eitaa logo
اندیشکده برهان
241 دنبال‌کننده
17 عکس
4 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بازیابی امر محسوس در تبلیغات انتخاباتی جعفرعلیان‌نژادی؛ دانش‌آموخته علوم سیاسی 🔸آیا می‌توان شور انتخاباتی را عقلانی کرد؟ آیا می‌توان هیجان هواداری و طرفداری از نامزدها را روی یک گزاره عقلانی متمرکز کرد؟ این بدن اجتماعی چگونه با لمس عقلانیت جنبانده خواهد شد؟ آیا عقلانیت می‌تواند تبدیل به امر حسّانی و محسوس شود؟ همه اینها سوالاتی معنادار در این دوره از انتخابات است. در این نوشتار سعی خواهم کرد به این سوالات پاسخ دهم و روزنه‌ای بر چنین امکانی باز نمایم. 🔸بگذارید از اینجا شروع کنیم که ما دو دسته امور داریم، امور فهمیدنی و امور حس‌کردنی. به طور خلاصه امر مفهوم و امر محسوس. آیا می‌توان بین این دو دسته از امور، یعنی امور شناختنی با امور حسانی ارتباط بر قرار کرد؟ اگر چنین امکانی به لحاظ نظری مقدور باشد، بنابراین می‌توان در ساخت واقعیت نیز مابه‌ازایی داشته باشد. بنابراین آن پرسش که آیا می‌توان حس و عاطفه را به عقل و خرد گره زد، معنادار بوده و پاسخ مثبت دارد. 🔸تقریبا بیش از 6 سال است که ماهیت رفتار رای‌دهی در کشورمان تغییر کرده است. می‌توان گفت مردم یا رای‌دهندگان، تا حدی از رفتار سلبی فاصله گرفته و به رفتار ایجابی نزدیک شده‌اند. به زبان گویاتر، تاحدی جای رای دادن با این هدف که فلان نامزد رای نیاورد، را با رای دادن برای رای آوردن یک نامزد کاربلد عوض کرده‌اند. شاید بتوان دلایل کاهش مشارکت را در سه رخداد انتخاباتی قبلی از این نظرگاه تحلیل کرد. در واقع آرا ماهیت ایجابی‌تر و کیفی‌تر پیدا کرده و مردم کم‌کم مایل به شناختن برنامه‌های نامزدها و فهم توان آنان برای اجرای این برنامه‌ها شده‌اند. 🔸دست بر قضا در این شش سال خبری از کمپین‌ها یا کارناوال‌های حسی و هیجانی انتخاباتی نیز نبود. برخی جریانات سیاسی ماهر در گرفتن رای سلبی نیز بدلیل انتساب به وضع موجود دولت اعتدال، ظرفیت و توان ایجاد چنین کمپین‌هایی را نیز نداشتند. در انتخابات زودهنگام اخیر اما این جریانات با یک امر غیرمنتظره و پیش‌بینی نشده مواجه شدند و امیدوار به ایجاد فضاهای منفی برای اخذ آرای سلبی شدند. پرسش این یادداشت ناظر به همین وضع است، اینکه چگونه می‌توان شور انتخاباتی را بر بنیان این تغییر ماهوی بنا کرد. یعنی شوری که بر اساس رفتار عقلانی مردم و نه رفتار هیجانی و احساسی شکل بگیرد. 🔸تقریبا اکثر قریب به اتفاق کارشناسان، روی برانگیزاننده نبودن کمپین‌های تبلیغاتی تا این لحظه تاکید کرده‌اند. جریان اصلاحات نیز برای ایجاد چنین شوک‌هایی در تلاش است. اما به نظر می رسد، راه صحیح برای ایجاد چنین شوری، فهم درست مساله باشد. فهم این تغییر و این فرض که ماهیت رای‌دهی تغییر کرده است. اغتشاشات 1401 را می‌توان به یک معنا واکنشی رادیکال به چنین تغییراتی دانست. شاید بتوان گفت در آن حوادث، تا حد زیادی باقیمانده روش‌ها و تکنیک‌های تحریک اجتماعی، بکار گرفته شد، اما حاصلی جز یک تعلیق کوتاه مدت در مسیر کلی چنین عقلانیتی نداشت. 🔸جنباندن بدن اجتماع و تحریک امیال آن که با ایده حذف سر یا رهبری راهبردی جنبش، آن تعلیق را ایجاد کرده بود و تا حدی به خواسته ‌های خود رسید، اکنون چیز جذابی برای جریان ماهر در ایجاد فضاهای سلبی باقی نگذاشته است. بنابراین از هر سو که نگاه می‌کنیم، مساله آن است که چگونه می‌توان شوری عقلانی ایجاد کرد. پل بین امر محسوس و امر مفهوم چیست؟ چگونه می توان بر شمار انتخابگران عقلانی افزود؟ برای حداکثری کردن رای ایجابی چه می‌توان کرد؟پاسخ در شناخت امر زیبا است. رمز موفقیت ها نامزدها و کمیپن‌های آنان، در «زیبایی»‌«شناسی» است. 🔸ما کم و بیش در وضع مدرن قرار گرفته‌ایم. در جامعه مدرن که نیروهای دوگانه به طور پیوسته آن را در وضعیت دوقطبی قرار می‌دهد، زیبایی‌شناسی نسخه علاج است. از یک سو با انتزاعی شدن و غیرشخصی شدن روزافزون مسائل و روندهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی برای کارایی بیشتر و عملکرد عقلانی مواجهیم و از سوی دیگر با روند شخصی و جزئی شدن حیات فردی و وجودی آدم‌ها مواجهیم. به یک معنا افراد زیادی به خواستنی‌های خود در حوزه شخصی دست پیدا می‌کنند، بنابراین معنای وعده‌های توخالی و بی هنر محسوس در حوزه عمومی کم اثر می‌شود. 🔸زیبایی‌شناسی اما دانشی است که به صورت نظام‌مند به امور حس‌پذیر پرداخته است و در قیاس با نگاه تحقیرآمیز و گذشته‌نگر، این امور را واجد حقایقی دانسته و از آنها برای میانجی‌گری و انتقال امور کلی استفاده کرده است. موضوع زیبایی‌شناسی از این نظر تجربه در هم تنیده جزئی و کلی، حس پذیر و فهم‌پذیر و محسوس و مفهوم بوده است. بنابراین این تجربه در جامعه‌ مدرن که تمایز میان عمومی و خصوصی، عقلانی و عاطفی، علمی و اخلاقی زیاد شده است به جایگاهی نمونه در تشخیص دردها و زخم‌های عمومی جامعه و پیشنهاد شفا برای آن تبدیل می‌شود. ادامه متن👇
