eitaa logo
اندیشکده برهان
242 دنبال‌کننده
17 عکس
4 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
چرا نوعثمانی‌های ترک از فلسطین حمایت می‌کنند؟ تاملی درباره سیاست نوعثمانی‌ها در غرب آسیا ✍️ محمدمهدی محمدی؛ مسئول میز بررسی‌های راهبردی و بین‌الملل 📌 شنبه، یکم اردی‌بهشت، اسماعیل هنیه در استانبول با رجب طیب اردوغان دیدار کرد. این دیدار وجوه مهمی دارد. پس از گمانه‌زنی‌ها مبنی بر انتقال دفتر حماس از قطر به این کشور، این دیدار می‌تواند پیامی را برای کشور های منطقه داشته باشد. این در حالی است که ترکیه از مهمترین مبادی رژیم اسرائیل برای صادرات و واردات است و این مهم حتی پس از واقعه 7 اکتبر نیز ادامه داشته و سطح روابط میان رژیم و ترکیه هیچ تغییری نکرده‌ است. حال سوال اینجا است که چه چیزی علت مداخله ترکیه برای میانجیگری میان رژیم اسرائیل و فلسطین و همچنین حمایت های جسته و گریخته او، از اهالی قدس است؟ 🔸 حمایت از فلسطین، روزنه‌ی نفوذ معنایی در غرب آسیا خط معیار تشخیص ماهیت جبهه‌ها در نزاع میان ظالم و مظلوم فطری است. این می‌تواند مهمترین علت برای خروش و خروج مردم در سراسر دنیا برای حمایت از فلسطین باشد. در این میان دولت‌های منطقه بر لبه‌ی قضاوت مردم جهان و همچنین مردم سرزمین خود هستند. ترکیه نیز از این قاعده مستثنی نیست. دولت اردوغان در این چارچوب، نمی‌تواند در پاسخ به مسلمانان جهان و از آن مهم‌تر در مواجهه با مردم خود و دیازپورای ترکیه (مسلمانان ترکیه‌ای ساکن اروپا) الکن باشد. به عنوان مثال مردم ترکیه با تجمع در مقابل مراکز وابسته به یهودیان در ترکیه، دولت ترکیه را وادار به همزاد پنداری با احساسات مسلمانان کرد، چرا که دولت ترکیه، ماهیتی اسلامگرا دارد و عمل برخلاف آن، او را با چالش هویتی در میان حامیانش مواجه می‌کند. 🔸 نفوذ معنوی، منشا قدرت حمایت اردوغان از مردم فلسطین می‌تواند جای پای او را در منطقه محکم‌تر کند. هر چه باشد او خود را میراث‌دار خلافت عثمانی می‌داند . بزرگترین آورده‌ای که حمایت از فلسطین برای دولت ترکیه دارد، معرفی خود به عنوان حامی مظلوم در افکار عمومی، به عنوان یک کشور مسلمان و همچنین حفظ اشتراک معنایی با دولت‌های منطقه از جمله ایران است. حمایت اردوغان از فلسطین عامل تضمین قدرت و حافظ بقای او در موج‌های آینده‌ی منطقه خواهد بود. 🔸 قدرت برای امنیت رابطه بین قدرت و امنیت پیچیده و چند وجهی است. قدرت هم می‌تواند به عنوان ابزاری برای دستیابی به امنیت و هم به عنوان مبنای آن عمل کند. ترکیه هرچه بیشتر بتواند رضایت مردم خود را در مسئله‌ی فلسطین بدست بیاورد، به همان اندازه امنیت منطقه‌ای خود را در این شرایط متلاطم حفظ خواهد کرد. قطار مسائل فلسطین روی ریلی حرکت می‌کند که حتی تظاهر به حمایت از غزه نیز باعث قدرت و مشروعیت، دولت ها در میان ملل مسلمان می‌شود. دلیل اصلی مواضع اخیر نوعثمانی‌های منطقه ذیل این نکته نهفته است. حمایت‌های ترکیه از فلسطین بیش از آنکه بیان کننده جهت گیری جدی در سیاست خارجی باشد، همسویی با مطالبات حقوق بشری و تسکین افکار عمومی مسلمانان است. نو عثمانی‌ها نمی‌خواهند ایران را در رهبری افکار عمومی مسلمان منطقه تنها بگذارند. 🟠@borhan_inst
فارن افرز: محور تحولات اتحاد «اقتصادی_نظامی» چین، ایران، روسیه و کره شمالی چگونه نظم جهانی با محوریت آمریکا را به چالش کشیده است؟ بریده 📌 «این چهار قدرت که در حال رشد، هماهنگی و اقتدار هستند، در مخالفت خود با نظم جهانی حاکم و رهبری ایالات متحده متحد شده‌اند. ترکیب ظرفیت اقتصادی و نظامی آن‌ها، همراه با عزم آن‌ها برای تغییر شیوه کار جهان از زمان پایان جنگ سرد، ترکیب خطرناکی را ایجاد می‌کند. این گروهی است که تمایل به تحول دارد و ایالات متحده و شرکای آن باید با این محور به عنوان چالش نسلی مقابله کنند. آن‌ها باید پایه‌های نظم بین‌المللی را تقویت کنند و کسانی را که شدیدترین اقدامات را برای تضعیف آن انجام می‌دهند، به عقب برانند. به احتمال زیاد جلوگیری از ظهور این محور جدید غیرممکن است، اما جلوگیری از فروپاشی آن در سیستم فعلی یک هدف دست یافتنی است.» ✍🏻 آندریا کندال تیلور (عضو ارشد و مدیر برنامه امنیت ترانس‌ آتلانتیک در مرکز امنیت جدید آمریکایی (CNAS) و معاون افسر اطلاعات ملی حوزه روسیه و اوراسیا در سازمان اطلاعاتی شورای اطلاعات ملی(NIC) آمریکا) و ریچارد فونتین (مدیر عامل مرکز امنیت جدید آمریکایی، همکار سابق وزارت امور خارجه و شورای امنیت ملی امریکا و مشاور سابق سیاست خارجی سناتور جان مک کین) طی مقاله‌ای در نشریه «فارن افرز» به واکاوی زمینه‌های شکل‌گیری اتحاد دشمنان آمریکا در عصر جدید پرداخته‌اند. ایده محوری مقاله 🔹 جنگ اوکراین-روسیه از یک سو، و رخدادهای منطقه غرب آسیا از سوی دیگر، چهار قدرت چین، ایران، روسیه و کره شمالی را بر اساس ضرورت به یکدیگر همگرا کرده است. همگرایی که با محوریت همکاری گسترده اقتصادی و نظامی در حال شکل‌گیری است ضمن هدف قرار دادن نظم آمریکایی، در حال تبدیل شدن به الگویی برای دیگر کشورهای ضد آمریکایی است. گزاره‌های اصلی مقاله 🔸 حمله روسیه به اوکراین در سال 2022، همگرایی میان این چهار کشور را به گونه‌ای تسریع کرد که از روابط تاریخی آنها فراتر رفت. مسکو در دو دهه گذشته یکی از بزرگترین تامین کنندگان تسلیحات تهران بوده و اکنون بزرگترین منبع سرمایه گذاری خارجی آن است. صادرات روسیه به ایران در ده ماهه اول سال، 27 درصد افزایش یافته است. طبق گزارش کاخ سفید، در دو سال گذشته، روسیه اطلاعات بیشتری را با حزب‌الله و دیگر گروه‌های نیابتی ایران به اشتراک گذاشته و تسلیحات بیشتری در اختیار آنها قرار داده است و مسکو نیز از این موضوع دفاع کرده است. 