eitaa logo
داستانهای مهدوی
201 دنبال‌کننده
861 عکس
35 ویدیو
6 فایل
داستانها، ملاقات و معجزات حضرت مهدی (عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف) ارتباط با ادمین @sh_gerami گروه بوی ظهور https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 کانال «بوی ظهور رسانه ظهور» @booye_zohoor_resane_zohoor
مشاهده در ایتا
دانلود
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌈موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 688) 🌺 توسّل به امام زمان علیه‌السلام در گرفتاری🌺 🍃 مرحوم علاّمه مجلسی در بحارالانوار از شخصی به نام شیخ شمس الدین نقل می‌کند که در حلّه، حاکمی به نام مرجان صغیر زندگی می‌کرد. او ناصبی و دشمن اهل بیت علیهم السلام بود. به او خبر دادند که شخصی به نام ابوراجح صحابه را نفرین می‌کند و ناسزا می‌گوید. حاکم دستور داد او را حاضر کردند. سپس به اطرافیانش دستور داد او را بزنند. چنان او را زدند که نزدیک به مردن رسید. دندانهایش ریخت، زبان او را خارج کرده و سوراخ کردند و با زنجیر بستند. بینی او را سوراخ کرده و ریسمانی از مو از آن گذراندند و سر طناب را گرفته در کوچه‌های حلّه گرداندند. چون وضع او را به حاکم خبر دادند، دستور داد تا او را بکشند. اطرافیان درباره او شفاعت کرده و گفتند: او پیر است و همین شکنجه‌ها او را خواهد کشت دیگر نیازی به قتل او نیست و آن قدر اصرار کردند تا حاکم از کشتن او گذشت. خانواده اش او را به خانه برده و یقین کردند که شب خواهد مرد. صبح، هنگامی که مردم به درِ خانه او رفتند، دیدند که ایستاده، نماز می‌خواند و دندان‌های او بازگشته و جراحت‌های او بهبود یافته است. از حال او تعجّب کرده و از حالش سؤال کردند. گفت: به مرحله ای رسیدم که مرگ را در نزدیکی خود می‌دیدم و زبانی هم برای استغاثه نداشتم، در دلم به امام زمان متوسّل شدم و طلب دادرسی نمودم. ایشان تشریف آورده و دست شریف خود را بر من کشیدند و فرمودند: از خانه خارج شو و برای عیال خود کار کن! همانا خداوند تو را شفا عنایت فرمود و من نیز به این شکل که هستم، شب را به صبح رساندم. راوی خبر می‌گوید: به خدا من او را پیش از این ماجرا دیده بودم که مردی ضعیف، زرد، بدون ریش بود. صبح روز بعد، او را دیدم که به صورت جوانی راست قامت، با ریش بلند و چهره ای سرخ و مانند جوانی بیست ساله شده و به همین صورت تا پایان عمر ماند. این قضیه در شهر شایع شد و حاکم که داستان را شنید، او را احضار کرد و اثری از جراحت در او ندید. به شدّت دچار ترس و لرز شد و او که قبل از این ماجرا پشت به مقام امیرالمؤمنین علیه السلام می‌نشست، پس از آن رو به مقام حضرت می‌نشست و با اهل حلّه نیکی می‌کرد و اندکی پس از این واقعه به درک واصل شد. 💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: صفای دل - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: زهرا برقی ناشر: مسجد مقدس جمکران برگرفته از کتاب "عبقری الحسان" اثر علی اکبر نهاوندی 📝 داستان یازدهم - توسّل به امام زمان علیه‌السلام در گرفتاری - ص ۴۳ و ۴۴. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