🔸با این توضیح معلوم می‌شود حل آن معما منوط به مهارت زیبایی‌شناختی در برقراری ارتباط بین امور محسوس و مفهوم یا امور حسی و عقلی است. خروجی برقراری این ارتباط، یک اثر هنری است که امکان عمیق‌ترین همدلی و احساس فهم مشترک را فراهم می‌آورد. با اینکه هر فردی به نحو شخصی یک اثر هنری را تجربه کرده و با آن مواجه می‌شود، اما این تجربه شخصی ذاتا تعمیم‌پذیر بوده و روی آحاد اجتماعی تاثیرگذار است. 🔸بنابراین با تولید اثر هنری، می‌توان به شور انتخاباتی، تعین عقلی بخشید. چند پیشنهاد در این زمینه به ذهن نگارنده می‌رسد: 🔹هنر بیانگری شاید یکی از مهم‌ترین ابزارهای ایجاد چنین شوری باشد. بنابراین اولین مهارت لازم برای نامزدها و مبلغین آنها، داشتن زبان شیوا و بیان بلیغ و فصیح است. نتیجه آنکه معنای نفوذ کلام در فضای ایجابی فعلی، یعنی بیان عقلانی امور به نحو جذاب و جلب کننده است. 🔹هنر تبدیل ایده‌های متعالی و نادیدنی به امور مادی و رویت‌پذیر. در فضای ایجابی فعلی این هنر به معنای بهره‌برداری از فنون بازنمایی تجسد آن ایده‌ها در امور جزئی زندگی روزمره است. یعنی بیان هنری گره‌گشایی راه‌حل‌های کلان در زندگی روزمره با موسیقی و تصویر و... 🔹هنر حس‌آمیزی ارگانیک در بدنه هواداران جدی. یعنی در فضای ایجابی فعلی مشاورین و مبلغین حلقه‌های اول نامزدها، از قدرت اقناع هواداران برای تبدیل شدن به شبکه توزیع امر محسوس در میان مردم معمولی برخوردار باشند. اگر بدنه هوداران جدی اقناع شوند، شعاع پیرامونی را تحت تاثیر قرار می‌دهند. 🔹هنر مردمی‌سازی کمپین انتخاباتی. در فضای ایجابی موجود روش‌های سلبی کمتر از روش‌های ایجابی موثر و نافذ است. یعنی ستادهای انتخاباتی به راه‌های ایجاد انگیزش عقلانی در جمعیت‌ها برای حضور در جلسات انتخاباتی نامزدها و سرایت شور آن به دیگر سلیقه‌ها و آحاد اجتماعی برسند. 🔹هنر تبدیل امر سیاسی به امر فرهنگی. باید بین وضع سیاسی کشور و حال شخصی افراد پیوند مثبت برقرار کرد. یعنی ستادهای تبلیغاتی به راه‌حل‌هایی برسند که مردم تغییر حال فعلی‌شان را در نسبت با تغییر وضع کشور درک کنند. اینکه اگر وضع کشور خوب شود، حال آنان نیز به طریق اولی خوب می‌شود. 🔹هنر تبدیل امر اقتصادی به امر سیاسی. یعنی گفتار کارشناسی اقتصادی برانگیزاننده نیست، این گفتار نیاز به یک واسطه ملموس دارد. گفتار سیاسی وجه ملموس‌تری نسبت به گفتار اقتصادی دارد. ستادهای تبلیغاتی، باید به راه‌حل‌هایی برسند که تغییر رئیس جمهور برای مردم معنادار شود و آنها متوجه باشند واقعا فرق می‌کند چه کسی به پاستور برسد. 🔹هنر امیدبخشی و افق سازی. ایجاد انتظار مثبت برای بهتر شدن وضع موجود از طریق بروز و برجسته‌سازی ویژگی‌های اختصاصی در نامزدها یکی از مهم‌ترین اقدامات در این خصوص است. در فضای ایجابی فعلی باید روی مزیت های مثبت نامزدها اقدام به نمادسازی کنند. نمادسازی روی عرضه‌داری، کارآمدی، کاربلدی، اجماع‌سازی، اخلاق‌مداری، راست‌گویی و ... 🔹هنر انتخاب شعار و واژه‌سازی. ستادهای تبلیغاتی باید روی گفتارهای که اثر نشانه‌ای بالا دارد متمرکز شوند. این گفتارها به طور ویژه می‌تواند از دل بیان بیم و امیدهای مردم معمولی کشف شده و روی بازنمایی هنری آنها متمرکز باشد. 🟠@borhan_inst 🔹@jafaraliyan
محمدجواد ظریف؛ از تقلیل انقلاب اسلامی تا تحریف قرآن ✍️ محسن سلگی؛ مسئول میز تبیین 🔸دکتر محمدجواد ظریف در میزدگرد سیاسی پزشکیان، مدعیاتی را مطرح کرد که ذیلاً به نقد یک محور آن می‌پردازیم: محور دوگانه‌انگاری قدرت معنایی-قدرت نظامی یا دوگانه‌انگاری قدرت مردمی- قدرت نظامی. او در اظهارات خود، با وجود آن‌که قدرت را شامل دو جزء مادی و معنایی دانست- که تعریف درستی است- در ادامه، صرفاً بر قدرت معنایی یا قدرت کلمه تأکید کرد و قدرت نظامی را به‌عنوان قدرتی در دوگانگی با قدرت معنایی(معنوی) القاء ساخت. همچنین در ادامه تعریف اش از قدرت، قدرت را به نفوذ و کاهش آسیب‌پذیری تعریف کرد؛ که تعریفی نادقیق از قدرت است. چراکه نفوذ می‌تواند بدون ابزار مادی باشد اما قدرت به معنای کلاسیک و مصطلح، مستلزم اِعمال اراده و تکیه بر منابع مادی و فیزیکی مانند نیروی نظامی است. ظریف در برنامه صدرالاشاره اظهار کرد که «مقاومت در سال 1361 ایجاد شد. یعنی در زمان ضعف ما...». (سال فتح خرمشهر). این سخن ظریف خودبرانداز است. چراکه او به نحوی ضمنی اعتراف می‌کند که قدرت معنایی ایران در جنگ و بحبوبه بحران نظامی متولد شده است. اما در ادامه مدام اصرار دارد که قدرت جمهوری اسلامی برخاسته از قدرت معنایی است، نه قدرت نظامی آن. همچنین شکست و زمین‌گیرشدن 8ماهه رژیم غاصب قدس در غزه را محصول قدرت معنایی می‌داند، در حالی که این رخداد نیز پس از یک عملیات نظامی و توسط شاخه نظامی حماس آغاز شده است و در ادامه معناآفرینی و آگاهیِ جهانی پیرامون آرمان قدس را درافکنده است. یعنی یک اقدام سخت، جهان معنا و آگاهی را در پی داشته است. ظریف در جایی دیگر از برنامه مذکور پیداییِ حزب‌الله لبنان را محصول قدرت معنایی می‌داند، در حالی‌که اگر آموزش نظامی و تلاش‌های سخت کسانی چون شهید چمران و شهید متوسلیان نبود، مقاومت لبنان به صلابت امروز نمی‌رسید. همچنین ظریف پس از تعریف و تقلیل قدرت به وجه معنایی آن، می گوید: «نیاییم بگوییم قدرت یعنی قدرت نظامی. اگر قدرت یعنی قدرت نظامی، بر اساس تئوری های رئالیستی باید یا برویم به یک قدرت دیگر وابسته شویم، بالانسینگ بکنیم، یا باید برویم با قدرت آمریکا تواضع بکنیم...». 