🔸 چین و روسیه، توافق‌نامه‌های انرژی بزرگ با ایران برای محافظت از تهران در برابر اثرات تحریم‌های آمریکا به انعقاد در آورده‌اند. کره شمالی، چین را متحد اصلی و شریک تجاری خود برای دهه‌ها به حساب می‌آورد، و کره شمالی و روسیه روابط گرم خود را حفظ کرده‌اند. 🔸 چین، ایران، روسیه و کره شمالی با بهره‌گیری از مرزهای مشترک و مناطق ساحلی خود، می توانند شبکه‌های تجاری و حمل و نقلی ایمن نسبت به محدودیت‌های ایالات متحده ایجاد کنند. به عنوان مثال، ایران هواپیماهای بدون سرنشین و سایر تسلیحات را از طریق دریای خزر به روسیه می‌فرستد، جایی که ایالات متحده قدرت کمی برای متوقف کردن و کنترل مبادلات دارد. 🔸 همکاری پهپادی ایران و روسیه و تسریع تولید آن به واسطه احداث کارخانه مشترک و ارتقاء تکنولوژی آن، پشتیبانی کره شمالی از روسیه به واسطه موشک‌های بالستیک و مهمات جنگی، خرید نفت از ایران و روسیه توسط چین و همچنین فراهم کردن فناوری جنگی از نیمه هادی‌ها و دستگاه‌های الکترونیکی گرفته تا تجهیزات پارازیت رادار و ارتباطات و قطعات جت جنگنده، تلاش آمریکا و متحدانش را برای تحریم این محور ناکام گذاشته است. 🟠 @borhan_inst https://www.foreignaffairs.com/china/axis-upheaval-russia-iran-north-korea-taylor-fontaine
درس‌گفتار تحلیل سیاسی در ایران ❓اگر به جای حاکمان بودیم، چه می‌کردیم؟ 📌 سیاست محیط بر ما است و ما ماهیان بحر سیاست هستیم‌. این که این آب در چه مسیری و برای کدام هدف در جریان است را باید دانست. جریان سیاست را باید شناخت. برای شناخت جریان سیاست در ایران پیشنهاد می‌کنیم در این درسگفتار شرکت نمایید. 🔸 مدرس: علی کاکادزفولی، دکترای جامعه شناسی سیاسی و مدیرمسئول روزنانه Iran Daily 📱 جهت شرکت در دوره، به شماره ۰۹۹۲۴۸۱۹۹۱۲ در یکی از پیام‌رسان‌ها (تلگرام، واتس‌آپ، بله یا ایتا) پیام دهید. 🟠 @borhan_inst
تاملی بر آراء محمدرضا تاجیک درباره دولت و مردم ✍ محسن سلگی، مسئول میز تبیین 📌 محمدرضا تاجیک نوشته است: «در ایرانِ امروز، کنش سیاسی کاذب کدام است: یک گام به پیش، یا یک گام به پس؟ در شرایطی که با دو انتخاب مواجه‌ایم: انتخابی که اصحاب قدرت، بدان دعوت می‌کنند و انتخابی که اکثریتی از مردمان دیگران را بدان می‌خوانند، به‌عنوان سوژه‌های خودآیین و آزاد و آگاه و مختار کدام انتخاب را باید انتخاب کرد؟ ...و بالاخره، همان‌طور که جان هالووی تصریح می‌کند که جهان در خور شان انسان را نمی‌توان از طریق دولت ایجاد کرد، آیا کنش‌گران سیاسی (و اکثریتی از مردم) نیز، می‌توانند تصریح کنند که جامعۀ در خور انسانِ ایرانی را دیگر نمی‌توان از رهگذر انتخابات (آن‌چه به نام انتخابات تجربه می‌کنیم) ایجاد کرد؟.» در خطوط فوق عدم تناسب آنجاست که به نقل هالووی می‌گوید که جهان در خور شأن انسان را نمی‌توان از طریق دولت ایجاد کرد و سپس در پی این می‌پرسد که جهان در خور انسان ایرانی را نمی‌توان از رهگذر انتخابات ایجاد کرد. 🔸 یکم، سخن هالووی یک سخن بنیادین و تمامیت بخش دربارۀ نفس دولت است و نمی‌توان بر اساس آن درباره انتخابات آن هم در یک کشور(ایران) پرسشی را طرح نمود. 🔸 دوم، اگر دولت(همه دولت ها) نمی‌تواند جهان در خور انسانی را بسازد، بنابراین انتخابات(هیچ انتخاباتی در هیچ کجای دنیا) قادر به آن نیست. با این تلقی، هیچ دولتی در دنیا نمی‌تواند شأن در خور انسانی را ایجاد کند. مبتنی بر این تلقی دیگر نباید بر جمهوری اسلامی خرده چندانی گرفت و این جامعه است که باید متکفل ساختن در خور و انسانی خود باشد. سخن دقیق آن است که دولت و جامعه باید با هم در صدد ساختن –و نه ایجاد- جهانی در خور شأن انسانی باشند، اما اولاً، با نگاهی غیرتحلیلی نمی‌توان دولت را خارج از جامعه یا بر آن دانست و ثانیاً، نباید از دولت توقع انحصاری برای تغییر جهان داشت. ثالثاً، نمی‌توان سیاست را به دولت تقلیل داد. به هر روی نمی‌شود از سویی دولت‌ستیز بود یا قائل به دولت حداقلی بود اما از سویی دیگر، جامعه و افراد آن را مخلوق دولت دانست. همچنین نمی‌توان قائل به آن بود که دولت قادر نیست جهان در خور بیافریند و از سویی ظهور یک نسل و نسل ها بعد از یک دولت(جمهوری اسلامی ایران) را معلول و محصول آن دولت دانست. در پی این معلول‌انگاری مردم، یک تناقض مدعیات اخیر محمدرضا تاجیک در جایی است که او مردم را سوژه‌های خودآیین و آزاد و آگاه و مختار می‌داند و از سویی در گفت‌و‌گویی دیگر با انصاف نیوز می‌گوید: «اصحاب قدرت باید به این موضوع بیندیشند که این جنبش‌هایی که در جامعه‌ی ما شکل می‌گیرد چهره‌ی زیرین و درونی‌اش چیست؟! چه علل و عواملی باعث شده که ما با یک نسل عاصی مواجه شویم؟! و نسلی خشن را پرورش داده‌ایم.». او با این برداشت خود نسل‌های متولدشده در پس از انقلاب را خشن تلقی کرده و علاوه بر این که به تعمیم ناروا دست زده، نگاهی بدبینانه به مردم افکنده و دست‌کم بخش بزرگ‌تر مردم را به نحوی وصف کرده که با تلقی مردم به عنوان سوژه‌های خودآیین و آزاد و آگاه و مختار در تناقض است. او در بخشی از یادداشت خود با تفکیک و مقابل گذاری انتخابات مردم و انتخابات حاکمیت می‌نویسد: «در ایرانِ امروز، کنش سیاسی کاذب کدام است: یک گام به پیش، یا یک گام به پس؟ در شرایطی که با دو انتخاب مواجه‌ایم: انتخابی که اصحاب قدرت، بدان دعوت می‌کنند و انتخابی که اکثریتی از مردمان دیگران را بدان می‌خوانند، به‌عنوان سوژه‌های خودآیین و آزاد و آگاه و مختار کدام انتخاب را باید انتخاب کرد؟» افزون بر این، اگر مردم متولدشده در بعد از انقلاب اسلامی شبیه حکومت هستند(هر دو غیرعقلانی و خشونت‌بارند) چگونه می‌توان از انتخابات مردم و انتخابات حکومت سخن به میان آورد؟ به‌ویژه در شرایطی که تاجیک اپوزیسیون را نیز به خشونت، عدم رواداری، قدرت‌طلبی و عدم عقلانیت متهم می‌کند. 🟠 @borhan_inst
