#خاطرات_شهدا 🌷
🔻راوی: همسرشهید
🔰بسیار شوخطبع و #مهربان بود، حتی برخی اوقات مادرش به او تذکر می داد که در بحثهای جدی #شوخی نکند❌ اما او همیشه با شوخطبعی پاسخ میداد با کودکان #کودک بود و با بزرگان بزرگ!
🔰شاید اینگونه به نظر بیاید که #ریاضت محض داشت و فقط نماز📿 و قرآن میخواند، از دنیا بریده بود، اما #صادق اینگونه نبود به هر کاری در جای خود میرسید از #عبادت گرفته تا تفریحات!
🔰چون فردی اجتماعی بود به همین خاطر #اکثراً دیر🕚 به خانه میآمد و جر و بحثهای مادر و فرزندی سر دیر #آمدنش بینشان پیش میآمد. خیلی وقتها شده بود که از پدرش هم پنهان میکردم و برخی اوقات #پدرش میخوابید و من همچنان منتظر او میشدم، با وجود اینکه از خودش مطمئن بودم اما #نگران هم میشدم.
🔰صادق خشک مقدس نبود اما به #واجباتش هم عمل میکرد مثلاً وقتی روزه مستحبی میگرفت به همه اعلام نمیکرد، چندین بار خانواده دیده بودند که با زبان #روزه به استخر رفته حتی برای آنها هم سئوال شده بود که «چرا روزه به #استخر میروی⁉️» گفته بود: «تا اذان کنار استخر بودم و بعد اذان سرم را زیر آب بردم.»
🔰همه چیز در زندگی #صادق جای خودش را داشت! مانند تمام افراد عادی بود حتی میتوانم بگویم برخی زمانها شده بود که #نماز_صبحاش قضا شود یا به سختی بیدارش میکردند، اما در مقابل شبهایی هم با خواندن #نماز_شب با خدا مأنوس می شد. مردمداری را میتوانم #مهمترین ویژگی صادق بود.
🔰هوش سرشاری داشت و کافی بود #تصمیم بگیرد در یک حوزه ورود کند، در کمترین مدت زمان به تبحر کافی دست مییافت و در خیلی از موارد از بقیه اطرافیانش جلو میزد صادق #عاشق_خدا بود. ارادت خاصي به اهل بيت(ع) داشت. ذرهای به #مادیات ارزش قائل نبود فقط در حدی به دنبال مادیات💰 بود که معاش #عادی زندگیاش را تأمین کند و تا لحظه شهادت🌷 مادیات نتوانست او را به سمت خود بکشاند.
#شهید_صادق_عدالت_اکبری
#شهید_مدافع_حرم
#سالروز_شهادت🌷