🔸اولاً، نگاه رئالیستی به قدرت را نمی‌توان به رئالیسم متعارف در نظریه های بین الملل فروکاست؛ رئالیسم انقلاب اسلامی، رئالیسم خام و ساده نیست، بلکه دوسویه و پیچیده بوده و همزمان با واقعیت، آرمان را هم در نظر می‌گیرد؛ همچنانکه منافع و هویت ملی را هم‌هنگام مورد توجه قرار می‌دهد. 🔸ثانیاً، در نگاه ایده‌آلیستی-بخوانید لیبرالی- دکتر ظریف؛ آنچه آرمان است، آرمان به‌منزله هم‌شکلی و پذیرش صلح ناعادلانه است. به زبان روشن‌تر، یعنی همه سر بر آستان ارزشها و منافع غربی بگذارند. از این‌رو از آرمان به معنای اصیل خبری نیست. این تلقی می‌گوید در برابر نسل‌کشی صهیونیست‌ها باید گفت‌وگو کرد و برای صلح کوشید. 🔸ثالثاً، کدام یک از نظریه‌پردازان انقلاب اسلامی یا حتی نظرورزان و کنش‌گران اصولگرایی، مدعی شده که قدرت نظامی از قدرت معنایی مهم‌تر است؟ که دکتر ظریف به‌نحو ضمنی این جریان و طرفداران سیاست ضداستکباری را متهم به ارجحیت‌دادن به قدرت نظامی می‌کند. به خلاف اتهام‌افکنی دکتر ظریف، مجموعه نظام و همراهان فکری انقلاب اسلامی همواره تقدم زمانی و رتبی(ارزشمندی) را به قدرت نرم و قدرت معنایی انقلاب اسلامی داده‌اند. این گزاره معروف که «انقلاب ما در وهله اول انقلابی فرهنگی بود» انعکاسی از تصریح به برتری عنصر معنایی یا معنوی در انقلاب اسلامی است. این واقعیت انقلاب اسلامی حتی توسط کثیری از مخالفان آن و نیز انقلاب پژوهان دنیا تأیید شده است. تحریف قرآن و در برابر آنان آنچه در قدرت و توان دارید از نیرو [و نفرات و ساز و برگ جنگی] و اسبان ورزیده [برای جنگ] آماده کنید تا به وسیله آنها دشمن خدا و دشمن خودتان ودشمنانی غیر ایشان را که نمی شناسید، ولی خدا آنان را می شناسد بترسانید. و هر چه در راه خدا هزینه کنید، پاداشش به طور کامل به شما داده می شود، و مورد ستم قرار نخواهید گرفت. (60) و اگر دشمنان به صلح و مسالمت تمایل داشتند تو نیز مایل به صلح باش و کار خود به خدا واگذار که خدا شنوا و داناست. (61) و اگر دشمنان به فکر فریب دادن تو باشند البته خدا تو را کفایت خواهد کرد، اوست که به نصرت خود و یاری مؤمنان تو را مؤیّد و منصور گردانید. (62) دکتر محمد جواد ظریف ضمن قرائت آیات فوق، سعی داشت آیه 60 سوره مبارکه انفال را در برابر آیه 62 قرار دهد. وی استنباط کرد که برای مقابله با دشمن تنها ابزار آلات جنگی کافی نیست، بلکه اراده یاری الهی و اراده مردم نیز لازم و ضروری است. 🟠 @borhan_inst
این سخن در ابتدای امر درست می‌نماید، اما مشکل کار آنجاست که ظریف با قراردادن عبارت «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ» در مقابل «هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ» می خواهد نتیجه بگیرد که در اینجا یک دوگانه وجود دارد. در حالی که تأیید الهی به واسطه امداد غیبی و نیروی مردمی نیز به پشتوانه ابزار آلات نظامی محقق خواهد شد. همچنین در سپهر و فضای قرآنی و اسلامی، نیروی نظامی در برابر نیروی مردمی نیست. توجه به این نکته هم ضروری است که در زمان نزول قرآن، ارتش و سپاه منظم (ثابت) وجود نداشته و دفاع یک وظیفه همگانی و مردمی بوده است. بنابراین تحریف و دوگانه‌انگاری ظریف از قدرت مردمی و قدرت نظامی، ناظر به آیات مذکور دچار اشکال مضاعف است. جمع‌بندی در نهایت باید گفت دوگانه‌انگاری ظریف میان قدرت معنایی-قدرت نظامی و نیز قدرت مردمی-قدرت نظامی، مخدوش و ناصحیح است. همچنین تلقی او از رئالیسم یک تلقی محصور و محدود به نظریه‌های غربی است و با رئالیسم و واقع گرایی ممتاز و متمایز جمهوری اسلامی سازگار نیست. چراکه جمهوری اسلامی هم آرمانها و واقعیت را با هم مورد ملاحظه نظری و عملی قرار می‌دهد و بر این اساس، محصور و محدود به انتخاب میان تن‌دادن به یک قدرت بزرگ(نیروی دوم و سوم) یا تواضع در برابر آمریکا نیست. در واقع‌گرایی جمهوری اسلامی، تعامل عزتمندانه به جهان یک رکن اساسی و راه سوم است که خود جمهوری اسلامی را به مثابه یک نیروی سوم(نیروی منطقه ای) مقابل دیده‌گان می‌گذارد. 🟠 @borhan_inst
مقطع حساس کنونی؛ چرا کارگفت‌های امنیتی مهم هستند؟ محمدوکیلی؛ دانش آموخته علوم سیاسی 🔸مردمان هر کشور، آرزوهایی در سر می‌پروانند؛ ایرانیان نیز در تمنای روزهای عادی، کم‌دردسر و پر رونق هستند و به فردایی بهتر می‌اندیشند. این روزها فکر و خیال ایرانیان، در معرض شبهاتی است که از ایران به عنوان یک «کشور استثنایی» یاد می‌‌شود. شبهه‌پردازان معتقدند که صورت‌بندی از شرایط ایران به‌مثابه یک وضع استثنایی، گفتمانی است که از سوی هیأت حاکمه بازتولید می‌شود و هدف عاملان و حاملان این مفصل‌بندی، توجیه نوعی حکمرانی معیوب است که برای عبور از مشکلات، چاره‌ای جز کوچک‌سازی مردم‌سالاری ندارد. در این طرز تلقی، هدف رهبران جمهوری اسلامی از بحران‌نمایی شرایط کشور و القای حساسیت‌های سیاسی و بین‌المللی، آماده‌سازی جامعه برای پذیرش «وضع استثنایی» است. 