eitaa logo
داستانهای مهدوی
161 دنبال‌کننده
735 عکس
35 ویدیو
6 فایل
داستانها، ملاقات و معجزات حضرت مهدی (عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف) ارتباط با ادمین @sh_gerami گروه بوی ظهور https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 کانال «بوی ظهور رسانه ظهور» @booye_zohoor_resane_zohoor
مشاهده در ایتا
دانلود
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌴(داستان 656) قسمت ۱۱ 💐 شیخ حسن 💐 🌿 ... نزدیک روستا که می‌رسید جعفر چوپان را می‌بینید که در کنار جادّه گله را می‌چراند. از اسب‌ها پیاده شده و به طرف جعفر می‌روید. در حال صحبت با او هستید که متوجه می‌شوید بزی از انتهای گلّه به طرف شما می‌آید. خوب که به شما نزدیک می‌شود تمام آن هفت علامتی که امام زمان علیه السلام فرموده بود در آن بز می‌بینی. رو به جعفر کاشانی (چوپان) می‌کنی و می‌گویی: - قیمت این بز چقدر است؟ - برای چه می‌خواهی؟ - می‌خواهم بخرم و ذبحش کنم. - به خدا قسم این بز را تا امروز داخل گله‌ام ندیده ام. صبح که به چشم من خورد خیلی سعی کردم تا آن را بگیرم و به صاحبش برسانم ولی نتوانستم. - بالاخره آن را چند می‌فروشی؟ - حالا که بز به پیش تو آمده است حتماً یک حکمتی دارد. آن بز را بردار و ببر تا … بز ابلق را می‌گیرید و به جمکران می‌آورید و شب چهارشنبه ذبح می‌کنید. روز چهارشنبه هم گوشتش را بین بیماران تقسیم کرده تا شفا پیدا کنند. سیّد ابوالحسن یک نفر را به دنبال حسن بن مسلم می‌فرستد. او هم به منزل سیّد می‌آید. سیّد حقّ تملک زمین‌ها را از او می‌گیرد. درآمد رهق را آورده و به آن اضافه می‌کند. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📗: وعده دیدار - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: محمود ترحمی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان سوم - شیخ حسن - صفحه ۵۰ و ۵۱. گروه⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ♻️ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 ♻️ https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: ♻️ @booye_zohooremahdi ♻️ https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌴(داستان 656) قسمت ۱۲ 💐 شیخ حسن 💐 🌿 ... سیّد ابوالحسن یک نفر را به دنبال حسن بن مسلم می‌فرستد. او هم به منزل سیّد می‌آید. سیّد حقّ تملک زمین‌ها را از او می‌گیرد. درآمد رهق را آورده و به آن اضافه می‌کند. با سیّد به محل جلوس امام و یارانش می‌آیی. میخ‌ها و زنجیرهایی می‌بینید که حضرت بر روی زمین برای ساختن مسجد مشخص کرده اند. کارگران مشغول به ساختن مسجد می‌شوند. دیوارها که بالا می‌آیند سقف آن را با چوب می‌پوشانند و بدین ترتیب مسجد برپا می‌شود. سیّد ابوالحسن هم زنجیر و میخ‌هایی را که امام علیه السلام برای حدود دیوار مسجد معین کرده بود از زمین جدا می‌کند و آنها را به همراه خودش به منزل می‌برد و در صندوقی نگهداری می‌کند. از آن روز به بعد هر بیمار و دردمندی که به منزلش می‌رود و خود را به آن زنجیرها و میخ‌ها رسانده و تبرک می‌جوید خداوند متعال هم او را شفا می‌دهد. بالاخره پایان عمر سیّد ابوالحسن فرا می‌رسد و از دنیا می‌رود. مدتی می‌گذرد و یکی از فرزندان سیّد مریض می‌شود. به سراغ صندوق میخ و زنجیرها می‌روند تا به واسطه آنها شفا پیدا کند ولی تا در صندوق را باز می کنند اثری از آنها نمی بینند. [۱] گویا امام زمان علیه السلام می‌خواهد بفهماند که از این به بعد باید خود آن حضرت را در مسجد جمکران بجویید و آن میخ و زنجیرها وسیله ای بیش نبوده! 🍃ای جان جهان عیان تو را باید دید 🍃با دیده خونفشان تو را باید دید 🍃در مسجد سهله از فرج باید گفت 🍃در مسجد جمکران تو را باید دید 📖 برگرفته از کتاب «داستان‌های شگفت انگیزی از مسجد مقدّس جمکران» حیدر قنبری، ص ۲۶ تا ۳۱. 💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📗: وعده دیدار - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: محمود ترحمی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان سوم - شیخ حسن - صفحه ۵۱ و ۵۲. 📚[۱]: برکات حضرت ولی عصر، ص ۴۵؛ نجم الثاقب، ص ۲۴۷؛ بهترین داستان ها، ص ۱۰۸. گروه⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ♻️ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 ♻️ https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: ♻️ @booye_zohooremahdi ♻️ https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای زمان غیبت اللهم عرفنی نفسک ...
