AUD-20220517-WA0011.mp3
زمان:
حجم:
3.28M
#انس_با_قرآن_مجید
#ختم_قرآن_مجید
حزب یازدهم (۱۵ الی ۵۱ آلعمران)
👤 با صدای استاد پرهیزگار
#التماس_دعا_برای_ظهور
●➼┅═❧═┅┅───┄
#آیات_نور
#حزب یازدهم
پیامهای آیه فوق ⇧⇩:
1- شهادت عملى از بهترين نوع شهادت است. هماهنگى در ميان آفريدهها، بهترين نمونهى گواهى بر يكتايى خداست.
2- راه ايمان به خدا، علم است وعلم واقعى، انسان را با سرچشمه هستى آشنا مىكند.
3- دانشمندان، در كنار فرشتگان قرار مىگيرند.
4- عدل الهى، در كنار توحيد مطرح است. بر خلاف ديگر قدرتمندان كه هر كجا احساس يكتايى و نداشتن رقيب و شريك كنند، زور مىگويند، او يكتايى است كه به پا دارندهى عدل است.
#استاد_قرائتی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
●➼┅═❧═┅┅───┄
@Ostad_Shojaeماجرای گُم شدن.mp3
زمان:
حجم:
14.64M
#تلنگری
✖️ حس میکنم درونِ من یه عالمه دود جمع شده!
✖️حس میکنم قلبم، مثل قبل مهربون نیست!
✖️حس میکنم رفتارها و افکارم از کنترل من خارج شده!
✖️حس میکنم مچاله، کثیف و چرکآلود شدم!
🔺آیا این دریافتهای من واقعیاَند یا توهُّمند!
🔺ریشهی این احساسات من کجاست؟
#استاد_شجاعی
#استاد_پناهیان
#حاجآقا_مجتبی_تهرانی
●➼┅═❧═┅┅───┄
#یا_امام_حسن_عسکری
سامرا شهر عجیبیست خدا میداند
سامرا مهد غریبیست خدا میداند
#پنجشنبه_های_سامرایی
✲🕊✲🕊✲🕊✲🕊✲
#سلام_امام_مهربانم💚
قحطی به دینمان زده یا ایها العزیز
دارد ظهورتان به خدا دیر می شود
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦
🌏موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج)
🌹کاری از گروه بوی ظهور
🌴(داستان 633) قسمت 5
🌼 *اسماعیل غافل* 🌼
🌿 ... با تردید و تعجب جلو رفت
- سلام آقا اسماعیل.
اسماعیل تبسمی کرد و گفت:
سلام مشهدی قربان حالت چطورهِ!
سری تکان داد و گفت:
- الحمدللَّه خوبم، انگار امام رضا علیه السلام ما را حواله دادند به شما، اگر میشود لطف کنید این گمشده ما را بدهید.
دست هایش را روی چشم هایش گذاشت و گفت:
- به روی چشم. شما چند لحظه همین جا باش من الآن میآیم.
از صحن قدس خارج شد و با رفتن خود، مشهدی قربان را به فکر فرو برد. نکند او هم از همان اولیای خدایی که وصفشان را شنیدم باشد.
نکند او با حضرت رضا علیه السلام ارتباط خاص داشته باشد. خدا خودش میداند، که ما تا به حال، چقدر بی احترامی به اسماعیل کردیم، همه اهل روستا او را فردی غافل میدانند در حالی که...
در همین فکرها بود که اسماعیل برگشت، تا رسید دستش را دراز کرد:
- بفرما مشهدی؛ این هم مقداری پول برای شما، بشمار ببین درست است.
مشهدی تشکر کرد و پول را گرفت. یک نگاهی به گنبد انداخت و شروع کرد به شمردن.
- آره دقیقاً شصتا است، خدا خیرت بدهد، خیلی خوشحالم کردی.
اسماعیل با خنده ای جواب داد:
وظیفهام بود کاری نکردم، حالا کی بر میگردی تا دنبالتان بیایم و با هم برگردیم.
مشهدی نگاه متواضعانه ای به چشمهای اسماعیل کرد و گفت:
- نه! خودم میروم، مزاحم شما نمی شوم.
- نه! مزاحمتی نیست من باید شما را به منزل برسانم.
مشهدی به ساعتش نگاه کرد و گفت: ...
(ادامه دارد) ...
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📚: فریاد رس - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف
مؤلف: حسن محمودی
ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران
📝 داستان چهارم: اسماعیل غافل - صفحه ۴۹ و ۵۰.
گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅
https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5
https://eitaa.com/booye_zohooremahdi
داستانهای مهدوی:
@booye_zohooremahdi
https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
#فریاد_رس
#داستانهایی_از_کرامات_امام_زمان_عجلاللهتعالیفرجهالشریف
#حسن_محمودی
#انتشارات_مسجد_مقدس_جمکران
#اسماعیل_غافل