🔸وضع استثنایی به شرایطی اطلاق می شود که در آن حاکمیت قانون به حالت تعلیق در می‌آید و اقدامات فوق العاده در دستور کار قرار می‌گیرد. دولت‌های مدرن مجبورند وضع استثنایی را به عنوان پاسخ به تهدیدات معتبری که نیاز به اقدام فوری و قاطع دارند، اعمال کنند. در چنین حالتی، برخی از آزادی‌ها ممکن است محدود شود و دولت‌ها مجازند اختیارات خود را فراتر از آنچه معمولاً طبق قانون اساسی مجاز است، گسترش دهند. این موضوع شامل عدم پایبندی به رویه‌های معمول و قوانین عادی است و عرصه عمل سیاستمداران را گشاده‌تر می‌کند. 🔸 از منظر «جرجیو آگامبن»، سازکارهای معطوف به وضع استثنایی به یک فناوری دائمی برای حکمرانی‌های معاصر تبدیل شده است. کوشش این فیلسوف ایتالیایی، فراخوانی است برای بررسی دقیق استفاده از وضع استثنایی و اطمینان از اینکه آنها واقعاً اضطراری و موقت هستند. عمده نگرانی او این است که این اقدامات فوق‌العاده، به جای استفاده کم و موقت، به طور فزاینده‌ای به ابزار همیشگی دولت‌ها برای مدیریت موقعیت‌های مختلف تبدیل ‌شوند. هدف انتقاد آگامبن برجسته‌کردن خطرات این روند است که استثنا به قاعده تبدیل شود و دولت سطحی از اختیارات را به دست ‌آورد که عقب‌نشینی از آن دشوار است و به طور بالقوه منجر به سوء استفاده از قدرت و فرسایش اصول دموکراتیک ‌شود. 🔸با این حال ادراک وضع استثنایی در کشورهای غربی و ایران، همسان نیست. در کشورهای غربی، امنیت به عنوان یک مقوله بین‌الاذهانی فهم می‌شود، به همین خاطر رهبران این کشورها بارها به شکل استعاری و با توسل به «کارگفت‌های امنیتی»، افکار عمومی را برای پذیرش وضع استثنایی متقاعد کرده‌اند. نمونه بارز این موضوع، سیاست‌های ایالات متحده است. مقامات کاخ سفید، پیش از هر تجاوز نظامی، افکار عمومی را برای شروع یا استمرار عملیات‌های برون مرزی و اعمال وضع فوق‌العاده آماده می‌کنند. 🔸به طور مثال، پاسخ ایالات متحده به حملات 11 سپتامبر شامل تعریف سیطره امنیتی بسیار وسیعی بود که آزادی‌های مدنی را از بین برده و نظارت دولت و اختیارات دستگاه‌های اطلاعاتی را افزایش داد و در عین حال با فعلیت‌بخشیدن به تهدیدات روانی ناشی از خطر تروریسم، نوعی همبستگی ملی و فراملی ایجاد کرد و مقدمات حمله نظامی به افغانستان و عراق مهیا شد. باید اشاره داشت که اعمال وضع استثنایی و کاربرد کارگفت‌های امنیتی، صرفاً محدود به مسائل نظامی نیست. در پی فروپاشی مالی جهانی در سال 2008، بسته‌ای از اقدامات ریاضتی روی میز دولت‌های اروپایی قرار گرفت و افزایش مداخله دولت در اقتصاد، تبدیل به مطالبه عمومی شد. 🔸این سنخ از اقدامات، اغلب بحث برانگیز بودند و برای بخش‌های خاصی از جامعه، مضر تلقی می‌شدند. اما رهبران سیاسی با در نظرگرفتن معضلات اقتصادی به‌مثابه وضع استثنایی و ضرورت‌بخشی به آن در چارچوب یک موضوع اساس امنیت ملی، توانستند حمایت عمومی را برای پیشبرد اقدامات خود جلب کنند، از گسترش دامنه اعتراضات بکاهند، سازکارهای صوری بروکراتیک را دور بزنند و در نهایت اجرای سیاست‌های اصلاح اقتصادی را تسهیل کنند. 🔸اما روایت وضع استثنایی در کشور ما متفاوت است و به نظر می‌رسد ضعف‌های آشکاری در این زمینه وجود دارد. با وجود تلاش‌‌های مبدعانه و خلاقانه رهبر معظم انقلاب، لازم است به این نقصان اذعان داشت که رسانه‌های رسمی و سایر نخبگان حاکم، مهارتی در خلق کارگفت‌های امنیتی ندارند و فاقد درک شایسته‌ای از اهمیت این موضوع هستند. از این زوایه می‌توان با نگاهی انتقادی به تحولات دهه 1390 نگریست؛ در این دوره رسانه‌های رسمی و نخبگان حاکم نتوانستند «جنگ اقتصادی» و «اقتصاد تحریمی» را به کارگفت امنیتی تبدیل کنند و مردم را جهت همراهی با برخی اصلاحات اقتصادی آماده سازند. ادامه متن👇
🔸به طور حتم، با درنظرگرفتن تحولات پیچیده منطقه‌ای و پویایی‌های بین‌المللی در جهان پساقطبی، کارگفت‌های امنیتی اهمیت تازه‌تری پیدا می‌کنند و در کارزارهای سیاسی، دولتمردانی موفق‌ترند کهمیان آن‌‌ها و شهروندان، وفاقی بین‌الاذهانی درباره وضع استثنایی برقرار باشد. از این رو لازم است از کلیشه‌های همیشگی صرف نظر کرد و رسانه‌های رسمی و نخبگان حاکم، طرح جدیدی برای تبیین وضع کنونی و تشریح آینده‌های احتمالی بیابند. به ویژه، یکی از مهم‌ترین اولویت‌های حلقات میانی، تصریف مضامین گیرا و پرکششی است که بتواند خمیرمایه کارگفت‌های امنیتی را شکل دهد. 🔸البته بهتر است برای روشن شدن موضوع، امتداد بحث را از گوشه دیگری پی بگیریم. طبق یک سناریوی معتبر، احتمالاً پیروز انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا فردی است که در مواجهه با ایران، به شکل تهاجمی‌تری عمل می‌کند و سیاست‌های خصمانه‌تری درباره برجام، تحریم‌ها، وضع حقوق بشر، محور مقاومت و توانمندی‌های نظامی اتخاذ خواهد کرد. بنابراین، پرسش مهمی پیش روی ماست: آیا قوای سه‌گانه، رسانه‌های رسمی و حلقات میانی، قادرند مردم را حول کارگفت‌های امنیتی موثر بسیج کنند و آنان را برای پذیرش وضع استثنایی آماده سازند؟ 🔸به نظر ما پاسخ به این پرسش، معیار مهمی است که به بحث و بررسی‌ها درباره تشخیص اصلح و چگونگی انتخاب رئیس دولت چهاردهم، ژرفای بیشتری می‌بخشد؛ زیرا رئیس جمهور، طبق قانون اساسی ریاست شورای عالی امنیت ملی را عهده‌دار است و با درنظرگرفتن سایر اختیارات و مسئولیت‌ها، این رئیس‌جمهور است که باید در امتداد رهنمودها و فرامین رهبر معظم انقلاب، عرصه عمومی را برای پذیرش شرایط فوق‌العاده اقناع کند. 🟠 @borhan_inst
