eitaa logo
🇮🇷غواص ها بوی نعنا می ده🇮🇷
111 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
44 ویدیو
4 فایل
مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه‌ی شام سر خود با لبه‌ی سنگ لحد می شکنم ملا شدن چه اسان آدم شدن محال است...
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 🔰من فکر نمی‌کردم پسرم یک روز شود. زمانی که به سوریه می‌رفت نگران و دلتنگ💔 می‌شدم ولی اصلاً به شهادتش🌷 فکر نمی‌کردم🗯 🔰آقاعارف اعزام شد. دو بار در سال 94 و بار سوم هم همین چند ماه پیش(سال95) بود. اوایل من مخالفت🚫 می‌کردم و زیادی از اصل ماجرا نداشتم. قبل رفتنش خیلی برایم توضیح می‌داد که باید برای کشور باید برویم. من مخالفت می‌کردم و می‌گفت: کسی که و محب اهل بیت💖 باشد این‌طور مخالفت نمی‌کند. 🔰برایم توضیح می‌داد اگر اعتقاد و عشق❤️ نباشد وارد این راه نمی‌شود. می‌گفتم: آنجا چه کاری می‌خواهی انجام دهی⁉️ می‌گفت بروم ببینم چه کاری بکنم. بدنش آماده بود و دوره‌های لازم را دیده بود و من اطلاع نداشتم. 🔰گفت می‌روم کفش رزمندگان را بزنم. من می‌گفتم اگر می‌روی کفش‌های رزمندگان حرم (س) را واکس بزنی پس برو عزیزم مرا با معرفتش آشنا کرد و من قبول کردم✅ که برود. 🔰بار اول که رفت خیلی برایم سخت بود. هر دوی‌مان عاطفی بودیم و زمانی که رفت خیلی . هنگام رفتن، قرآن📖 آب، آیینه و اسپند را آماده کردم و گفتم دلم می‌خواهد باز هم . از زیر قرآن رد شد و برگشت گفت: «گر من آن است که من می‌دانم/ شیشه را در بغل سنگ⚡️ نگه می‌دارد». این جمله‌اش هر روز در ذهنم💬 می‌پیچید. هر روز برایش می‌فرستادم و می‌خواندم. 🔰با اینکه همیشه بانشاط و روحیه بود ولی وقتی برگشت آن‌قدر نشاط پیدا کرده بود که تا به‌حال او را این‌گونه ندیده بودم❌ دست و پاهایش و پینه بسته بود ولی روحیه عجیبی👌 پیدا کرده بود. 🔰شوق زیادی برای دوباره داشت. می‌گفتم تو که یک بار رفته‌ای و دیگر نیاز به رفتن نیست در جوابم می‌گفت: اگر (س) دوباره مرا قبول کند باید کلاهم را هوا بندازم😍 من هم می‌خواستم ببینم چقدر پای کار است و می‌دیدم خیلی شور و دارد. دوباره راهی شد و باز آن شعر را خواند. من هم گفتم دلمـ💔 تنگ می‌شود و دوست دارم ببینمت. 🎤راوی: مادر شهید