فیلسوف گربه‌ای! ✍🏻 محسن سلگی، مسئول میز تبیین 📌 فلسفه گربه‌ای: گربه‌ها و معنای زندگی» نوشته جان گری مدعی و منادی معنای زندگی است؛ معنایی از زندگی که با گربه استعاره‌سازی شده است. او در این زمینه می‌نویسد: «برای انسان تأمل فاصله‌گرفتن از زندگی است. برای گربه تأمل خود حس زندگی است. گربه‌ها به ما یاد می‌دهند جستجوی معنا مانند جستجوی خوشبختی است، یعنی دیوانگی است. معنای زندگی یک لمس، عطر است که به مشام می‌رسد و پیش از آنکه بدانی رفته است.» معنای زندگی توسط فیلسوفانی کثیری مطرح شده است. از راقیون تا شرق عالم دربارة معنای زندگی سخن گفته‌اند. اما به‌عنوان یک مدخل دانشگاهی-پژوهشی و درمانی در دوران جدید معنای زندگی با نام ویکتور فرانکل گره خورده است. فرانکل بیش از هر چیز بر این جمله از فردیش نیچه متکی است که «کسی که چرایی برای زندگی دارد، با هر چگونه‌ای می‌سازد.». چنانکه می‌بینیم او در ساختن مکتب روان‌شناسی و درمانی خود در پی‌چرایی زندگی است. اما نویسنده کتاب فلسفه گربه‌ای، معنای زندگی را در بی‌چرابودن می‌جوید و انسان را به حیوان تنزل می‌دهد؛ آن هم حیوانی در حد گربه؛ که خانگی است، درندگی چندانی ندارد یا اساساً درنده نیست. جالب‌تر این که نویسنده کتاب فلسفۀ گربه‌ای، علیه خرد و خردورزی موضع‌گیری می‌کند. او در این اثر خود تصریح می‌کند که جست‌و‌جو برای معنا و آرامش، آرامش را از ما می‌گیرد. همچنین اضافه می‌سازد که اگر با توهم و تنش حال بهتری داریم، نباید سعی کنیم آن را رفع کنیم. در اینجا او از گربه‌ای‌بودن هم تخطی می‌کند. چرا که گربه طبیعت ثابت یا تقریباً ثابتی دارد که با هُرهُرمسلکی نمی‌سازد. درحالی که نویسنده مضموناً می‌گوید هر طور هستی همان باش و در عین‌حال هر طور می‌خواهی باش. او از طبیعتِ غیرطبیعی انسان سخن می‌گوید و انتقاد می‌کند اما خود او طبیعتی غیرطبیعی را به گربه نسبت می‌دهد. همچنین چیزی را از انسان طلب می‌کند که غیرممکن و در تنافی و تخالف با طبیعت انسان است؛ این که او می‌خواهد انسان همچون گربه‌ها به مرگ فکر کند، یک درخواست ناممکن است. انسان هرچقدر هم که اهل دم غنیمت‌شمردن باشد، همین ایده دم غنیمت و زندگی را در پاسخ به مرگ و تأمل دربارۀ آن –هرچند تأمل گذرا- برگزیده است. اساساً انسان اگر دچار عارضه‌ای نباشد، موجودی اهل تأمل، تأنی و تفکر است( تفکر اختصاص به متفکران به معنای خاص و اخص ندارد). همچنین او از گربه صفاتی را نمادسازی و نمادنمایی می‌کند که صفات تمامی حیوانات است: «اگر گربه‌ها می‌توانستند به زندگی خود فکر کنند، آیا ممکن است آرزو کنند که کاش هرگز نبودند؟ گربه‌ها از زندگی خود داستان نمی‌سازند و در نتیجه نمی‌توانند آرزو کنند که کاش هرگز به دنیا نمی‌آمدند. برای آنها فرصت زندگی همچون هدیه‌ای است.» این نگاه نویسنده، تکامل‌یافته و اگر دقیق بگوییم، تنزل محتوم در اندیشۀ لیبرالیسم است که از لیبرالیسم کلاسیک تا لیبرالیسم نئوکلاسیک تا حتی دولت رفاه، سیاست اجتماعی و سیاست شادکامی به اینجا رسیده است؛ به ایستگاه گربه! در باره جان گری چنین گفته‌اند که: «جان گری متخصص فلسفه سیاسی و تاریخ نظریه‌هاست. او به دلیل بحث‌های انتقادی‌اش درباره انسان‌گرایی، فردگرایی و اراده آزاد معروف است و پیشتر از او به زبان فارسی چند اثر ترجمه شده است، از جمله فلسفه سیاسی آیزایا برلین، فلسفه سیاسی استورات میل، فلسفه سیاسی فون هایک و کتاب لیبرالیسم. او همکار مجله نقد کتاب نیویورک و استاد سیاست در دانشگاه آکسفورد، استاد مدعو دانشگاه هاروارد و ییل، استاد اندیشه اروپایی در مدرسه اقتصاد لندن بوده است.» او در نگاه خود از نظم خودجوش هایک یا Chaos و یا کاتالاکسی نزد او و نیز دست نامرئی آدام اسمیت متأثر است با این تفاوت که دیگر نزد او از طبیعت انسانی هم خبری نیست، بلکه طبیعت سراسر حیوانی می‌شود و انسان می‌بایست از طبیعت آن هم صورت تنزل‌یافته شهری و اقماری خود یعنی گربه که طفیلی و قفیلی وجود متمدن انسان بوده است الگو و الهام بگیرد. گری همچنین معتقد است: «گربه‌ها به فلسفه نیازی ندارند. آنها از طبیعت خود پیروی می‌کنند و از این زندگی که به آنها ارزانی شده راضی هستند. اما برای انسان‌ها از دست دادن پیوند با طبیعت‌شان امری طبیعی شده است. انسان حیوانی است که از تلاش برای تبدیل شدن به چیزی که نیست دست برنمی‌دارد. گربه‌ها هرگز چنین تلاشی نمی‌کنند. اگر فیلسوفان این ایده را کنار بگذارند که از دیگر موجودات برتر هستند، می‌توانند بفهمند که گربه‌ها بدون اینکه نگران چگونه زندگی کردن باشند، می‌توانند زندگی کنند. 🟠 @borhan_inst ادامه دارد...