محمدجواد ظریف؛حقوق‌زدگی و فرار از حق! ✍محسن سلگی 🔸دکتر محمد جواد ظریف در میزگرد سیاسی پزشکیان باری دیگر بر نگاه بروکراتیک و حقوقی خود به روابط بین‌الملل اصرار کرد؛ نگاهی که به جای واقعیت‌های روی زمین بر کاغذها تکیه می‌کند. این نگاه است که محکوم‌کردن آمریکا در مجامع بین‌المللی (دعوای حقوقی) را می‌بیند اما عضویت ایران در شانگهای و بریکس در دولت سیزدهم- که سالها آرزوی ما بود- را نمی‌بیند. نگاه حقوقی ظریف مانع از اعتراف به فروش نفت توسط دولت سیزدهم در شرایط تحریمیِ سخت‌تر از دولت روحانی می‌شود. این نگاه است که تحقق «ایران منطقه‌ای» در مذاکرات با عربستان، امارات متحده عربی و سایر کشورهای عربی را نادیده گرفته و حتی از نام بردن از نقش دولت سیزدهم در «وعده صادق» کلمه‌ای بر زبان نمی‌رانَد. این دولت سیزدهم بود که تحقق ایده «میدان دیپلماسی» و پایان دادن به دوگانه میدان-دیپلماسی بود. اما ظریف به سبب حقوق‌زدگی خود عاجز از دیدن یک واقعیت اینچنین برحق است. 🔸ظریف در میزگرد مذکور مدعی شد که رسیدن به غنی‌سازی ۶۰ درصد از افتخارات دولت اعتدال است. در حالی که این قانون اقدام راهبردی مجلس یازدهم و الزام دولت وقت به بالابردن سطح‌غنی‌سازی در پاسخ به بدعهدی طرف‌های غربی بود که جهش بلند ایران و توانایی سطح غنی‌سازی بالاتر در کشور را نمایان ساخت نه اراده او و دولت روحانی! اگر دولت اعتدال از اراده وافر برای مقابله با غرب برخوردار بود تا یک‌سال پس از خروج آمریکا از برجام به‌صورت منفعلانه رفتار نمی‌کرد و حتی در انتظار ثمردادن وعده اروپایی‌ها مبنی بر راه‌اندازی «اس‌.‌پی‌.وی» و «اینستکس» برای ایجاد کانال تبادل مالی نمی‌ماند. پس آشکار است که ظریف به تناقض‌های عجیبی دچار است و تلاش برای سلب مسئولیت از خود و شریک‌تراشی در نتایج فاجعه‌بار برجام، موجب راندن چنین اظهاراتی توسط او می‌شود. 🔸اما نکته مهم دیگری که در سخنان اخیر وزیر خارجه سابق نمایان است، هجمه او به منتقدین برجام و ضعف‌های تیم دیپلماتیک ایران با اتهام «خروج بی‌هزینه آمریکا از برجام» است. در حالی که او اعتقاد دارد که نباید خطای استعمارگر را به‌پای افرادی نوشت که در حال مبارزه با استعمار بودند اما در تناقضی عجیب تحریم‌های نفتی و بانکی وضع‌شده علیه ایران را به‌گردن دولت احمدی‌نژاد انداخته و با فروکاست خطای همان استعمارگرانی که منتقد آنان است، با نگاهی یک‌سویه دولت نهم و دهم را عامل اعمال تحریم‌های ایران تلقی می‌کند. 🔸اما شاید عجیب‌ترین بخش اظهارات دکتر ظریف جایی است که افزایش چشمگیر فروش نفت ایران را به سکانداری دموکرات‌ها نسبت داده و به قول خودش «بایدن پیچ‌ را شل کرده» اما هیچ‌گاه حاضر نیست که ذره‌بین خود را روی اعتراف وزیر خارجه آمریکا در مجلس سنای این کشور گرفته و نظر دقیقی به اعتراف «آنتونی بلینکن» مبنی بر افزایش تحریم‌ها در کنار ناتوانی آمریکا برای مقابله با صادرات نفت ایران اندازد و صرفاً در تلاش است خنثی‌کردن بخش اعظمی از تحریم‌های نفتی آمریکا توسط رقبای سیاسی‌اش را انکار و حتی به بزک دموکرات‌ها و دولت بایدن روی آورد. 🟠 @borhan_inst
دعوت نامزدهای ریاست‌جمهوری برای طرح ایده‌های بزرگ انقلاب اسلامی ✍️محسن سلگی 🔸انتخابات تراز انقلاب اسلامی و مردم ایران که در هموارة تاریخ، افتخار و غرور را بر تن‌آسایی ترجیح داده‌اند، انتخاباتی است که ارزش‌های ایرانی و الهی-اسلامی را در کانون قرار دهد. این البته نه تنها منافی مسائل روزمره مانند معاش و مشکلات جزئی نیست، بلکه سبب می‌شود راه حل‌های ما برای این مسائل و مشکلات نیز از عمق، صراحت و اثرگذاری بیشتری برخوردار باشد. با وجود این تراز و ترازو، در انتخابات ریاست‌جمهوری امسال چندان از آرمانها خبری نیست. در بیشتر مواقع و توسط بیشتر نامزدهای انتخابات، افق بلند آرمان‌های انقلابی به سقف کوتاه وعده‌های معیشتی و روزمره - آن هم با بیان گنگ-تنزل یافته است. 🔸از انتخابات ۹۲به این سو - و نیز حاکمیت دولت لیبرال روحانی که کشور و رقابت سیاسی را به‌سوی برجامی‌شدن و آرمان‌زدایی بُرد- شعارها از نماد به سمت نشانه (به معنای صرفا نشان دادنی و ملموس) رفت. به جای آرمانهایی مانند آزادی و عدالت که شعارهای اصلی انقلاب اسلامی و حضرت امام بود، نامزدها بر نشانه ها و در واقع نشان دادنی ها تأکید کردند. امور جزئی جای امور کلی نشست. جزئی، کلی شد و کلی، جزئی. در حالی که آرمان‌گرایی واقع‌بینانه توضیح دهنده توجه هم‌هنگام به جز و کل است. 🔸نامزدهای انقلابی می بایست در کنار توجه به معاش و مواردی مانند مسکن و تحریم و فساد بر آرمانهای انقلاب نیز تاکید کنند. دوری از همین آرمانها بود که در پاره ای بخش ها و برخی از مدیران فساد و ناشایست سالاری و دوری از علم گرایی و متانت و نیز امید به استکبار را رقم زد. 