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 💎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 657) قسمت ۱ 🌸 دعای پدر و مادر 🌸 ☘ - این هم زندگی شد، ای مرد! - چه کار کنم، بیشتر از این ندارم که خرج کنم. - من این حرف‌ها سَرم نمی شود، برو از دیگر مردها یاد بگیر. - آخر آنها شاید … - شاید و باید به میان نیاور که این چیزها زیاد از تو شنیده ام. - چشم خانم! چشم! یک فکری می‌کنم. در شهر قم مستأجر هستی و با زن و بچه زندگی می‌کنی. مستأجری هم که هزار جور مشکلات دارد. گاهی وقت‌ها هم بحث و مرافعه می‌شود. چاره ای هم جز صبر و تحمل سختی‌ها نیست. به یاد والدین خود می‌افتی. آنها هم آنقدر مال و منال ندارند که بتوانند تو را خانه دار کنند. به خود نهیب می‌زنی: - چرا به در خانه امام زمان نمی روی. - خوب چه کار کنم؟ - برو مسجد مقدّس جمکران و نماز امام زمان علیه السلام را بخوان اگر صلاح باشد درخواستت مستجاب می‌شود و الّا … بعضی از اطرافیان تو هم متوجه می‌شوند که به دنبال خرید خانه هستی. با این تنگ دستی و سختی تو را مسخره می‌کنند. تعجب می‌کنند که چطور با پول کمی که تهیه کرده ای می‌خواهی صاحب منزل بشوی. گاهی وقتها هم به تو اشاره کرده و با تمسخر می‌گویند: «نان نداری بخوری، ولی می‌خواهی پیاز بخوری تا اشتهایت باز شود! » و به دنبال آن خنده آنها است که مثل صدای مته آهنی فکر و ذهنت را می‌خراشد. چند ماهی می‌گذرد. همچنان دنبال خرید خانه هستی. از قضا به یک خانه مناسب بر می‌خوری که آن را برای خودتان مناسب می‌بینی. فقط ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📗: وعده دیدار - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: محمود ترحمی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان چهارم - دعای پدر و مادر - صفحه ۵۳ و ۵۴. گروه⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ♻️ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 ♻️ https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: ♻️ @booye_zohooremahdi ♻️ https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 💎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 657) قسمت ۲ 🌸 دعای پدر و مادر 🌸 ☘ ... چند ماهی می‌گذرد. همچنان دنبال خرید خانه هستی. از قضا به یک خانه مناسب بر می‌خوری که آن را برای خودتان مناسب می‌بینی. فقط احتیاج به تعمیر دارد که باید زحمتش را بکشی. پس از معامله دست به کار شده و با پول قرضی که تهیه کرده ای تعمیرش می‌کنی و اسباب و اثاثیه را به خانه تان منتقل می‌کنی. همسرت هم از اینکه صاحب خانه شده است خوشحال و سرحال به نظر می‌رسد. چند روزی از نقل و انتقال تان نمی گذرد که متوجه می‌شوی آهی در بساط نداری که با آن سودا کنی. هرچه که از پول خودت و قرضی بود خرج کرده و برای مایحتاج روزانه تان دچار مشکل هستی. نمی دانی که چه کار باید بکنی! تعطیلات پیش می‌آید و ایام مسافرت است. به خانه مادرت می‌آیی. زن و بچه‌ها را هم همراه خودت آورده تا دیداری تازه کنند. مادر هم توقعات خاص خودش را دارد. وقتی در پیش او هستی توقع دارد تو همه کارها را کمکش کنی. تو هم شب و روز پروانه وار دورش میچرخی. احترام پدرت را هم حفظ می‌کنی. می‌خواهی حتی یک لیوان آب را هم اگر می‌خواهند برایشان ببری. لذا هر وقت پدر و مادر درخواستی دارند می‌گویی: - چشم! الساعة! سریع جهت برآوردن حاجات شان حرکت می‌کنی. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📗: وعده دیدار - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: محمود ترحمی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان چهارم - دعای پدر و مادر - صفحه ۵۴ و ۵۵. گروه⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ♻️ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 ♻️ https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: ♻️ @booye_zohooremahdi ♻️ https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 💎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 657) قسمت ۳ 🌸 دعای پدر و مادر 🌸 ☘ ... هر وقت پدر و مادر درخواستی دارند می‌گویی: - چشم! الساعة! سریع جهت برآوردن حاجات شان حرکت می‌کنی. آنقدر هم تند می‌روی که گویا موکت و فرش زیر پاهایت می‌گریزند. بعضی مواقع هم خم می‌شوی و پای مادر و پیشانی پدر را می‌بوسی. یکی می‌پرسد: - چرا این کار را می‌کنی؟ - چون می‌خواهم آستانه در بهشت را ببوسم. - مگر حدیثی در این مورد داریم؟ - بله! پیامبر می‌فرماید که اگر کسی می‌خواهد آستانه در بهشت را ببوسد این کار را انجام دهد. [۱] - اگر پدر و مادر کسی مرده باشد باید چه کار کند؟ - باید برود قبر آنها را ببوسد. در این ایام کمی بی قراری می‌کنی. نیمی از دلت شاد است و نیمی دیگر غمگین. با دیدار پدر و مادر شادی به تو دست داده است امّا گاهی نگران بگو مگو بین همسر و مادرت هستی. هرچند قبل از مسافرت به همسرت سفارش کرده ای که «هرچه مادرم می‌گوید تأیید کن، چون بزرگ تر است باید احترامش را داشته باشی. اگر به نصیحت هایش عمل نمی کنی، آنها را بسته بندی کن و کنار بگذار تا خیال من و تو راحت بشود! » امّا کو گوش شنوا؟ ایام تعطیلات پایان می‌یابد و زمان جدایی از والدین و خداحافظی فرا می‌رسد. خم می‌شوی و بر دو دستان پدر بوسه می‌زنی. به مادر که می‌رسی قدری تأمّل می‌کنی. دست هایش را در میان دو دستت به گرمی می‌فشاری و مقابل او زانو می‌زنی. چشم در چشم او می‌دوزی و سپس خم شده دو دستش را بوسه باران می‌کنی. اشک در چشمانت حلقه می‌زند. با همان حال بغض گرفته می‌گویی: ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📗: وعده دیدار - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: محمود ترحمی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان چهارم - دعای پدر و مادر - صفحه ۵۵ الی ۵۷. 📚[۱]: محمّد تقی عبدوس، محمّد محمّدی اشتهاردی، بیست و پنج اصل از اصول اخلاقی امامان علیهم السلام، ص ۷۹. گروه⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ♻️ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 ♻️ https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: ♻️ @booye_zohooremahdi ♻️ https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 💎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 657) قسمت ۴ 🌸 دعای پدر و مادر 🌸 ☘ ... چشم در چشم او می‌دوزی و سپس خم شده دو دستش را بوسه باران می‌کنی. اشک در چشمانت حلقه می‌زند. با همان حال بغض گرفته می‌گویی: - مادر جان! … دعا کن … دعا کن … وضعمان بهتر شود و سرو سامان پیدا بکنیم. - پسرم! ان شاءاللَّه مشکلتان حل می‌شود. - یعنی به همین سادگی مشکل ما حل می‌شود؟ - ان شاءاللَّه. دوری از پدر و مادر سخت است. بی علت نیست که بغضت می‌گیرد و می‌خواهی اشک بریزی. بالاخره از والدین جدا شده و به قم برمی گردی. چند ماهی به درس و بحث مشغول می‌شوی. اواخر اسفند ماه است که باز تعطیلات نوروزی را در پیش دارید. امّا در این سفر برایتان خیلی چیزها مهیّا است. برای والدین و فامیل‌ها سوغاتی و سوهان خریده و راهی وطن خودت می‌شوی. دیدار والدین برای تو یک روحیه و نشاط تازه به همراه دارد. چند روزی هم بین فامیل‌ها رفت و آمد می‌کنی و متوجه نگاه‌های کنجکاوانه مادرت هستی. حسابی تو و خانواده ات را زیر نظر دارد و تک تک کارها و اعمالت را کنترل می‌کند. امشب مهمان‌ها رفته و بچه‌ها خوابیده اند. فقط تو با همسرت پیش مادر هستید که رو به تو می‌کند و می‌گوید: - پسر جان! هزار ما شاء اللَّه مثل اینکه وضعت خوب شده است. - الحمدللَّه بله. - علتش چیست؟ ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📗: وعده دیدار - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: محمود ترحمی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان چهارم - دعای پدر و مادر - صفحه ۵۶ الی ۵۸. گروه⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ♻️ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 ♻️ https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: ♻️ @booye_zohooremahdi ♻️ https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 💎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 657) قسمت ۵ 🌸 دعای پدر و مادر 🌸 ☘ ... فقط تو با همسرت پیش مادر هستید که رو به تو می‌کند و می‌گوید: - پسر جان! هزار ما شاء اللَّه مثل اینکه وضعت خوب شده است. - الحمدللَّه بله. - علتش چیست؟ - خودم هم نمی دانم که چرا یک دفعه ظرف این چند ماه گذشته بادِ موافق کشتی زندگی ما به حرکت درآمده و همه چیز بر وفق مراد مان پیش می‌رود. - من علّتش را می‌دانم. - علتش چه چیزی است مادر؟ - اگر بخواهی علتش را بدانی یک شرط دارد؟ - چه شرطی؟ - به شرط اینکه خدا را فراموش نکنی؛ چون رفتار و اعمال تو این دفعه با دفعه قبل خیلی فرق کرده است. از خجالت خیس عرق می‌شوی. گلویت می‌خشکد و مدام زبان در دهان می‌چرخانی تا شاید بتوانی گلویت را خیس کنی. سرت پایین می‌افتد و احساس می‌کنی که بار گناه است که به تو فشار می‌آورد و می‌خواهد مچاله ات کند. دیگر نمی توانی به چشمان مادر نگاه کنی. سرافکنده می‌گویی: - خیلی سعی کرده‌ام تا خدا را فراموش نکنم. امّا اعتراف می‌کنم که بعضی اوقات که به مال و منال می‌رسم خوشحال شده و خدا را هم از یاد می‌برم. آدم عجب فراموشکار است! - یادت است که در آن سفر قبلی از من خواستی که برای تو دعا کنم تا وضعت سر و سامان پیدا بکند؟ - بله! خوب هم یادم است. - من هم نماز امام زمان - عجل اللَّه فرجه - خواندم و برای تو دعا کردم. مطمئن باش که این عنایت خاص آقا بوده است که وضعت خوب شده است. خطی بر پیشانی می‌اندازی. این بار عرق سردی از پیشانی ات می‌چکد. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📗: وعده دیدار - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: محمود ترحمی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان چهارم - دعای پدر و مادر - صفحه ۵۸ و ۵۹. گروه⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ♻️ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 ♻️ https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: ♻️ @booye_zohooremahdi ♻️ https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