ادامه یادداشت فلسفه گربه‌ای جستجوی معنا، آگاهی از مرگ را به همراه دارد که محصول خودآگاهی انسان است. انسان می‌ترسد که زندگی‌اش پایان یابد و از این رو ادیان و فلسفه‌ها را اختراع کرد تا معنای زندگی او پس از مرگش در آنها ادامه یابد. اما معنایی که انسان می‌سازد به راحتی در هم می‌کشند و این ترسی بزرگ‌تر از ترس قبلی است. انسانی مسحور داستانی می‌شود که خود ساخته است و عمرش را صرف تلاش برای تبدیل شدن به شخصیت این داستان می‌کند. زندگی انسان متعلق به خودش نیست، بلکه متعلق به شخصیتی است که در تخیل خود ساخته است.» چنانکه می‌بینیم او حتی ادیان را هم اختراع بشر می‌داند و نه تنها با خرد مدرنیته که با دین و عامل اصلی برانگیزاننده عاطفه انسان(ایمان به عنوان اوج عاطفه؛ هرچند ایمان بر دو قسم عقلی و قلبی است) می‌ستیزد. و عجیب این که کتابی یا ترجمه‌ای چنین دین‌ستیز در ایران مجوز نشر می‌گیرد. جان گری در سراسر کتاب دچار یک فانتسم است. او حتی نظم طبیعی گربه‌ها را هم به خوبی و واقع‌گرایانه در نظر نیاورده است. برش او از زندگی گربه‌ای، برشی سرمایه‌سالارانه و فانتزی و خوش‌بینانه است. کافی است نگاهی به آمار ایدز گربه‌ای، جمعیت زیاد از حد آنان مثلاً در ایران و در یک کلام زندگی کوتاه، پر از بیماری و خطر گربه‌های خیابانی بیاندازیم تا متوجه شویم که تلقی گری از فلسفۀ گربه‌ای و زندگی گربه‌ای حتی با واقعیت گربه‌ها هم ناسازگار است. در نهایت ذکر این نکته نیز قابل تأکید است که کتاب گری دارای برخی نکات درست است اما همین نکات درست با نگاه‌های غلط در هم می‌آمیزد. برای نمونه، می‌گوید: «جستجوی معنا مانند جستجوی خوشبختی است، یعنی دیوانگی است.». او در اینجا به درستی با فلسفه‌های مبتذل و بازاری خوشبختی که انسان را دچار وسواس و خیرگی خوشبختی کرده و در نتیجه معنا و آرامش را از زندگی می ربایند می‌ستیزد اما همزمان جست‌وجوی معنا را منتفی کرده و زمینه را برای بدبختی و کارتن‌خوابی معنایی و فکری فراهم می‌کند. 🟠 @borhan_inst
لنگرگاه جمهوری اسلامی در بحران‌ها کجا است؟ 🖋محسن سلگی؛ دبیر میز تبیین اندیشکده 🔸«اتفاقی نخواهد افتاد». این پاسخ کارشناس ایران‌اینترنشنال است، زمانی که مجری از او می‌پرسد پس از مرگ احتمالی رئیس‌جمهور ایران چه اتفاقی برای نظام جمهوری اسلامی خواهد افتاد؟ این کارشناس اشاره کرد که بعد از فوت بنیانگذار جمهوری اسلامی، اتفاقی نیفتاد و سیستم قوی‌تر از قبل به حیات خود ادامه داد و در این ماجرا نیز چنین خواهد شد. کارشناس ایران اینترنشنال در ادامه بر این نکته تأکید کرد که جمهوری اسلامی مانند رژیم‌های توتالیتار دیگر(همچون نازیسم در آلمان، یا فاشیسم در ایتالیا، اسپانیا و پرتغال) نیست که با مرگ اشخاص اتفاقی برای آن بیفتد. 🔸از خطاهای تحلیلی و تقلیلی این کارشناس که دربگذریم، در بُن آن یک واقعیت نهفته است که مدعیات او بر آن به‌نحو ضمنی دلالت و اشارت کرده است؛ آن نکته، مؤید ساختاری‌شدن و پیچیدگی خاص نظام یا به‌عبارت اخری، شخصی‌نبودن قدرت در آن است. هرچند این شخصی‌نبودن و در عوض نهادی‌بودن، از نوع شخص‌زدایی و انسان‌زدایی در الگوهای تنظیم‌مدار و فن‌سالار نیست؛ الگوهایی که جامعه را بدل به ماشین کرده و اراده انسانی و آزادی را به محاق و تنگنا می‌بَرند. الگوی جمهوری اسلامی در بطن خود(انقلاب اسلامی) ابتدا به نهاد و ساختار و سپس به فرد اهمیت می‌دهد. همچنان‌که تقدم رتبی را به جمع می دهد نه به فرد اما با جمع‌گرایی خاص خود، نوع خاصی از فردگرایی را موجب می شود؛ نوعی فردگرایی که طی آن فرد به منحصربفرد بدل می‌شود. این فرایند جز از رهگذرِ بودن در جمع و بودن با جمع، شدنی نیست. این فردگرایی در عین کانونی‌کردن اراده فردی، اما از تفرّد و انزوا و تنهایی فرد یا بی‌توجهی او به جمع ممانعت می‌کند. روی این ملاحظات، در الگوی جمهوری اسلامی، ابتدا «چگونه‌حکومت‌کردن» مهم است و سپس «چه کسی حکومت می‌کند». 🔸قابل اشاره است حتی در الگوی حکومت پرولتاریا، چه کسی حکومت می کند(کارگران) بر چگونه‌حکومت‌کردن اولویت دارد. در جمهوری اسلامی هم مردم حکومت می کنند اما فرایند این حکومت کردن، منوط به حقیقت و اسلام است. در دمکراسی های لیبرال نیز حکومت مردم(چه کسانی) منوط به اصول لیبرالیسم است. 🔸از این حیث، جمهوری اسلامی و نظامات غربی به سمت نهادینگی رفته‌اند. همچنانکه ساموئل هانتینگتون در کتاب «سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی» می گوید، این که با تغییر یا مرگ افراد یک سازمان و سامان بتواند ادامه حیات دهد و دچار اختلال جدی نشود، یک از ملاک‌های نهادینگی است. او چندمحصولی‌بودن و پیچیدگی را از زیر عوامل نهادینگی می‌داند؛ دو عاملی که به وضوح در ایران قابل‌مشاهده است. از سویی نظام، یک پیچیدگیِ سیستمی کم‌نظیر دارد و از سویی دیگر، افراد به راحتی جایگزین می شوند و نظام هرگز خود را در افراد و فلان محصول سیاسی، اقتصادی و فکری محدود نکرده است. 🔸ترکیب قدرت سخت و قدرت نرم که در ادبیات علمی به آن قدرت هوشمند(smart power) می‌گویند در جمهوری اسلامی یک پیچیدگی و در‌هم‌تنیدگی خاصی دارد که مانع از تک محصولی‌شدن یا تک‌هدفی‌شدن و نیز تک‌سالاری یا فردسالاری می‌شود. شخص رهبر معظم انقلاب نیز در طول حیات رهبری خود تلاش کرده تا رهبری را هرچه بیشتر به سمت نهادشدن پیش ببرد. ایشان به‌‌درستی در تمام سطوح در پی ساختارسازی بوده است تا کشور و منافع ملی به افراد، خطاهای انسانی و نظیر آن مشروط نشود. در عین‌حال بر ضرورت و بی‌بدیل‌بودن اراده فردی و این که هر فردی خود را کانون بداند، تأکید کرده است. 🔸فراتر از این، جمهوری اسلامی ایران از ابتدا حائز یک نهادینگی خاص بوده است. شاهد این مدعا، به تأخیرنیفتادن انتخابات در تاریخ جمهوری اسلامی حتی در شرایط دفاع مقدس است؛ شرایطی که برخی شهرهای ما زیر بمباران دشمن بود. این در حالی است که در آن سوی جهان در آمریکا در اثر حمله محدود هواپیماهای ژاپنی به خط ساحلی در بندر پرل هاربل، انتخابات دو ماه به تأخیر افتاده است. 🔸روی این ملاحظات، قطعی است که انتخابات ریاست‌جمهوری در بازه پنجاه‌روزه برگزار می‌شود و نیز با از دست‌دادن رئیس‌جمهور مردمی یعنی مرحوم آیت‌الله رئیسی، خللی در نظم کشور ایجاد نخواهد شد. معنای وعده رهبر حکیم انقلاب مبنی بر ادامه روندهای کشور و تضمین اقتدار و آرامش مردم، ناظر به همین نظم ساختاری و نهادینگی کم‌نظیر جمهوری اسلامی(مبتنی بر مردم و اسلام) است. 🟠@borhan_inst
دفاع از جمهوریت یا دفاع از الیگارشی؟ ✍🏻 محسن سلگی 📌 حسن روحانی در نامه‌ای خطاب به ملت ایران نوشته است: «من در اوج انسداد و سرخوردگی سیاسی جامعه‌ی ایران در دو انتخابات پیاپی در سال‌های ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ با آرایی فزاینده در رقابتی سخت و در حالی ‌که ارکان مهم حاکمیت علیه من علناً فعالیت می‌کردند از سوی شما مردم به‌ عنوان رئیس‌جمهوری اسلامی ایران انتخاب شدم». مقارنه و همنوایی رقابت و ثبات را به‌عنوان مقارنه‌ای که در ادبیات غربی اوج دمکراسی تلقی می‌شود، در انتخابات منجر به پیروزی حسن روحانی شاهد هستیم. رقابت سیاسی و ثبات سیاسی به‌عنوان دو ملاک توسعه‌یافتگی سیاسی در نظر گرفته شده‌‌ است. ثَبات سیاسی نیز در بهترین تعریف خود، به معنای «هنجاری» بیان می‌شود (توسط ساندرز). چرا که در ایستار هنجاری، تعریف ثبات سیاسی از کشوری به کشوری دیگر متفاوت است. هنجاری بودن به ارزش‌های یک کشور و قواعد امنیتی حاکم بر آن اشاره دارد. بنابراین در سنجش معادله میان رقابت سیاسی و ثبات سیاسی در ایران، با توجه به تعریف هنجاری از ثبات، می‌بایست ارزش‌های جمهوری اسلامی را که شامل تمام ارزش‌های اسلامی می شود لحاظ کرد. اما بدون در نظرگرفتن این ارزشها که روحانی بارها آنها را تخطئه کرده است، صرفا متکی به ارزش‌های جهانی دمکراسی، به مواجهه با نامه مورد اشاره روحانی می‌رویم تا چالشی بزرگ‌تر برای مدعیات او دراندازیم. با تعریفی که از رقابت و ثبات آمد، حال به سراغ چگونگی رابطه این دو در تاریخ معاصر ایران تا دولت روحانی می‌رویم: در تاریخ سیاسی معاصر ایران قبل از انقلاب مشروطه، همواره رقابت سیاسی زیر یوغ ثبات سیاسی استبداد مدار بوده و محلی از اعراب نداشته است. در دوره مشروطه، رقابت سیاسی رو به تزاید و افزودن گرفت، اما از آن‌سو ثبات سیاسی به اضمحلال رفت. در دوره پس از مشروطه، به‌ویژه از ۱۳۰۴ به بعد، رقابت سیاسی همچون همواره تاریخ ایران قبل از مشروطه، قربانی ثبات سیاسی شد. در دوران ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ این بار رویه باز هم معکوس شده و شاهد دوره‌‌ای بسیار مشابه با آزادی دوران مشروطه بودیم. در دوره زمانی ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷ و پیش از وقوع انقلاب اسلامی، شاهد دورانی شبه‌رضاخانی هستیم؛ به‌گونه‌ای که رقابت سیاسی به سود ثبات سیاسی؛ مجددا قربانی شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا شروع دفاع مقدس، رقابت سیاسی بر ثبات سیاسی چیره شده و آن را به حاشیه راند. پس از این، در دوران جنگ با توجه به ضرورت حفظ کیان و مرزهای کشور، رقابت سیاسی تقریبا تعطیل و اهمیت ثبات سیاسی تنها میدان‌دار عرصه شد. سپس در دوران جنگ و شروع دوران سازندگی نیز، ثبات سیاسی، رقابت سیاسی را در انزوا و اختفاء قرار داد. با شروع دوران اصلاحات، این بار، رقابت سیاسی بود که بر ثبات سیاسی سروری جُسته و آن را به اضمحلال کشانید. در انتخابات سال ۸۸، در روندی معکوس، توازن میان رقابت و ثبات به هم خورد؛ رقابت سیاسی اوج گرفت، اما ثبات سیاسی با توجه به هشت ماه ناآرامی متزلزل شد. در خرداد 92، تمکین کاندیداهای احراز صلاحیت نشده به نظر شورای نگهبان، اثبات صیانت نظام از آرای مردمی آن هم با ظرافت و دقتی با فاصله اندک هفت دهم درصد و ... نشان از رواج و تثبیت تکامل‌یافته گفتمان قانون‌گرایی در ایران داشت. اوج قانون‌گرایی در تاریخ معاصر ایران تا خرداد 92 را می‌توان به صراحت در آن چه که در انتخابات ۲۴ خرداد ۹۲ رخ داد، مشاهد کرد. این در حالی است که روحانی به جای دیدن این عمق مردم‌سالارانه که خود برخاسته از آن است، نه تنها شاخه می‌بُرد که بُن را هم می‌زند. 🔶او همچنین نوشته است: «این شورا که خود دو بار در انتخابات ریاست‌جمهوری و پنج ‌بار در انتخابات مجلس شورای اسلامی و سه بار در همین انتخابات مجلس خبرگان رهبری صلاحیت مرا تأیید کرده است، مرتکب خطا شده است و شخصی که با حکم دو رئیس‌جمهور اسبق و مقام معظم رهبری بنیان‌گذار عالی‌ترین نهاد امنیتی کشور و دبیر شورای عالی امنیت ملی (به مدت ۱۶ سال) و نماینده رهبری در آن شورا (به مدت ۲۴ سال) و رئیس آن (به مدت ۸ سال) بوده است،‌ از نظر شورای نگهبان فاقد صلاحیت است.» این بیان او که نمایانگر اَشرافی و نگاه الیگارشی انحصارگرایانه‌ای است که جایگاه سیاسی را مایملک شخصی و ارثی و دائمی خود می‌داند، نسبت مثبتی با جمهوریت و دمکراسی ندارد. 🟠 @borhan_inst
چالش های پیش‌رو جمهوری اسلامی پس از درگذشت رییس جمهور گر سخن از صفت قهر و غرور ملی است | کاوه‌ی ماست که بر قاف قرون عنقا بود ✍️ محمدمهدی محمدی؛ مسئول میز بررسی‌های راهبردی و بین‌الملل اندیشکده برهان 📌 با در گذشت تاسف‌بار رئیس جمهور اسلامی ایران، اوضاع ایران و منطقه پیچیده شد. این پیچیدگی که معلول حادثه‌ای ناخوشاید و ناگهانی، بود، می‌تواند آبشخور چالش‌های جدی برای ایران شود. در این‌باره، اخیرا مایک والاس از اندیشکده UANI (اتحاد علیه ایران هسته‌ای) در پیشنهادات خود به رییس جمهور امریکا بر تعمیق اختلاف میان اقشار مختلف جامعه ایران تاکید کرده و بی‌ثبات سازی جمهوری اسلامی را بهترین راه بر تضعیف آن دانسته است. همچنین سوزان مالونی در اندیشکده بروکینز، حادثه درگذشت ناگهانی رئیس جمهوری اسلامی ایران را محمل و بستر مناسبی برای بازیابی فرآیند عادی سازی روابط عربستان سعودی و اسرائیل قلمداد کرده. او ابراز شادی ضد انقلاب در شبکه های مجازی را، به معنای وجود ظرفیت از سرگیری مجدد اقدامات علیه جمهوری اسلامی، در راستای حذف آن عنوان کرده است. همه این اظهارات کارشناسان تصمیم ساز در امریکا نشانه امکان بروز چالش‌های جدی در روزهای آینده برای ایران است. 🔸 چالش‌های داخلی جمهوری اسلامی در روزهای پیش رو: 1. بی‌ثبات سازی امنیتی بی‌ثبات سازی مرزی، فعال‌شدن گروه های تجزیه طلب قومی ، به ویژه در مرزهای جنوب شرقی، شرقی و حتی شاید غربی، اقدام به خرابکاری های امنیتی همه و همه می‌تواند با هدف: الف. ارسال سیگنال ضعف جمهوری اسلامی و ب. تاخیر در برگزاری انتخابات در دستور کار دشمن باشد. 2. آشوب های خیابانی فرهنگ پایه تصور کشوری بدون رییس جمهور مستقر و به لحاظ سیاسی در هاله‌ای از ابهام، این جسارت را به گردانندگان و بدنه جریان ضد انقلاب می‌دهد تا عرض اندام خیابانی داشته باشند. مهمترین ظرفیت آشوب خیابانی در ایران امروز، آشوب فرهنگ پایه پیرامون مسئله حجاب است. ورود به فصل گرما شرایط مساعدتری برای مسئله سازی در این باره را فراهم می‌کند. 3. بی ثباتی سیاسی گمانه خروج انتخابات از ریل اصلی و تبدیل شدن رقابت سیاسی به دشمنی سیاسی با آنکه احتمالش ضعیف است اما باز نباید نادیده گرفته شود. فضای سیاسی مجلس نشان می‌دهد، گروه‌های سیاسی در داخل در شرایط دشمنی هستند. تبدیل این دشمنی یا به سرخوردگی یا به زد و خورد سیاسی می‌انجامد و هر دو برای جمهوری اسلامی خسارت است. 🔸چالش‌های خارجی جمهوری اسلامی در روزهای پیش رو: 1. یارگیری جبهه‌ی مقابل از کشورهای منطقه‌ ارسال پیام ضعف از جمهوری اسلامی می‌تواند به تغییر محاسبات کشورهای منطقه بیانجامد و تغییر محاسبات می‌تواند به تغییر رفتار منجر شود. به این مهم باید توجه ویژه داشت. سیاست خارجی جمهوری اسلامی در دولت رئیس جمهور فقید، فعالانه به دنبال ایجاد و حفظ اتحاد با همسایگان است. تمرکز صرف بر مسائل داخلی و عدم امتداد سیاست خارجی دولت در این شرایط منطقه اشتباهی راهبردی است. 2. فعال‌سازی بازیگران منفعل علیه محور مقاومت فعالیت دستگاه خارجی هم در بعد رسانه‌ای و هم در صحنه‌ی دیپلماسی، ابتکار عمل را در دستان جمهوری اسلامی نگاه داشته است ولی انفعال در این مقطع، ما را از صحنه خارج کرده و کشور هایی همچون عربستان سعودی و دول عربی حاشیه خلیج فارس را محور این تحولات آینده قرار می‌دهد. نباید اجازه داد بازیگران دگر اندیش در منطقه فعال شوند. 3. عادی سازی روابط اسرائیل با کشورهای همسایه عملیات طوفان الاقصی و در ضمن آن عملیات وعده صادق، پیمان صلح ابراهیم را، تا حد زیادی از دایره تحقق خارج کرده است، از سرگیری اقدامات دستگاه سیاست خارجی بر روند موجود، می‌تواند همچنان این شرایط را حفظ کند. ارسال پیام ضعف از دشمن قدرتمندِ رژیم اسرائیل می‌تواند کشورهای مقهور قدرت اسرائیل را به سمت اسرائیل سوق دهد. 🟠 @raahnegar 🟠 @borhan_inst
انتخابات در پیش است دامنه عمل مردم در جمهوری اسلامی ✍🏻جعفرعلیان‌نژادی؛ دانش آموخته علوم سیاسی 📌هاناآرنت فیلسوف سیاسی مطرح آلمانی که ۳۵ سال منتهی به مرگش را در آمریکا گذراند، در خصوص انقلاب قرن هجده آمریکا می‌نویسد: در تفکر بعد از انقلاب، روح انقلاب فراموش شد، صفاتی که در بنای جمهوری مؤثر بودند، بعداً در آن جایی نیافتند. این صفات «توان‌های عمل و امتیاز عزت‌مندانه آغازگری امری سراسر نو» بودند. 🔸آرنت ادامه می‌دهد، انقلاب به مردم آزادی داد، اما نتوانست فضایی برای بکار افتادن این آزادی فراهم آورد، تأسیس جمهوری نتوانست، روح انقلاب یعنی «عمل» را حفظ کند. قصد نگارنده تأیید آرنت نیست، هم‌چنین نمی‌خواهد بگوید در آمریکا اصلاً آزادی وجود ندارد، اما نکته‌ای در این تحلیل است که بسیار روشن‌گرانه است. 🔸پرسش آن است که چرا در جمهوری بعد از انقلاب آمریکا توان عمل و اعتمادبه‌نفس حرکت ابتکاری از مردم گرفته شد؟ آرنت می‌گوید، بنیانگذاران، عمل را امری می‌فهمیدند که فقط برای خودشان ممکن است نه مردم. آن نکته مهم در همین جا رخ می‌نماید. 🔸جمهوری محصول اتمام انقلاب بود نه تداوم آن. گویا جمهوری درون خود چیزی کم داشت تا حافظ روح انقلاب باشد. مردم قبل از برقراری جمهوری‌ توانمندی بیشتری برای عمل خلاقانه داشتند، اصلاً به همین دلیل توانستند، حرکت انقلابی علیه نظم قبلی انجام دهند،‌ اما با جمهوری محدود شدند. 🔸از حالا این جمهوری بود که حدود عمل مردم را تعیین می‌کرد. آزادی عمل هم در همین چارچوب معنا می‌شد. دموکراسی نظامی برای عادت دادن مردم به حدود جمهوری بود. با اینکه ادعا می‌شد مردم همه کاره‌اند، اما هر کاری را نمی‌توانستند انجام دهند. ‌حکومت هر روز بیشتر و بهتر موفق به پیش‌بینی و کنترل اعمال غیرمنتظره می‌شد. 🔸در ایران اما جمهوری تداوم انقلاب است. چون هم توان عمل مردم بیشتر شد و هم برای تداوم روح انقلابش تضمین وجود دارد. اسلام ضامن روح انقلاب و عمل انقلابی مردم است. هم ماهیت جمهوری، اسلامی است. هم مردم‌سالاری اصلی اسلامی است. جمهوری اسلامی، با تداوم عمل انقلابی جان گرفته و فضای بیشتری برای عمل سیاسی باز کرده است. 🔸در ایران، مردم توان عمل بیشتری دارند، چون جمهوری اسلامی میوه درخت استقلال از وابستگی و آزادی از استبداد داخلی بود. عنصر اصلی و متغیر حیاتی، اراده مردم بود که حدود زمین بازی را مشخص می‌کند. اصلاً جمهوری اسلامی بر همین بنیان شکل گرفت. نتایج متفاوت انتخاباتی مؤید این موضوع است. 🔸مردم صاحب نقش واقعی و رأی نافذ بودند. حداقل پنج سلیقه متفاوت سیاسی و مدیریتی را در انتخابات ریاست جمهوری بر کرسی نشاندند. در انتخابات مجلس نیز وضع متکثرتر بود. وانگهی همین توان عمل بالا، حافظ روح انقلابی جمهوری اسلامی بود.  🔸عدم میل عمومی به شکل‌گیری نهادهای واسط بین مردم و حکومت، نظیر احزاب و گروه‌های مدنی، بیش از آنکه مایه ایراد و علامت توسعه‌نیافتگی باشد، نشانگر توان بالای عمل سیاسی مردم است که ترجیح داده‌اند خود تعیین‌کننده اصلی معادلات سیاسی باشند.‌ حتی بروز عوارضی نظیر قهر، بی‌تفاوتی و لجبازی سیاسی نیز نشانه چنین امکانی است. 🔸نهاد انتخابات در جمهوری اسلامی، نیز معنایی تازه یافت. این مسأله نه صرفاً یک ادعای بی‌ریشه که، نشانه زنده بودن روح انقلاب است. مردم حس عمل واقعی دارند. توان عمل بالایی دارند. بیش از آنکه مجبور به عمل در چارچوب ضروریات باشند، خود عامل تغییر چارچوب‌ها هستند. 🔸درک واقعیت تفاوت نهاد انتخابات در جمهوری اسلامی با دیگر کشورها، معنای تحریم آن را بی‌معنا می‌کند. بر این اساس، شعارهایی نظیر انتخابات آزاد از نظارت، می‌تواند به معنای سلب توان عمل‌ورزی مردم باشد. چون به معنای بالا بردن امکان توان عمل برخی افراد است که در دوره‌هایی از تجربه جمهوری اسلامی در پی کنترل و محدود کردن توان عمل انقلابی مردم بوده‌اند. 🔸فلسفه وجودی شورای نگهبان نیز با این ملاحظات روشن تر می شود. شورایی که برای صیانت از توان عمل انقلابی مردم، نمی‌گذارد عناصر کنترل گر، محدودیت‌خواه و مستبد پا به عرصه رقابت بگذارند، حتی اگر در پوشش شعار آزادی آمده باشند. 🔸انتخابات در پیش است، هر واقعیتی که رقم بخورد، نشانه توان بالای عمل‌ورزی‌ مردم‌ است. هر تحلیلی که معتقد به تضعیف نهاد انتخابات و کاهش توان عمل‌ورزی مردم باشد، از شناختی ناقص نشأت می‌گیرد. انتخابات عالی‌ترین امکان عمل‌ورزی سیاسی و حافظ روح جمهوری اسلامی است و نشان می‌دهد حرکت انقلاب ادامه دارد. 🟠 @borhan_inst 🟠 @jafaraliyan