🔸انقلابیِ راستین و ایدئال، کل‌گرا است. برای همین، کلیات و هم جزییات و نیز آرمان و واقعیت را با هم می بیند. نگاه جزءگرای صِرف یا صرفاً جزءنگر ما را بی خِرد و خرده پا و در بهترین حالت ربات می کند و از سوی دیگر، نگاه آرمان گرای صِرف ما را تخیّلی می سازد. از نگاه جزءگرای افراطی به سیاست، یا حیله و مکر در می آید یا نگاه ساده اندیشانه اشعری. از آرمان گرایی صِرف هم، دن کیشوت مآبی سر بر می آورد. اما کل گرایی درست مستلزم توجه همزمان به آرمان و واقعیت است. 🔸در ادبیات کسانی مانند امام راحل و استادشان آیت الله شاه آبادی، از قوه واهمه و قوه عاقله سخن به میان آمده است. بر اساس دیدگاه امام راحل و آیت الله شاه آبادی، از مطلق العنانی و یکه تازی قوه واهمه است که سیاست حیله در می آید. البته امام (ره) افزون بر سیاست حیله یا سیاست شیطانی، از سیاست حیوانی هم سخن می گفت؛ سیاستی که تنها معطوف به نیازهای مادی یا جزئی است. بر این اساس محصول سیاست جزء بین، زیست شیطانی و در بهترین حالت حیات حیوانی است. سیاستمرد تراز و مطلوب انقلاب اسلامی کسی است که هر دو قوه واهمه و عاقله را با هم متحد کرده و به سازگاری برساند. چنین مردانی برازنده قوه مدبره کشور هستند. 🔸به سبب فراموشی یا تقلیل آرمانی مانند عدالت بود که فساد و پارتی بازی و خاندان سالاری به ویژه نزد طبقه بازارسالارِ لیبرال در سیاست جدی شد. در اثر توجه نکردن به عدالت و آزادی راستین انقلابی بود که افق عام و بس وسیع انقلاب اسلامی، بعضاً تنگ شد و برخی خود را صاحب آن دانستند؛ انقلابی مردمی که برای همه مردم بود و به تعبیر میشل فوکو، مواجهه همه مردم علیه همه حاکمیت پهلوی بود، نزد برخی به اشرافیت و مرام طبقاتی تغییر یافت. 🔸 چنگ‌زدن برخی نامزدهای این دوره از انتخابات ریاست جمهوری به مواردی مانند گشت ارشاد، نمایانگر نوعی عوام‌فریبی و فراموشی مسائل کلان و اصلی کشور و مردم مانند محرومیت و دورافتادگی است. همچنین، عدم توجه ایدئال به محرومان و بعضاً کم توجهی به آنان حتی نزد نامزدهای انقلابی تر جای نگرانی دارد. در اثر کم‌توجهی(توجه عمیق و متفکرانه) به آرمانها و دیناسیمِ ایدئلوژی انقلاب است که نامزدهای این دوره از انتخابات، در بیشتر مواقع، سخن جذابی ندارند یا اگر دارند، بیان جذابی ندارند. آرمان‌گرایی است که واقعیت را شکوفاتر می‌کند. آرمان گرایی است که زبان ما را صریح تر و بدور از لکنت خواهد کرد. آرمان گرایی است که صداقت را راستین تر، مردمی‌تر(عام‌تر)، سرراست تر و نافذتر خواهد کرد. 🔸ذکر این نکته هم ضروری است که نزد رهبران انقلاب اسلامی به‌وضوح می‌توان دید که آرمان‌ها واقعی هستند و واقعیت‌ها به نحو آرمانی تغییر می‌کنند. خود شخصیت رهبران انقلاب اسلامی(امام و رهبری) به‌گونه‌ای است که می‌توان گفت آنها واقعیتی آرمانی و آرمانی واقعی هستند. 🟠 @borhan_inst
محمد خاتمی؛ تقلیل نظام به شورای نگهبان، تقلیل انتخابات به انتخاب ✍محسن سلگی، مسئول میز تبیین 🔸محمد خاتمی اگر نظام را به شورای نگهبان تقلیل نمی داد، در انتخابات مجلس شورای اسلامی شرکت می کرد و رأی سفید می داد. اما انفعال و حرکت تحریمی او نشان داد که اولاً، نظام جمهوری اسلامی برای او به شورای نگهبان تقلیل یافته است. ثانیاً، شرکت او در انتخابات نه تنها مستلزم بودن نامزد دلخواه او و جریان اصلاحات است، که مستلزم وجود حداکثر نامزدها یا تعدد نامزدهای مد نظر اوست. 🔸در انتخابات ریاست جمهوری جاری او ضمن انتقاد به ساختار انتخابات در جمهوری اسلامی، اما دعوت به مشارکت می کند. چراکه این بار کاندیدای حداکثری او – به جای حداکثر کاندیدا – در انتخابات حاضر است. از این رو، افزون بر تقلیل نظام به شورای نگهبان، او انتخابات را نیز به وجود نامزدهای دلخواهش تقلیل داده و مشروط کرده است. به عبارت اخری، او انتخابات را به انتخاب-انتخاب خود- فروکاسته است. 🔸 همچنین برای او احتمال -احتمال قویِ- بازگشت به قدرت مسأله مهمتری است.به سبب همین احتمال قدرت و احتمال قوی است که به وضوح تکاپوی او و همراهانش این بار بیش از انتخابات دولت سیزدهم است. چراکه در آن دوره مهرعلیزاده و همتی از شانس چندانی برخوردار نبودند. با وجود آن که در آن دوره هنوز از موج شبه‌جنبش موسوم به مهسا خبری نبود اما کنش اصلاح طلبی کم رمق تر از امروز بود. مسلم است که یکی دلایل اصلی این رخوت، «کم بودن شانس پیروزی» و بنابراین «کم‌امکانی دستیابی به قدرت» بوده است. همه اینها سیاست زدایی را در جبهه اصلاحات به همراه داشت. آنها از سیاست ورزی اصیل، دارای پرنسیب و اصول محروم شده و تناقضات درونی شان تشدید مضاعف شد. خاتمی و بخش بزرگی از سران اصلاحات، به جای کهن‌سیاست(Arche-politics) که سیاست خلاق انقلاب اسلامی با مشخصه آرمان گرایی، تازگی، ترجیح مردم و دین و اخلاق بر قدرت است، دچار کهنه‌سیاست با مشخصه ابتذال، عامیانه بودن به جای عام بودن، تکرار-تکرار می کنم- تذبذب و موسمی بودن شدند. 🔸بر این اساس، دعوت آنها برای مشارکت، توان بسیج کنندگی ندارد. وقتی خود داعی یعنی خاتمی دچار تردید در دعوت است، مخاطبان و مدعوین او نیز چندان از تردید خارج نخواهند شد. خاتمی و امثال او، مدیون جریان اصلاح طلبی هستند؛ جریانی که در بدنه اجتماعی خود افراد وفادار به نظام که هرگز با صندوق رأی قهر نکرده اند دارد و به اصلاحات بدون خاتمی،کروبی،موسوی و تمام کسانی رسیده اند که پس از فتنه ۸۸، اصلاحات را از سلامت و رقابت خارج کرده و آلوده به تقلب و تغلب کردند؛ به جای منطق دمکراتیک و پذیرش پیروزی رقیب با خود پیروزی و رقابت، رقابت کرده و بر این اساس، فرمول پیروزی و منطق پیروزشدن را رفته رفته از دست داده و ناچار به تمسک به رحم اجاره ای(دولت روحانی) شدند. 🟠 @borhan_inst
