🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦
🌎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج)
🌹کاری از گروه بوی ظهور
🌳(داستان 660) قسمت ۱
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌼 « تا کی...؟ » 🌼
🌿 شهر را سکوتی فرا گرفته. چند ساعتی است از هیاهوی روز، خبری نیست. مردم، آرام گرفته اند. ماه نیز به آرامی نظاره گر زمین و اهلش، سکوت کرده است.
🌤 وقت اول 🌤
(۱)
🍃 پدری با محاسنی سیاه رو به سفیدی، سجاده عبادت را باز کرد. چه لذتی از سجده هایش میبرد! احساس او را به درستی درک نمی کنم؛ علّت قطرات اشکی که بر گونه هایش جاری شده را نمی فهمم!
احتمالاتی از ذهنم میگذرد؛ شاید برای... شاید... پس از دقایقی که نماز را به پایان میبرد، گوشه چشمی به فرزند دلبندش میکند که همچو ماه کوچکی در بستر خود آرمیده.
پدر! پدر!
چه شده که یوسف کنعان پس از خوابی آرام این چنین با اضطراب پدر را صدا میزند؟
بله، پسرم!
پدر! خوابی دیده ام؛ خواب دیدم که یازده ستاره و آفتاب و ماه، مرا سجده میکنند!
یعقوب نبیّ، چند لحظه ای ساکت شد. صدایی را میشنود:
ای یعقوب! آماده پذیرش بلا باش...
وحی که قطع شد، پدر به حالت سابق خود برگشت. با صورتی محزون به ماه خود رو کرد: ...
(ادامه دارد) ...
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📚: تا کی ... ؟ - داستان اضطرار به حجت (علیهالسلام)
داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف
مؤلف: مصطفی رضایی
ناشر: انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج)
📝 وقت اول - صفحه ۵ الی ۷.
گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983
https://eitaa.com/booye_zohooremahdi
داستانهای مهدوی:
@booye_zohooremahdi
https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#تا_کی ...؟
#داستان_اضطرار_به_حجت (عج)
#مهدویت_انتظار
#داستانهایی_از_کرامات_امام_زمان_عجلاللهتعالیفرجهالشریف
#مصطفی_رضایی
#انتشارات_بنیاد_فرهنگی_حضرت_مهدی_موعود (عج)
#وقت_اول
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦
🌎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج)
🌹کاری از گروه بوی ظهور
🌳(داستان 660) قسمت ۲
🌼 « تا کی...؟ » 🌼
🌤 وقت اول (۱) 🌤
🍃 ... یعقوب نبیّ، چند لحظه ای ساکت شد. صدایی را میشنود:
ای یعقوب! آماده پذیرش بلا باش...
وحی که قطع شد، پدر به حالت سابق خود برگشت. با صورتی محزون به ماه خود رو کرد:
پسرم یوسف! این خواب را برای برادران خود نقل مکن، میترسم برای کشتنت، نقشه ای بِکشند.
پدر باز به فکر فرو رفت. چشمها را به زمین دوخت. شاید در همان لحظات گرد پیری، بر رویش نشست.
خدایا! آن بلا، چه بلایی است؟ تو خود یاورم هستی در هر سختی و پشتیبانم در هر بلا و مصیبتی؛ پس مثل همیشه از تو، فقط خودت، درخواست یاری میکنم.
هر روز که میگذرد علاقه یعقوب به یوسف بیشتر میشود. روزها که او مشغول بازی است، چشمان یعقوب از دیدن او سیر نمی شود [با خود زمزمه ای دارد]
یعقوب! تو را چه شده؟ چرا این قدر برای یوسف نگرانی؟
فکر یوسف از ذهن پدر پاک نمی شود. به عصایش تکیه زده، سخت در فکر است.
یوسف، بابا! اگر تو را از من بگیرند، چگونه بدون تو طاقت بیاورم؟ چشمان پدر اگر یک روز تو را نبیند، دیگر توان دیدن نخواهد داشت.
این روزها صورت و چشمان پدر، زود به زود از خشکی به در میآید. چهره یوسف هر روز در قاب قلبش پررنگ تر میشود. مگر میشود به همین راحتی، یوسف از سیاهی چشمان پدر کنار برود؟
هر چند ساعت یک بار دستان او به طرف آسمان بلند میشود: ...
(ادامه دارد) ...
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📚: تا کی ... ؟ - داستان اضطرار به حجت (علیهالسلام)
داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف
مؤلف: مصطفی رضایی
ناشر: انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج)
📝 وقت اول - صفحه ۷ الی ۹.
گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983
https://eitaa.com/booye_zohooremahdi
داستانهای مهدوی:
@booye_zohooremahdi
https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#تا_کی ...؟
#داستان_اضطرار_به_حجت (عج)
#مهدویت_انتظار
#داستانهایی_از_کرامات_امام_زمان_عجلاللهتعالیفرجهالشریف
#مصطفی_رضایی
#انتشارات_بنیاد_فرهنگی_حضرت_مهدی_موعود (عج)
#وقت_اول
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦
🌎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج)
🌹کاری از گروه بوی ظهور
🌳(داستان 660) قسمت ۳
🌼 « تا کی...؟ » 🌼
🌤 وقت اول (۱) 🌤
🍃 ... هر چند ساعت یک بار دستان او به طرف آسمان بلند میشود: «خدایا! فرزندم را در پناه خود نگه دار، تو بهترین پناه دهندگانی. »
برادر! این چند روز به رفتارهای پدر دقت کرده ای؟ مثل پروانه به دور یوسف میچرخد؛ هر جا که میرود یوسف همراهش است و چشم از او برنمی دارد.
بله، درست میگویی. علاقه پدر نسبت به ما روز به روز کمتر میشود. آن قدر که به یوسف علاقه دارد و به او محبت میکند، نیم آن هم برای ما برادرانش، نیست.
امروز به دور از چشمان پدر، باید برادران دیگرمان را جمع کنیم. باید چاره ای اندیشید.
برادران! یوسف و برادرش نزد پدرمان از ما محبوب تر هستند. ما قوی تر و نیرومندتر از
آن دوییم و بیشتر به کار او میآییم؛ اما از دست دو طفل چه کاری برمی آید؟ پدر ما در گمراهی به سر میبرد.
پدر هم اکنون کجاست؟
هر چه زمان بیشتر میگذرد، دلهره پدر بیشتر میشود، یوسفِ کوچک خود را بیشتر در آغوش میگیرد و بیشتر نوازش میکند.
شاید هم اینک مشغول شانه زدن موهای اوست یا او را به همراه خود برای چراندن گوسفندان برده.
فقط یک راه باقی است؛ باید یوسف را بکشیم یا ...
(ادامه دارد) ...
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📚: تا کی ... ؟ - داستان اضطرار به حجت (علیهالسلام)
داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف
مؤلف: مصطفی رضایی
ناشر: انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج)
📝 وقت اول - صفحه ۹ و ۱۰.
گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983
https://eitaa.com/booye_zohooremahdi
داستانهای مهدوی:
@booye_zohooremahdi
https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#تا_کی ...؟
#داستان_اضطرار_به_حجت (عج)
#مهدویت_انتظار
#داستانهایی_از_کرامات_امام_زمان_عجلاللهتعالیفرجهالشریف
#مصطفی_رضایی
#انتشارات_بنیاد_فرهنگی_حضرت_مهدی_موعود (عج)
#وقت_اول
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦
🌎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج)
🌹کاری از گروه بوی ظهور
🌳(داستان 660) قسمت ۴
🌼 « تا کی...؟ » 🌼
🌤 وقت اول (۱) 🌤
🍃 ... فقط یک راه باقی است؛ باید یوسف را بکشیم یا او را در بیابانی رها کنیم تا علاقه پدر به او کمتر شود و به ما بیشتر توجه کند.
برای پس از آن نیز فکری دارم؛ میتوانیم پس از این که او را از پدر دور کردیم، همگی توبه کنیم و به کارهای شایسته روی بیاوریم.
در بین صحبتهای او، یکی از برادران با پریشان حالی، برخاست:
من با کشتن یوسف مخالفم!
شما اگر میخواهید او را از چشم پدر دور کنید، میتوانید او را در چاهی بیاندازید. با این کار، هم او را از جلوی چشم پدر دور کرده اید و هم بعضی از کاروانهایی که از آنجا عبور میکنند، او را از چاه نجات خواهند داد.
برادران همگی تصمیم گرفتند پیش پدر بروند و با راضی کردن او، یوسف را به همراه خودشان به چرا ببرند.
سلام پدر! امروز داشتیم در این باره با هم صحبت میکردیم که چرا پدر، یوسف را به همراه ما نمی فرستد، در حالی که ما همیشه هوای او را داشته ایم و خیرخواه او بوده ایم. از تو میخواهیم او را فردا به همراه ما به صحرا بفرستی؛ هم به بازی کودکانه اش میرسد و هم میتواند از خوراکیهایی که آن جا هست بخورد. قول میدهیم چشم از او برنداریم.
پسرانم! من تاب دوری او را ندارم. اگر شما او را از پیشم ببرید، اندوه همه وجودم را در بر میگیرد. میترسم وقتی که شما حواستان به او نیست، گرگ او را بخورد.
حرفهای پدر، آنها را قانع نکرد؛ مجبور شد با دستانی خسته، یوسف را به آنها بسپارد.
(۲)
🍃 برادران که از خانه بیرون رفتند، پدر بی تاب شد ...
(ادامه دارد) ...
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📚: تا کی ... ؟ - داستان اضطرار به حجت (علیهالسلام)
داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف
مؤلف: مصطفی رضایی
ناشر: انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج)
📝 وقت اول - صفحه ۱۰ الی ۱۲.
گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983
https://eitaa.com/booye_zohooremahdi
داستانهای مهدوی:
@booye_zohooremahdi
https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#تا_کی ...؟
#داستان_اضطرار_به_حجت (عج)
#مهدویت_انتظار
#داستانهایی_از_کرامات_امام_زمان_عجلاللهتعالیفرجهالشریف
#مصطفی_رضایی
#انتشارات_بنیاد_فرهنگی_حضرت_مهدی_موعود (عج)
#وقت_اول
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦
🌎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج)
🌹کاری از گروه بوی ظهور
🌳(داستان 660) قسمت ۵
🌼 « تا کی...؟ » 🌼
🌤 وقت اول (۲) 🌤
🍃 ... برادران که از خانه بیرون رفتند، پدر بی تاب شد و به سرعت به دنبال آنان دوید. خود را به آنها رساند و یوسف را از ایشان گرفت، دست در گردن او انداخت و شروع به گریستن کرد!
علاقه، شاید گاهی بر در منزل دِل بنشیند و پس از چندی رخت ببندد و برود؛ ولی محبت شدید، جان را مقیم منزل یار میکند. محبت شدید، انتظارِ یعقوبی میآورد؛ انتظاری که هر دَمش بی قراری است و هر قدمش لحظه شماری برای آمدن یوسف کنعان؛ یوسفی که مرهم زخمهای بی درمان و ماهِ شب فراق اوست.
انتظار، نای رفتن را از پدر گرفته. صدایی جز صدای یوسف در گوش او نمی نشیند، همه را به شکل او میبیند.
چند روزی است برای یعقوب، خواب و خوراک بی معنی شده. پیری خیلی زود به میهمانی او آمده. اولین شام فراق، چه کرده با یعقوب که موهای سفید او شده چراغی در این تاریکی و سیاهی!
گریه کنان به سوی پدر آمدند و گفتند: ای پدر! در صحرا لحظه ای یوسف را کنار وسایلمان رها کردیم، چون که برگشتیم، دیدیم گرگ او را خورده...
شما راست نمی گویید. خداوند، گوشت یوسف را به گرگها حرام کرده. ...
#پایان
💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📚: تا کی ... ؟ - داستان اضطرار به حجت (علیهالسلام)
داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف
مؤلف: مصطفی رضایی
ناشر: انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج)
📝 وقت اول - صفحه ۱۲ الی ۱۴.
گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983
https://eitaa.com/booye_zohooremahdi
داستانهای مهدوی:
@booye_zohooremahdi
https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#تا_کی ...؟
#داستان_اضطرار_به_حجت (عج)
#مهدویت_انتظار
#داستانهایی_از_کرامات_امام_زمان_عجلاللهتعالیفرجهالشریف
#مصطفی_رضایی
#انتشارات_بنیاد_فرهنگی_حضرت_مهدی_موعود (عج)
#وقت_اول