پاسخی به سوال اجتماعی از جامعه‌شناسان پاسخ جامعه‌شناسی به چرایی تشییع پیکر میلیونی؟ ✍ جعفر علیان‌نژادی؛ دانش آموخته علوم سیاسی 🔸پس از پدیده تشییع تاریخی شهیدجمهور و هیئت همراه ایشان، سوال اجتماعی بجا و بسیار مهمی از برخی جامعه‌شناسان همه‌چیزگو، پرسیده شد. از آنان پرسیده شد و به بیان بهتر خواسته شد موضع تحلیلی خویش را در فهم این پدیده روی داده بیان کرده و اعلام نمایند. اما از آنجایی که قاعدتا درک چنین پدیده‌هایی متعلق شناخت این طیف قرار نمی‌گیرد و آنان در دیدن چنین وقایعی دچار نابینایی تحلیلی می‌شوند، نگارنده تصمیم گرفت، با کاربست یک ابزار مفهومی تازه‌یافته شده در جامعه‌شناسی به این پرسش، پاسخ دهد. 🔸طی یکی دو سال اخیر، یعنی بعد از پاندمی کرونا، گروهی از محققین اجتماعی متوجه و ملتفت واقعیت‌های استثنایی و کمیابی در جامعه خود شدند که خلاف بینش رایج جامعه‌شناختی بود. یعنی واقعیت‌های بروز و ظهور کرده بود که نمی‌شد با بینش‌های متعارف در جامعه‌شناسی، آنها را توضیح داد. واقعیت‌های که نسبت به عرف و عادات روزمره آن جوامع نوعی ناهنجاری محسوب می‌شد، اما به شدت مورد تحسین و تشویق دیگران و مردم قرار می‌گرفت، اما ابزارهای مفهومی موجود جامعه‌شناختی عاجز از صورت‌بندی و فهم آن بودند. 🔸سیلویاکاتالدی و جنارو آیورو که دو جامعهشناس ایتالیایی هستند، با مشاهده تجربی چنین واقعیاتی و با مشارکت 32 جامعه‌شناس هم‌وطن خود، تصمیم به تحلیل این پدیده‌ها و تولید یک ابزار مفهومی توضیح‌دهنده، گرفتند. برخی پدیده‌ها، نظیر یخچال‌های همبستگی گویاس برزیل که توسط شبکه‌ای از اهداکنندگان واقعی به صورت خودجوش راه افتاده بود تا قشر گرسنه زباله‌گرد را مستغنی از مواد غذایی کنند، یا رفتار وینچنزوی ماهیگیر که در نقش ناجی قایق گروه 24 نفره مهاجران غیرقانونی جان خود را به خطر انداخته بود و ... توجه این طیف از جامعه شناسان را به خود جلب کرده بود. 🔸تحلیل کاتالدی و تیم او این بود که اینها رفتارهایی «بیش از حد» هستند. رفتارهایی که به معنای شکست انتظارات مشترک و عمومی در جامعه رخ می‌داد. تابع منطق تکلیف متعارف شهروندی نبودند. زیرا افق تنظیمی که مردم با آن زندگی می‌کردند را زیر سوال می برند. فراتر از عدالت حرکت می‌کردند، چون غیرمنتظره بودند و نمی‌شد برمبنای آن منطق هم‌ارزی را پایدار کرد. حتی فراتر از منطق هدیه بودند، زیرا عاملین این واقعیت‌ها انتظار پاسخ نداشتند. یعنی چرخه دادن، پس دادن را فعال نمی‌کرد. 🔸حتی به منطق هم‌بستگی هم اشاره نمی‌کرد، زیرا به معنای پایبندی به جایگاه افراد و نگاهداشت احترام آنها نبود، بلکه به منطق فراوانی بیش از حد مربوط می‌شد. این ژست‌های جدید، با شکستن ابزار، محاسبه و استانداردسازی، به افراد اجازه می‌دادند وارد سازوکاری از فراوانی شوند که نیازهای دیگران را بدون قید و شرط برآورده می‌کردند. آنها مجموعاً با تحلیل این اعمال تکین و معدود و قهرمانانه روزانه، یک مفهوم جدید با عنوان «عشق اجتماعی» ((social love رسیدند. 🔸طرح اصلی آنها آن بود که با این ابزار مفهومی جدید، کنش‌های مولدی را در عرصه اجتماعی جوامع خویش تعریف و تئوریزه کنند. زیرا گمان می‌کردند می‌توانند از طریق به رسمیت‌شناختن دیگری و قرار دادن نیازهای آنها در اولویت، اعتماد و نوآوری اجتماعی ایجاد کنند. اقداماتی که قادر به فعال‌سازی فرآیندهای اجتماع‌سازی، بیان پیوندهای همبستگی و مراقبت در جامعه معاصر شوند. 🔸به سوال اصلی این یادداشت بازگردیم، آیا می‌توان با این ابزار مفهومی، پدیده تشییع پیکر تاریخی شهدای خدمت را، تحلیل کرد؟ پاسخ مثبت است و چه بسا واقعیت‌های جامعه ایرانی، امکانات و افزونه‌های بسیار زیادی به این ابزار مفهومی اضافه کرد و به دیگر نقاط جهان انتقال داد. تأمل اندک نگارنده، برای درک این واقعیت در جامعه ایرانی، به چند گزاره مهم رسید که برای پرهیز از اطناب، آنها را در چند محور خلاصه می کنیم: 1- رفتار بیش از حد در جامعه ایرانی مسلمان، نه تنها یک واقعیت تکین و استنثناییِ شکننده انتظارات مشترک عمومی، که یک رسم و سنت عمل جمعی است. «عمل جهادی» در همه ابعاد زندگی اجتماعی، خلاصه چنین واقعیتی است. 2- آنچه اکنون این جامعه‌شناسان ایتالیایی یافته‌اند و آن را چیزی فراتر از عدالت می‌دانند، یک فرهنگ ساخته و پرداخته در جامعه ایرانی با عنوان فرهنگ ایثار است. ایثار و از جان گذشتگی برای حفظ وطن، مردم و دین، از مرحله نهادینگی نیز گذشته است. به طور خلاصه این واقعیت را می‌توان «عشق به خدمت» نامید. 3- انتظار برای رویت عمل فراتر از حد یا بروز عشق اجتماعی، در جامعه ایرانی یک عادت روزمره و عمیق است. انواع و اقسام دستگیری‌ها (مواسات، کمک به گرفتاران فجایع طبیعی، صدقات جاری و ...) در جامعه ایرانی مسلمان طبیعی شده است. ادامه دارد...
ادامه متن... 4- نشانه بارز عمومیت داشتن پدیده عشق اجتماعی در ایران، عشق بی‌نظیر ایرانیان به خادمین واقعی است. «عشق به خادم». عشق به خادمی که عاشق خدمت است و تا پای جان برای مردمش کار می‌کند. 🔸محورهای متعدد دیگری می‌توان به این لیست افزود، اما با همین چهار محور هم، تحلیل اجتماعی پدیده تشییع پیکر میلیونی ممکن است. «عشق به خدمت» و «عشق به خادم» دو افزونه مفهومی است که جامعه ایرانی به چارچوب نظری عشق اجتماعی اضافه می‌کند. رئیس جمهور با شهادت خود حین خدمت ایثارگرانه، عشق اجتماعی خود به مردم ایران زمین اثبات کرد. خدمت بی‌منت و بدون قید و شرط. مردم نیز با حضور تاریخی در مراسم یادبود شهید جمهور، فرهنگ بی‌نظیر عشق به خادم ایثارگر را بار دیگر نشان دادند. عشقی که بصورت دائمی و بی‌نظیر در تشییع پیکر شهدا تکرار کرده‌اند... 🟠 @borhan_inst 🟠 @jafaraliyan