eitaa logo
بوی ظهور، رسانه ظهور
165 دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
112 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج ارسال نظرات شما @sh_gerami داستانهای مهدوی @booye_zohooremahdi گروه بوی ظهور https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 سن تکلیف و بیداری اسلامی (احکام) @senne_taklif_va_bidari_islami
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@Maddahionlinمداحی_آنلاین_امام_زمانعج_و_غم_شیعیان_آخر_الزمان_استاد_هاشمی_نژاد.mp3
زمان: حجم: 1.61M
♨️ امام زمان(عج) و غم شیعیان آخر الزمان 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
❣ می‌گفت: من یه کوردم نوکــــــــــر ســــــ♡ــــردار دشمن رو شاد نمی کنیم سـرادر پای انقلاب میمونیم تا به دست صاحبش برسونیم این کشور رو ولاغیر ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ ای در دل من اصل تمنا همه تو وی در سر من مایه‌ی سودا همه تو هر چند به روزگار در می نگرم امروز همه تویی و فردا همه تو السّلام علیک یا ابا صالح المهدی(عج) ‌‌‌‌‌❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌏موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌴(داستان 633) قسمت 6 🌼 *اسماعیل غافل* 🌼 🌿 ... مشهدی به ساعتش نگاه کرد و گفت: - الآن دوّم برج است من بیست و نهم ان شاء اللَّه می‌روم. - پس بیست و نهم همین موقع همین جا منتظر شما هستم. مشهدی دستش را روی سینه گذاشت و با تشکر از آقا اسماعیل، از او جدا شد. در این چند روز که مشغول زیارت بود. فکر اسماعیل، رهایش نمی کرد. آخر اسماعیل را هیچ کس تا حالا در حال عبادت ندیده است و به خاطر همین معروف شده بود به اسماعیل غافل. مشهدی، حسابی کلافه شده بود، اصلاً سر در نمی آورد که چرا امام رضا علیه السلام او را به اسماعیل حواله داده است. با این حال، زیارت خیلی خوبی بود، یک زیارت نامه هم به نیابت از حاجیه خانمش خواند. اتاقی که گرفته بود نزدیک حرم بود به خاطر همین توفیق یارش شده بود و در این چند روز، تمام نمازها را در حرم می‌خواند. روزها سپری شد. روز موعود فرا رسید، صبح زود به صحن قدس رفت، اسماعیل را دید که زودتر از او سر قرار آمده، جلو رفت، ساک را زمین گذاشت تا با او خوش و بشی بکند. بعد از حال و احوال، اسماعیل ساک را برداشت و گفت: برویم. مشهدی درحالی که خم شده بود تا ساک را از اسماعیل بگیرد، گفت: شما زحمت نکشید، اجازه بدهید خودم بر می‌دارم. اسماعیل در حال حرکت گفت: اختیار دارید، من خیلی خوشحالم که بتوانم خادم زائر امام رضا علیه السلام باشم. مشهدی دنبال اسماعیل راه افتاد، اولش فکر می‌کرد که حالا آقا اسماعیل او را تا ترمینال همراهی خواهد کرد ولی وقتی دید که اسماعیل او را به کوچه و پس کوچه‌ها می‌برد، کمی نگران شد. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: فریاد رس - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: حسن محمودی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان چهارم: اسماعیل غافل - صفحه ۵۰ و ۵۱. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 ┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا