eitaa logo
بوی ظهور، رسانه ظهور
165 دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
112 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج ارسال نظرات شما @sh_gerami داستانهای مهدوی @booye_zohooremahdi گروه بوی ظهور https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 سن تکلیف و بیداری اسلامی (احکام) @senne_taklif_va_bidari_islami
مشاهده در ایتا
دانلود
094.mp3
زمان: حجم: 2.76M
حزب نود و چهارم ( ۱ الی ۴۰ غافر) 👤 با صدای استاد پرهیزگار ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
نود و چهارم پیامهای آیه فوق ⇧⇩: 1- مرگ و قيامت نزديك است، خود را آماده كنيم. 2- مجرم در قيامت، نه مى‌ميرد و نه راحت مى‌شود. 3- در قيامت، وجود مجرمان مملو از حسرت و اندوه است ولى نمى‌توانند اظهار كنند. 4- مجرم در قيامت تنها است. 5- ارزش‌ها بر اساس انگيزه‌هاست. يك نگاه با انگيزه‌هاى متفاوت مى‌تواند عبادت باشد و يا خيانت باشد. 6- ايمان به اينكه خداوند باطن همه چيز را مى‌داند انسان را از ظلم باز مى‌دارد. 7- علم خداوند تنها به ظاهر نيست، او باطن را هم مى‌داند. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@MaddahionlinCQACAgQAAx0CVBp6RAACBjVfrlrScm9s7XlGawgUCbabThdcQwAC5wgAApV7cFFAByPLQmWk4R4E.mp3
زمان: حجم: 2.12M
♨️ حکومت مستضعفان بر زمین 👌 بسیار شنیدنی 🎤مقام معظم رهبری (حفظه‌الله) 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
❤️ عمری نگران خیره به خورشید ظهور ای کاش به زودی برسد عیــد ظهور هـر هفتـه روزها دلــم پـر زد و رفت تا مسجـد جمکـــــران به امید ظهور ‌‌‌‌‌❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کلِ عالم یک طرف صبحِ ظهورت یک طرف تو همانی که زمین را مملو از ایمان کنی ‌‌‌‌‌❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از داستانهای مهدوی
عنوان: فریاد رس داستان‌هایی از کرامات امام زمان (عج) مؤلف: حسن محمودی ناشر: انتشارات مسجد مقدّس جمکران
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌅موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 630) قسمت 1 🌼 *قـرب غـریـب* 🌼 ☘️ اهل کشور انگلستان هستم و اسمم ونوسِ. در دانشگاه علوم پزشکی، مشغول تحصیل بودم و کاری هم، به کار همکلاسی‌ها و تفریحاتشان نداشتم. یک روز، بعد از ترک کلاس و بی توجّه به بگو مگوهای دانشجویان به طرف منزل در حال حرکت بودم که صدای جوانی، رشته افکارم را پاره کرد: - خانمِ ونوس! ببخشید. می‌توانم چند لحظه ای وقتتان را بگیرم. چند لحظه مکث کردم، چشمانم درنگاهش خیره ماند. در یک لحظه چندین فکر به ذهنم رسید. بیش از این سکوت را جایز ندانستم، گفتم: - بفرمایید. با آرامش خاصی در حالی که به زبان انگلیسی هم تسلط کافی داشت گفت: - من ایرانی هستم و اسمم محمّد است. هر چند قصد نداشتم خارج از کشور خودم تشکیل خانواده بدهم، امّا رفتار و اخلاق خوب شما، نظر من را عوض کرد. می‌خواستم اگر اجازه بدهید از شما خواستگاری کنم. خیلی جسورانه و با اقتدار خواسته اش را بی مقدمه بیان کرد، از صحبت کردنش خوشم آمد، با ادب و جسور بود. حفظ ظاهر کردم و با حالتی عادی گفتم: - خیلی عذر می‌خواهم، من باید با مادرم مشورت کنم. شما هم ظاهراً پزشکی می‌خوانید!؟ لبخند ملیحی زد و گفت: - بله، این ترم آخر من است. با محمّد خداحافظی کرده و از او جدا شدم. چندین بار او را در دانشگاه دیده بودم، جوان مؤدّبی بود. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: فریاد رس - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: حسن محمودی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان اول: قرب غریب - صفحه ۹ و ۱۰. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor