eitaa logo
داستانهای مهدوی
163 دنبال‌کننده
738 عکس
35 ویدیو
6 فایل
داستانها، ملاقات و معجزات حضرت مهدی (عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف) ارتباط با ادمین @sh_gerami گروه بوی ظهور https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 کانال «بوی ظهور رسانه ظهور» @booye_zohoor_resane_zohoor
مشاهده در ایتا
دانلود
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 654) قسمت ۶ 🌷 کشف حقیقت 🌷 🍀 ... نگاهی به همسرت می‌اندازی. دهان او هم از تعجّب باز مانده و در فکر فرو رفته است. دوباره سؤال می‌کنی: - گفتی که نام کتاب مسلمانان چیست؟ - قرآن کریم. - می‌شود قسمت‌های برجسته ای از آن را برای ما بخوانید؟ - همه آیات قرآن برجسته است. امّا من فکر می‌کنم شما دنبال حقیقت هستید، اینطور نیست؟ - بله! ما تا الان به چندین کشور رفته و با آیین و مذاهب مختلف آشنا شدیم، ولی هنوز نتوانسته ایم این خلأ درونی خود را پر کنیم. دست به طرف سینه ات می‌بری و با اشاره به آن می‌گویی: - احساس می‌کنیم در درون سینه ما دو جوان آمریکایی، یک حفره و خلأیی است که باید جای یک حقیقت عظیمی باشد. به خاطر کشف آن در به درِ دیار غربت شده ایم تا شاید … - اتفاقاً بهترین اوقات عمر که انسان طعم حقیقت را به خوبی می‌چشد دوران جوانی است. پس باید قدرش را بدانید! - قطعاً همین است. حالا از کتاب دینی مسلمانان برایمان بگو. - قرآن می‌فرماید: «آنچه در زمین و آسمان هاست به تسبیح و ستایش خدا که پادشاهی منزّه و پاک مقتدر داناست مشغولند». [۱] - یعنی حتی کوه‌ها و درختان، سنگ و چوب و … همه خدا را تسبیح می‌گویند؟ - بله! همه مشغول تسبیح پروردگار هستند. - چه زیبا! - این یک واقعیت است. آن شخص از شما خداحافظی کرده و می‌رود. تو با همسرت کناری می‌نشینی و با هم صحبت می‌کنید. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: وعده دیدار - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: محمود ترحمی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان اول - کشف حقیقت - صفحه ۱۴ و ۱۵. 📚[۱]: سوره جمعه، آیه ۱. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 654) قسمت ۷ 🌷 کشف حقیقت 🌷 🍀 ... آن شخص از شما خداحافظی کرده و می‌رود. تو با همسرت کناری می‌نشینی و با هم صحبت می‌کنید. درک چیزهایی که او می‌گفت برایتان مشکل است: «چطور امامی که مرده است هنوز او را زنده می‌دانند … و چطور همه چیز، خدا را تسبیح می‌گوید و … » با همسرت تصمیم می‌گیرید به طرف حرم بروید تا شاید این معماها برایتان حل شود. وارد صحن که می‌شوید یکی از خادمان را می‌بینید که وسیله ای بلند با روکش نقره در دست دارد. موقع ورود زائران نگاه ملاطفت آمیزی به آنها کرده و خوش آمد می‌گوید. امّا تا چشمش به شما دو نفر زن و شوهر می‌افتد نگاهش ثابت می‌ماند و می‌گوید: - ورود شما دو نفر ممنوع است! - چرا؟ - چون شما خارجی هستید. از ناراحتی خطی بر پیشانی ات می‌افتد و می‌گویی: - ما چندین هزار کیلومتر در دنیا مسافرت کرده ایم و به معابد و اماکن گوناگون وارد شده ایم. هیچ کجا به ما نگفتند که ورود خارجی‌ها ممنوع است. شما چرا این کار را می‌کنید آقا؟! - من که اجازه ندارم شماها را به داخل راه بدهم. - ببین آقا! ما که قصد بدی نداریم. فقط می‌خواهیم این محل را تماشا کنیم و برگردیم. - خارجی کلاً ممنوع! اگر از من شکایتی داری برو دفتر و به آنها بگو. همسرت از ناراحتی رنگ چهره اش می‌پرد. لب هایش را با خشم به هم می‌فشارد و با غضب می‌گوید: - مستر! [۱] قال قضیّه را بکن و بگذار برویم داخل و … - اصرار بیجا نکنید. بغضت می‌گیرد و از جلو صحن به طرف بازار می‌آیی. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: وعده دیدار - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: محمود ترحمی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان اول - کشف حقیقت - صفحه ۱۵ و ۱۶. 📚[۱]: آقا. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 654) قسمت ۸ 🌷 کشف حقیقت 🌷 🍀 ... - مستر! [۱] قال قضیّه را بکن و بگذار برویم داخل و … - اصرار بیجا نکنید. بغضت می‌گیرد و از جلو صحن به طرف بازار می‌آیی. همسرت هم وقتی ناراحتی تو را می‌بیند چیزی نمی گوید و گرد غم بر چهره اش می‌نشیند. رو به روی مسافرخانه ای لبِ جوی آب می‌نشینی. مدتی به فکر فرو می‌روی. آنقدر آرام و بی حرکت هستی که به مجسمه سنگی می‌مانی. به جز رفتن به داخل حرم امام فکر دیگری در سر نداری. با خود می‌گویی: - نکند در عالم حقیقتی باشد که در این مکان نهان است و شماها نمی شناسید؟ اگر در اینجا خبری باشد و آنها ما را راه ندهند تا از آن آگاه بشویم، حسرت آن تا ابد در دلمان می‌ماند و این برایمان سخت است سخت! مروری بر رنج سفر طولانی و پر هزینه می‌کنی. خستگی و بی حالی به تو هجوم می‌آورد و جانت را می‌خورد. دَهانت کاملاً تلخ شده است. به طرز مضحکی وجود خودت را تهی گشته می‌پنداری. بیش از همه از دست خودت دچار خشم شده ای. بی اختیار هِق هِق گریه سر می‌دهی و تا مدّتی می‌گریی. ناگهان جرقه ای در ذهن تو زده می‌شود. خودت را جمع و جور کرده و در کنار همان جوی آب نگاهی به همسرت می‌اندازی. او هم در فکر فرو رفته و به حال خودش است. اشک هایت را پاک می‌کنی. تلنگری به او زده و نظرش را به خودت جلب می‌کنی و می‌گویی: - چرا اینقدر خودمان را ناراحت می‌کنیم؟ - چاره ای غیر از این مگر هست؟ - ببین! آن شخص که اینجا مدفون است و نمی گذارند تا به سر قبرش برویم، آیا امام و انسان کامل است یا نیست؟ - اگر انسان کامل باشد چی؟ ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: وعده دیدار - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: محمود ترحمی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان اول - کشف حقیقت - صفحه ۱۶ الی ۱۸. 📚[۱]: آقا. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 654) قسمت ۹ 🌷 کشف حقیقت 🌷 🍀 ... می‌گویی: - چرا اینقدر خودمان را ناراحت می‌کنیم؟ - چاره ای غیر از این مگر هست؟ - ببین! آن شخص که اینجا مدفون است و نمی گذارند تا به سر قبرش برویم، آیا امام و انسان کامل است یا نیست؟ - اگر انسان کامل باشد چی؟ - در واقع او زنده است و بر همه جا احاطه دارد. خودش می‌داند که ما به دنبال چه هدفی هستیم و زحمت این همه راه را متحمل شده ایم. او باید ما را دریابد و راهنمایی کند تا به حقیقت برسیم. - اگر چنانچه انسان کامل نباشد چی؟ - دیگر ضرورتی ندارد که ما به داخل صحن و حرم برویم. نیاز به تماشای قبر او هم نیست. - واقعاً که همین طور است. دوباره به فکر فرو می‌روی. در دلت هنگامه ای به پا است. می‌ترسی به حقیقت نرسی و خلأ وجودی خودت را پر نکنی. باز دلت می‌شکند و قطرات اشک از چشمان تو جاری می‌شود. پشت سر هم این قطرات داخل جوی می‌ریزد و همراه آب به حرکت در می‌آیند و می‌روند. آب زلال و شفافی در جریان است که می‌خروشد و می‌رود و لحظه ای سکون و بازگشت ندارد. با خود می‌اندیشی که مبادا سکون و سقوط برای تو پیش بیاید. ناگهان صدایی آشنا که بوی وطن شما را می‌دهد نظرت را جلب می‌کند: [۱] Hello تو هم با همان زبان انگلیسی و لهجه شهر خودتان در آمریکا به او پاسخ می‌دهی. دستی از روی مهربانی بر روی شانه ات می‌گذارد. از کنار جوی آب بلند می‌شوی و با هیجان همراه با خوشحالی از او سؤالاتی می‌کنی. نگاهی به چشم‌های تو می‌کند و می‌گوید: - چرا ناراحت هستی؟ ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: وعده دیدار - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: محمود ترحمی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان اول - کشف حقیقت - صفحه ۱۸ و ۱۹. 📚[۱]: سلام. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 654) قسمت ۱۰ 🌷 کشف حقیقت 🌷 🍀 ... نگاهی به چشم‌های تو می‌کند و می‌گوید: - چرا ناراحت هستی؟ تو هم از سال‌ها ریاضت و رنج سفر به چندین کشور جهان می‌گویی. او هم سر تکان می‌دهد و حرف هایت را بی چون و چرا تصدیق می‌کند. در آخر می‌پرسد: - الان چه می‌خواهی؟ - من با همسرم دنبال حقیقت هستیم. اکنون که تا اینجا آمده ایم متأسفانه ما را به حرم راه نمی دهند. آیا این درست است که … - ناراحت نباش! بروید الان دیگر راه تان می‌دهند. - خودمان الان تا داخل صحن رفتیم و ما را برگرداندند! - آن موقع اجازه نداشتند که راه تان بدهند ولی الان دیگر اجازه دارند و می‌توانید به داخل صحن و حرم بروید. او با خداحافظی از شما به راه می‌افتد و می‌رود. با رفتن او ناگهان به خود می‌آیی و با خود می‌گویی که چرا راز دلت را به او گفته ای. چه کسی بود که با زبان انگلیسی آن هم با لهجه محلی با تو حرف می‌زد. همسرت تأکید دارد که حتماً سرّی در کار بوده و بهتر است یک بار دیگر با هم به طرف صحن بروید. او به تو می‌گوید: فوقش این است که مسئولان آنجا، راهمان نمی دهند و برای همیشه برمی گردیم و راهی کشور خودمان آمریکا می‌شویم! بالاخره به سوی حرم راه می‌افتید. کسی مانع ورود تان به داخل صحن نمی شود. پیش خود می‌گویی که شاید شما را ندیده باشد. با شک بر می‌گردید و دوباره به پشت سر نگاه کرده و وارد صحن می‌شوید. از صحن وارد راهرویی می‌شوید که جمعیّت انبوهی از آنجا در حال وارد شدن به حرم هستند. به در حرم می‌رسید. همسرت از قسمت زنانه وارد می‌شود و تو هم همراه مردان می‌شوی. تا چشمت به ضریح حرم می‌خورد به فکر فرو می‌روی، چون به دنبال کلید کشف حقیقت هستی. می‌خواهی کلید فتحی را به دست آوری تا از سرگردانی و سردرگمی بیرون بیایی. سیل جمعیّت همچنان تو را به این سو و آن سو می‌کشاند. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: وعده دیدار - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: محمود ترحمی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان اول - کشف حقیقت - صفحه ۱۹ الی ۲۱. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 654) قسمت ۱۱ 🌷 کشف حقیقت 🌷 🍀 ... سیل جمعیّت همچنان تو را به این سو و آن سو می‌کشاند. بی اختیار جا به جا می‌شوی و گاهی هم با مردم همراه و همگام هستی. ناگهان خود را از سیل جمعیّت رها شده می‌بینی. اطرافت خالی می‌شود و هرچه که جلوتر می‌روی خلوت تر می‌شود. بدون مزاحمت و فشار جمعیّت به پنجره‌های ضریح مقدّس می‌رسی. به خوبی می‌بینی که آقایی درون ضریح ایستاده است. بی اختیار خم شده و سلام می‌کنی. آن حضرت هم با لبخند می‌فرماید: - علیک السلام، چه می‌خواهی؟ - من … من … من … هرچه که فکر می‌کنی چیزی به یادت نمی آید. تمام سؤالات به یکباره از ذهنت پاک شده و چیزی به خاطر نمی آوری. فقط یک مطلب را به یاد می‌آوری و به ایشان می‌گویی: - شنیده‌ام که در قرآن آمده است: همه موجودات خدا را تسبیح می‌گویند! تمام فکر و نظرت به آن آقا است. سعی می‌کنی حتی پلک نزنی تا مبادا چیزی از نظرت بیفتد. ایشان هم می‌فرماید: - الان به تو نشان می‌دهم. بی اختیار از حرم بیرون می‌آیی. باز احساس می‌کنی که پیرامون تو خلوت است و کسی مزاحمت نمی شود. از آقا خداحافظی کرده و از حرم خارج می‌شوی. مات و مبهوت به در و دیوار نگاه می‌کنی. وقتی از حرم خارج شده و به صحن وارد می‌شوی از در و دیوار، زمین و آسمان چیزهایی می‌شنوی که از تعجّب نفس تو بند می‌آید: «سبّوحٌ قدّوسٌ ربّنا و ربّ الملائکة والرّوح». با مشاهده این صحنه بی هوش شده و بر روی زمین می‌افتی. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: وعده دیدار - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: محمود ترحمی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان اول - کشف حقیقت - صفحه ۲۱ و ۲۲. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 654) قسمت ۱۲ 🌷 کشف حقیقت 🌷 🍀 ... مات و مبهوت به در و دیوار نگاه می‌کنی. وقتی از حرم خارج شده و به صحن وارد می‌شوی از در و دیوار، زمین و آسمان چیزهایی می‌شنوی که از تعجّب نفس تو بند می‌آید: «سبّوحٌ قدّوسٌ ربّنا و ربّ الملائکة والرّوح». با مشاهده این صحنه بی هوش شده و بر روی زمین می‌افتی. تا مدّتی از خود بی خود شده و نمی دانی بر تو چه می‌گذرد. زمانی هم که چشمانت را باز می‌کنی یک نفر سفیدپوش را بالای سرت می‌بینی که در حال آب پاشیدن به صورتت است. کم کم به خود می‌آیی و به اطرافت نگاه می‌کنی. خودت را روی تخت می‌بینی و پرستاری مشغول به هوش آوردن تو است. به آرامی سر را از روی تخت برداشته و می‌نشینی. همسرت را می‌بینی که نگران در کنارت ایستاده. دکتر می‌آید و تو را معاینه می‌کند و اجازه مرخص شدن را به تو می‌دهد. با تشکر از دکتر و پرستار از تخت پایین آمده و از همسرت درخواست می‌کنی به صحن و حرم برگردد. ناخودآگاه زبانت با زمزمه زمین و آسمان هماهنگ می‌شود و تسبیح خدا می‌گویی. دلت هم به اقرار در می‌آید: «یسبّح للَّه ما فی السموات و ما فی الأرض الملک القدوس العزیز الحکیم». مدّتی در مشهد می‌مانید. با عدّه ای از علما و صاحب نظران سؤالات خودتان را مطرح می‌کنید. برایتان یقین حاصل می‌شود که گمشده تان را دارید پیدا می‌کنید. لب به شهادتین میگشایید و مذهب حقّه را می‌پذیرید: - اشهد ان لا اله الّا اللَّه … از این به بعد به این حقیقت می‌رسی که مرگ خاتمه زندگی نیست، بلکه شروع زندگی دیگری است و امام نیز انسان کاملی است که به عالی ترین مراحل کمال انسانی رسیده است. مطالعات خودتان را گسترش می‌دهید. پی می‌برید که مسلمانان صاحب امامی هستند که هنوز زنده است و در پشت پرده غیبت به سر می‌برد. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: وعده دیدار - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: محمود ترحمی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان اول - کشف حقیقت - صفحه ۲۲ و ۲۳. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 654) قسمت ۱۳ 🌷 کشف حقیقت 🌷 🍀 ... مطالعات خودتان را گسترش می‌دهید. پی می‌برید که مسلمانان صاحب امامی هستند که هنوز زنده است و در پشت پرده غیبت به سر می‌برد. بیشتر به آموزه‌های دینی و راهنمایی‌های اهل بیت علیهم السلام توجّه می‌کنید. تلاش و پیگیری را شروع می‌کنید تا شناخت بیشتری نسبت به امام زمان علیه السلام پیدا کنید. وقتی این همه کرامت از امام رضا علیه السلام که شهید و مدفون شده مشاهده می‌کنید از آن امام زنده و ناظر بر اعمال چه می‌بینید؟ بله! افرادی هم هستند که امام زمان - عجل اللَّه فرجه - را می‌آزارند. باید با گفتار و رفتار کوشید تا امام علیه السلام از ما نرنجد و آزرده خاطر نشود. عدّه ای خوار و خفیف هستند که با گناهانشان آن امام علیه السلام همام را غمگین می‌کنند. به خاطر همین است که امام می‌فرماید: «گاهی نادانان و بی خردان شیعه و آنان که دینداری شان از بال پشه ای سست تر است ما را آزرده خاطر می‌کنند». [۱] شب است و هوا ابری. هلال باریک ماه به زحمت در آسمان دیده می‌شود. این تکه‌های سیاه و سرگردان ابر است که جلو مهتاب را می‌گیرند. تو هم دلت گرفته است. می‌خواهی از آنچه که هستی بهتر و برتر شوی. هنوز هزاران راه باقی مانده داری که باید بپیمایی تا انسانی کامل بشوی. در حیاط هتل قدم می‌زنی و در دل شب دوست داری کسی جز سکوت همنشین تو نباشد. زیر لب زمزمه ات شروع می‌شود و با آهنگی خاص شروع به خواندن می‌کنی: ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: وعده دیدار - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: محمود ترحمی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان اول - کشف حقیقت - صفحه ۲۳ الی ۲۵. 📚[۱]: قال المهدی علیه السلام: «قد آذانا جهلاء شیعة وحمقائهم ومن دینه جناح بعوضة ارجح منه» (طبرسی، احتجاج، ص ۴۷۳) به نقل از آفتاب ولایت ص ۱۴۴. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 654) قسمت ۱۴ 🌷 کشف حقیقت 🌷 🍀 ... در حیاط هتل قدم می‌زنی و در دل شب دوست داری کسی جز سکوت همنشین تو نباشد. زیر لب زمزمه ات شروع می‌شود و با آهنگی خاص شروع به خواندن می‌کنی: 🍃الا یا ایها الساقی ز مِی پُر ساز جامَم را 🍃که از جانم فرو ریزد هوای ننگ و نامم را 🍃از آن مِی ریز در جامم که جانم را فدا سازد 🍃برون سازد ز هستی هسته نیرنگ و دامم را 🍃از آن مِی ده که جانم را ز قید خود رها سازد 🍃به خود گیرد زمامم را، فرو ریزد مقامم را [۱] به حال خودت هستی که صدای نازک و لطیفی نظرت را جلب می‌کند: 🍃از آن مِی ده که جانم را ز قید خود رها سازد 🍃به خود گیرد زمامم را، فرو ریزد مقامم را تا رویت را بر میگردانی همسرت را می‌بینی که به تو نزدیک می‌شود. به او سلام کرده و او هم در حالی که کتاب شعر در دستش است جوابت را می‌دهد. در دست چپش کتابی را می بینی که کاغذی وسطش گذاشته است. دستت را می‌گیرد و با هم روی نیمکت کنار باغچه می‌نشیند. رو به تو می‌کند و می‌گوید: - آیا فقط مردها هستند که حقیقت را کشف می‌کنند؟ دستت را به علامت انکار بالا آورده و تکان می‌دهی و می‌گویی: - نه … نه … نه … جایی نخوانده‌ام ولی می‌دانم زن‌ها هم می‌توانند به حقیقت برسند. - دوست داری نمونه ای از آن را که در این کتاب نوشته شده برایت بیان کنم؟ - خیلی خوب! او هم حالت معلّمی را می‌گیرد که می‌خواهد به شاگرد خودش درس بدهد. چند سرفه کرده تا صدایش صاف شود و شروع می‌کند: در ایران بعد از مشهد، شهر مقدّس دیگری هم است به نام قم که مرقد حضرت معصومه علیها السلام خواهر امام رضا علیه السلام در آنجا است. این شهر روستایی به نام جمکران دارد. حدود هزار سال پیش به امر امام زمان علیه السلام مسجدی در این روستا بنا می‌شود که هم اکنون شب‌های چهارشنبه و جمعه عاشقان امام زمان علیه السلام را به خود می‌کشاند. در زمانی نه چندان دور، عدّه ای از خانم‌ها به صورت پیاده از قم به مسجد جمکران می‌روند که در طی مسیر، راه را اشتباه رفته و گم می‌شوند. چون تنها بودند و مردی همراهشان نبود وحشت می‌کنند و می‌ترسند. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: وعده دیدار - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: محمود ترحمی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان اول - کشف حقیقت - صفحه ۲۵ الی ۲۷. 📚[۱]: حضرت امام خمینی رحمه الله. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 654) قسمت ۱۵ 🌷 کشف حقیقت 🌷 🍀 ... در زمانی نه چندان دور، عدّه ای از خانم‌ها به صورت پیاده از قم به مسجد جمکران می‌روند که در طی مسیر، راه را اشتباه رفته و گم می‌شوند. چون تنها بودند و مردی همراهشان نبود وحشت می‌کنند و می‌ترسند. با همدیگر برای پیدا کردن راه جمکران مشورت می‌کنند که هر کدام جهتی را نشان می‌دهد. یکی از آن خانم ها، آقایی را می‌بیند که به طرفشان می‌آید. تا به او می‌رسد آن خانم سلام می‌کند و سر تا پای او را آرامش می‌گیرد. آن آقا هم می‌فرماید: - راه جمکران از این طرف است. آن خانم هم رو به بقیه کرده و می‌گوید: - آقا می‌فرماید راه مسجد جمکران از این طرف است. آنها به آن سمت نگاه می‌کنند امّا حضرت را نمی بینند. دوباره آن خانم به آقا نگاه می‌کند که می‌بیند حضرت با دست مبارکش راه را نشان داده و می‌فرماید: - از این طرف به مسجد جمکران می‌رسید. سراسر وجود آن خانم را هیجان و خوشحالی فرا می‌گیرد. رو به بقیّه می‌کند و می‌گوید: - وای، چه سعادتی! به گمانم خود امام زمان علیه السلام است که راه را نشان مان می‌دهد. بقیه زن‌ها هاج و واج به همان سمت نگاه می‌اندازند. هرچه که نگاه می‌کنند موفّق به رؤیت حضرت نمی شوند. هر کدام یک ناله ای سر می‌دهند: - وای، خدای بزرگ! چرا چشم‌های من نمی بیند؟ خاک بر سرم.. امام الان اینجا آمده و من … - من چقدر بی لیاقتم و … یکی از زنان هم با گریه می‌گوید: - پس امام … کو؟ … کو؟ … کو؟ آن خانم هم که خوشحالی اش مقداری فروکش کرده است می‌گوید: 🍃گرت هواست که معشوق نگسلد پیوند 🍃نگاه دار سر رشته تا نگه دارد بعضی از آنها احساس گناه می‌کنند؛ چون حتماً به گوششان خورده بود که امام سجاد علیه السلام می‌فرماید: «آگاه باشید که مبغوض ترین مردم نزد خداوند، کسی است که در ظاهر به راه و روش امام علیه السلام اقتدا می‌کند امّا به اعمال او اقتدا نمی کند». [۱] توضیح همسرت که تمام می‌شود رو به تو می‌کند و می‌گوید: - حالا فهمیدی که چطور خانم‌ها هم به حقیقت می‌رسند؟ - بله استاد! - پس بلند شو برویم که دیروقت است. - باز هم چشم استاد! 📚 برگرفته از کتاب «آفتاب ولایت» استاد مصباح یزدی 📚 و کتاب «داستان‌های شگفت انگیزی از مسجد مقدّس جمکران» 💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: وعده دیدار - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: محمود ترحمی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان اول - کشف حقیقت - صفحه ۲۶ الی ۲۹. 📚[۱]: شیخ کلینی، کافی، ج ۸، ص ۲۳۴، باب ۸، ح ۳۱۲. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