منطق دور دوم انتخابات و بخت حداکثری جلیلی ✍محسن جبارنژاد، میز تبیین 🔸برخی فعالان جبهه انقلاب از سر دلسوزی پیشنهاد می‌دادند برای اینکه انتخابات در دور دوم بتواند زمینه ساز پیروزی جبهه انقلاب شود، باید تلاش نمود تا دو گانه پزشکیان-قالیباف تحقق یابد نه دوگانه پزشکیان - جلیلی. استدلال این دیدگاه آن بود که رأی جلیلی در دور دوم شکننده تر است و امیدی به پیروزی جبهه انقلاب در دور دوم نیست. 🔸 این درک به دلایل متعددی خطاست. نکته اینجاست که موقعیت های گفتمانی، موقعیت های بسیار قدرتمند و پرکششی اند. به عبارتی تنها کسانی که در موقعیت های گفتمانی اند، می‌توانند برای جامعه و سیاست تولید نیرو کنند. موقعیت های بوروکراتیک و تکنوکراتیک توان این کار را ندارند. موقعیت جلیلی موقعیت گفتمانی و سیاسی است. این موقعیت البته به شرطی می‌تواند نیرو خلق کند که از حلقه اطرافیان فراتر رود و در نقطه عمومیت بایستد و کل جامعه ایران را با همه سلایق و علایق آن ببیند. کسانی که با آقای جلیلی کار کرده اند معترفند که او، این وسعت نگاه را دارد. 🔸نکته بعدی اینکه همین نیرویی که به‌واسطه موقعیت گفتمانی و سیاسی می‌تواند تولید نیرو کند، اتفاقا در دور دوم و در فضاهای دوقطبی ِ گفتمانی، توان بسیج گری و اجماع سازی قدرتمندتری را دارد و می‌تواند نیروهای اجتماعی را یکپارچه تر پای کارِ جلیلی بیاورد. سایر موقعیت هایی که جلیلی واجد آن است از جمله پاکدستی، فسادستیزی، اخلاق مداری و... نیز همه و همه توان تولید موجی قدرتمند از اقبال عمومی به سمت دکتر جلیلی را دارد. 🟠 @borhan_inst
جلیلی، پیروز گفتمانی مرحله دوم ✍محسن سلگی 🔸دکتر سعید جلیلی از نظم و انسجام گفتمانی برخوردار است. او دقایق و دقیقه های گفتمانی مشخص و روشن دارد. میدان دید او نیز بر این اساس، روشن تر است. غیریت سازی که یکی از ارکان چهارگانه وضعیت گفتمانی (مشخصا در خوانش ارنستو لاکلائو و شانتال موفه) است، برای او سهل تر و در دسترس تر است تا برای مسعود پزشکیان. در مقابل، مسعود پزشکیان نه تنها گفتمان مشخص ندارد، که گفتار مشخص و دقیق و روشنی هم ندارد. این افق رأی دهندگان به او را نیز تار می کند. تا جایی که بخش بزرگ برنامه او همچنان بر مدار آن است که «چه نخواهد کرد.». او در دور اول مدام بر گزاره های سلبی تأکید داشت و برنامه و رویکرد ایجابی مشخصی را به بیان نیاورد. برای نمونه، می گفت که با زنان برخورد بدی نخواهد داشت یا با دنیا دشمنی نخواهد کرد(نقل مضمون). این بار چه نخواهد کرد او مشخصا این گزاره سلبی خواهد بود: چگونه او جلیلی نیست یا چرا پیروزی جلیلی برای کشور خطرناک است. همچنان سراغ مسأله فرهنگی (مشخصاً حجاب) و مسأله برجام و غرب خواهد رفت. بنابراین به نظر می رسد او ایجابا و گفتمانی چیز چندانی برای عرضه ندارد. مضافاً اینکه وقتی پزشکیان خود را اصلاح طلب اصول گرا می خواند، از توان ساختن گفتمان و برخورداری از وضعیت گفتمانی و بسیج آرای عمومی و حتی بخشی از اصلاح طلبان، محروم/دور می شود. 🔸 جلیلی در نبود گفتار و گفتمان مشابه خود(یعنی نبود سه نامزد دیگر جبهه انقلاب که گفتار عدالت خواهانه و محروم‌گرا داشتند) توان بیشتر و صراحت و سرعت مضاعفی برای بسیج طبقات کمتربرخوردار و نیز انقلابی را خواهد داشت. در مقابل، پزشکیان از آغاز ثمره و عمده‌ی رأیِ کششِ گفتمانی خود را دریافت کرده است. او در دور دوم همچنان با رویکرد انقلابی رقابت می کند که این بار برخلاف دور اول، در یک نفر نمایندگی می شود. 🔸 در وضعیت دوتایی یا وجود دو نامزد، همه چیز در صحنه رقابت و مناظره، وضوح بیشتری می یابد؛ دوگانگی به اوج ناب بودن می رسد. ماجرا به اوج رسیده و تنها دو قهرمان داستان باقی مانده اند. دست بر قضا، وحدت صحنه و وحدت تماشاگر (مردم) هم به اوج می رسد. از سویی تمرکز و یکپارچگی چشم ها و ذهن ها و از سویی، حذف همه حواشی و فرصت های استراحت و پنهان شدن در پناه نوبت از صحنه. 🔸در اینجا، باید آنتاگونیسم را به اوج رسانید. طنین صدا و کلمات و شهامت بیشتری داشت. اینها منافی مودب بودن نیست. بلکه ادب و وقار، کاریزما و قدرت قهرمان را بیشتر تثبیت و ترویج می کند. بنابراین، جلیلی _ به عنوان نماد ادب سیاسی- برای پیروزی، باید با صدای جلیل تر و رساتر سخن گفته و وجاهت جدیدی افزون بر وجاهت کارشناس بودن خود نشان دهد. به زبان ساده، آخر داستان، جای سخن هم هست اما بیشتر از این، جای عمل و کنش است. جای سخنی(سخن به منزله کنش) است که در مغز استخوان فرو رفته و ماندگار شود، جای سخن عام و همه فهم است، جای سیاست تکین( Singular) است که همه(All ) را مخاطب خود می سازد. 🔸پزشکیان برنامه و وعده ای ندارد. الهیات وعده در این رقابت یاور او نیست. این نقطه ضعف اوست اما او همچنان در کنش سلبی، می کوشد چهره ضدقهرمان به جلیلی داده و به این ترتیب به جای الهیات، بر اسطوره اتکا کند. تمسک او به آیات قرآن و متن نهج البلاغه نیز نه از منظری الهیاتی، که از منظر اسطوره ای (اسطوره مبارزه با ستم و انسداد) قابل فهم است. او خواهد کوشید بی نظمی گفتمانی و گفتار خویش را در اسطوره ظلم ستیز -که ضد نظم/نظم مستقر و مستمر- است پنهان کرده و حتی بدل به نقطه قوت خویش کند. به این ترتیب، القای یکدستی به منظور مظلوم نمایی و القای ترس از آینده بی برجام به منظور ظلمت نمایی، دو تاکتیک محتمل او خواهد بود. 🟠 @borhan_inst
چرا اصلاح‌طلبان، دشمن‌محور و آخرالزمانی‌اند؟ ✍شاهپور احمدی، میز تبیین 🔸جریان لیبرال و اصلاح‌طلب همواره جریان انقلابی را متهم به دشمن‌محوری و آخرالزمان‌گرایی(اتهامی که لیبرالهای صهیونیست به طیفی از افراطیون حامی نتانهایو نسبت می‌دهند) کرده است. 🔸پیام تبلیغاتی اخیر ستاد پزشکیان حاوی هر دو عنصر دشمن گرایی و آخرالزمان گرایی است؛ پیامی که بر هراس افکنی از رقیب و ترسیم آینده خیالی تاریک تکیه دارد: «شهروندان عزیزی که با رأی خود به ایده‌های خطرناک و تخیلی نه گفتند، حتی اگر به شخص من رای نداده باشند، کاری بزرگ و در خور ستایش کردند. آنها سپر بلای ایران شدند در مقابل گروهی کوچک که خود را صاحب کشور می‌دانند؛ حالا بقیه فرصت می‌کنند تا خطر احتمالی را دریابند. کار شهروندان هنوز تمام نشده است. در هفته پیش رو تا انتخابات دور دوم، به ما بپیوندید تا سایه‌ی بلا را از این کشور دور کنیم. خاک پای مردم ایران؛ مسعود پزشکیان». 🔸 لازم به یادآوری است که بیشتر اصلاح‌طلبان همواره اصولگرایان و بعضاً سیاست‌های ثابت نظام را متهم به «دشمن‌محوری» کرده‌اند. از نظر آنها دوگانه سیاست، دوست/ دشمن نیست، بلکه سود/زیان است اما در عمل خود این جریان بر دشمن و دشمنی تأکید و تکیه کرده است. هراس‌افکنی و ترسیم آینده های آخر الزمانی مانند احتمال جنگ، تحریم و از این قبیل، دشمن انگاری رقیب داخلی و القای چهره ای دژخیم و مستبد از آنها، همه و همه ساختن تصاویری هالیوودی و سینمایی از رقیب است. 🔸در این دوره، عمده تخریب‌ها متوجه جلیلی و سپس قالیباف بود و کمتر و ندرتا از سوی اصولگرایان شاهد تخریب پزشکیان بودیم. حتی در آغاز دور اول روزنامه کیهان با احترام از او یاد کرده و البته نسبت به احتمال استیلای جریان هراس(اصلاح!) و افراطیون بر او تذکر داد. 🔸 قابل تأکید است که بخش عمده‌ای از کنش اصلاح‌طلبان در هر دوره از انتخابات بر هراس‌افکنی استوار بوده است؛ ترسیم چهره‌ای ترسناک از رقبا و هراس‌افکنی پیرامون تبعات قدرت‌گرفتنشان. از نهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری در سال ۸۴ تا به امروز آنان به همین منوال حرکت کرده و هر چند در مقاطعی این مسئله شدت و ضعف داشته اما پیوند و همنشینی زیادی میان اصلاح‌طلبان و هراس‌افکنی پیرامون رقبا وجود داشته است. از احمدی‌نژاد ۸۴ و ۸۸ گرفته که قرار بود در پیاده‌روها دیوار کشیده، ایران را به ورطه جنگ بکشاند و اصولگرایانی که در سال ۹۲ قدرت‌گرفتنشان مساوی با افزایش تحریم‌های جهانی بود تا شهید رئیسی در سال ۹۶ و جلیلی و قالیباف در ۱۴۰۳ از این هراس‌افکنی اصلاح‌طلبان مصون نمانده‌اند. اگرچه در برهه‌هایی هم این جنگ روانی علیه رقبا و هراس‌افکنی‌های سنگین اثر خود را برجای گذاشته و موجب تحرک اقشار خاکستری برای رأی به نامزد مقابل اصلاح‌طلبان شده اما قرار نیست که این ایده تکراری، ضعف‌های اصلاح‌طلبان را پوشانده و ابزاری برای رای‌آوری آنان باشد. 🔸 ترسیم راهبرد در هر دوره از انتخابات مقتضیات خاص خود را می‌طلبد و تمسک به ایده تکراری هراس‌افکنی، نتایج یکسانی برای اصلاح‌طلبان نخواهد داشت و این بار به ابزاری علیه خود آنان تبدیل خواهد شد. اگرچه به این راهبرد از منظر دیگری هم می‌توان نگریست و آن مستعمل‌شدن و کهنگی ایده‌های انتخاباتی اصلاح‌طلبان است. دیگر امکان به‌میدان آوردن مسئله آزادی‌های فرهنگی و سیاسی که در گذشته برای طبقات متوسط جذابیت داشت وجود ندارد و حتی شرایطی برای تبدیل‌کردن سیاست‌خارجی، مذاکره با غرب و رفع تحریم‌ها به نقطه نزاع انتخابات همانند سال ۹۲ مهیا نیست چون عملکرد اصلاح‌طلبان در هنگامه زمامداری آنان و ناکامی در تحقق به شعارهای مطروحه خود، سرخوردگی عمیقی بین بدنه اجتماعی این جریان ایجاد کرده است. بنابراین راهی جز تمسک به هراس‌افکنی پیرامون رقبا و بهره‌گیری از ظرفیت رای سلبی دیگر نامزدها وجود ندارد و از این‌روست که رسانه‌های آنان با تمام ظرفیت در این انتخابات، تمرکز خود را روی تخریب رقبا بنا نهاده‌اند. تمرکز دیگر جریان مذکور، تأکید بر دشمن خارجی از رهگذر بزرگ نمایی آن و ترساندن از آن است. با این وصف باید پرسید چه کسی دشمن‌محور است؟ کسی که دشمن را بزرگ و ناخواسته ایران و ایرانی را کوچک می‌شمارد یا کسی که دشمن برای او ارزش ذاتی و مستقل ندارد؟ کسانی دشمن محور هستند که هویت و پیروزی خود را در تعریف نسبت‌شان با دشمن تلقی و ترسیم می‌کنند نه کسانی مانند دکتر سعید جلیلی که با تکیه بر مبانی بومی، کنش سیاسی می‌کنند. 🟠 @borhan_inst