيد و پشت سرش بسته شد. ابوسعد كه نگران حال ابوراجح بود، خود را به صالح نزديك كرد و با لبخندي ساختگي رو به او كرد و گفت: حالا ديگر كارهايت را از من پنهان مي‌كني؟! بگو ببينم صالح! آن روباه چه چيزي به تو مي‌گفت؟ - چيزي نيست ابوسعد! اما اگر كمكم كني، براي تو نيز پاداشي از او مي‌گيرم. - در چه كاري كمكت كنم صالح! او نيمي از حمام اين پيرمرد را مي‌خواهد و حاضر است در ازاي آن ده درهم به ما پاداش بدهد، البته اگر تمام حمام را از او بگيريم پاداش ما نيز دو برابر خواهد شد. چه مي‌گويي ابوسعد؟! در اين كار كمكم مي‌كني؟ ابوسعد نگاهي به پيكر نحيف ابوراجح انداخت و از طرفي مي‌دانست كه صالح براي به دست آوردن بيست درهم، تن به هر كاري مي‌دهد، لذا به او گفت: چرا فكر مي‌كني مي‌توانم در اين كار كمكت كنم؟! ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: پایان انتظار ، صفحه ۶۵ الی ۶۸. داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: مسلم پوروهاب ناشر: انتشارات قم: مسجد مقدس جمکران گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