eitaa logo
مرکز علمی فرهنگی و نیکوکاری بشری
1.4هزار دنبال‌کننده
958 عکس
91 ویدیو
13 فایل
🔖 مرکز علمی فرهنگی و نیکوکاری بُشری کنشگری دانش بنیان در حوزه ‌ی خیریه آرامشی برای نیازمندان - اعتمادی برای خیرین شماره کارت به نام مرکز 6037997950045543 🔘 ادمین مراجعات و تبادل: @M_N_B_G ♦️محتوا فقط توسط ادمین ارائه می‌شود
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▫️مژده به دل ها دهید، مژده که نور آمده از دمِ جان پرورش، عرش به شور آمده ▫️صورتِ او از نبی، سیرتِ او از علی عَنبرِ گلزارِ او شد هَوسِ هر دلی ▫️وَز نفسِ جاری اش، صبحِ سعادت دمید جاءَ اَناالحقّ او بر همه دل ها رسید ▫️نیمه ی شعبان بوَد، موسمِ عنبرفشان خوش‌تر از این عید نیست، در نظرِ عاشقان ❇️ ❇️ ❇️ ❇️ ❇️ 🌺 عید میلاد نورُُ عَلی نُور، وَلیِّ مَستُور، مهدی موعود، حضرت بقیه الله الاعظم بر منتظران راستینش مبارک! 💕درگاه پرداخت آنلاین 👇 https://boshra.info/حمایت-از-بشری/ 💕شماره کارت به نام مرکز (کلیک کنید کپی می‌شه)
6037997950045543
💞کد دستوری *8877*6225# روابط‌عمومی 🌐 boshra.info 🆔 @boshra_info
نشست صمیمی و هم‌اندیشی مدیرکل محترم کمیته امداد امام خمینی(ره) استان قم با اعضای محترم مراکز نیکوکاری استان 🗓 شنبه ۲۷ بهمن‌ماه ۱۴۰۳ مجتمع حضرت معصومه(س) - سالن جلسات مجاهد صادق مرحوم آقای عسکراولادی 🔹 این نشست با حضور مدیرعامل مرکز بشری هم اکنون در حال برگزاری است.🔹 روابط‌عمومی 🌐 boshra.info 🆔 @boshra_info
«روزی پسر فقیری که با فروش وسایل نه‌چندان ارزشمند در محله‌های مختلف شهر، خرجِ زندگی و تحصیل خودش را به سختی به‌دست می‌آورد، به‌شدت دچار تنگ‌دستی و نداری شد؛ در واقع او تنها یک سکه‌ ناقابل در جیب خودش داشت. از آنجا که گرسنگی بیش از حد به او فشار آورده بود، تصمیم گرفت از خانه‌ای تقاضای اندکی غذا یا حتی تکه‌ای نان کند؛ با این وجود، وقتی در منزلی را زد و دختر جوانی در را به روی او گشود؛ او دست‌پاچه شد و شتاب‌زده به جای غذا، یک لیوان آب از دختر طلب کرد. اما دختر جوان که احساس کرد او بسیار گرسنه است و متوجه شد که این پسر جوان نیاز به غذا نیز دارد؛ برایش یک لیوان بزرگ پر از شیر آورد؛ آن پسر نیز شیر را سر کشید و آهسته و با مقداری دلهره گفت: چقدر باید به شما بپردازم؟ دختر جوان در پاسخ به او گفت: هیچ‌‎چیز؛ مادرمان به ما یاد داده است که در مقابل کار نیکی که برای سایرین انجام می‌دهیم چیزی دریافت نکنیم. بنابراین پسرک نیز در مقابل، از صمیم قلب از او تشکر کرد و از آنجا دور شد …  او پس از دورشدن از جلوی خانه، نه‌تنها از نظر جسمی خود را قوی‌تر حس می‌کرد، بلکه ایمانش به خداوند متعال و انسان‌های نیکوکار و خیّر نیز بیشتر شد؛ تا پیش از این رخداد، او حتی آماده شده بود که دست از تحصیل بکشد و وقت خود را فقط صرف مشکلات بزرگ زندگی‌اش بکند؛ اما این واقعه عزم او را جزم کرد تا برای بزرگ و بزرگتر شدن از سَد هر مشکلی رد شود.  و سال‌ها بعد … زن جوانی به بیماری مهلکی گرفتار شد و تمام پزشکان از درمان وی عاجز شدند! از همین‌رو او به شهر بزرگتری منتقل شد تا شاید کاری از دست پزشکان مجرب‌تر برایش برآید. در این بین، دکتر هاروارد کلی برای مشاوره در مورد وضعیت این زن فراخوانده شد. وقتی او نام شهری که زن جوان از آنجا آمده بود را شنید، برق عجیبی در چشمانش نمایان شد. در واقع این زن، همان دختر دوران کودکیِ وی بود که با کمک کوچکش، زندگی او را متحول کرده بود؛ لذا او بلافاصله بیمار را شناخت. دکتر مصمم به اتاقش بازگشت و با خود عهد بست که هرچه در توان دارد برای نجات زندگی وی به‌کار گیرد. مبارزه‌ طاقت‌فرسای آن‌دو با بیماری و مرگ، بعد از کشمکش طولانی به پیروزی رسید.  اما زمانی که روز ترخیص بیمار (همان زن) فرارسید، زن با ترس و اضطراب زیاد صورت­‌حساب را گشود؛ چراکه او مطمئن بود تا پایان عمر بایستی برای پرداخت صورت­‌حسابِ بیمارستان و مخارج درمانش کار کند. اما زمانی که نگاهی به صورت­‌حساب انداخت، فقط جمله‌ای کوتاه به چشمش خورد: همه مخارج قبلاً با یک لیوان شیر پرداخته شده است. امضا، دکتر هاروارد کلی. زن مات‌ومبهوت مانده بود؛ ولی خیلی زود به یاد آن روز و آن پسرک افتاد. پسرکی برای یک لیوان آب در خانه را به صدا درآورده بود و او در عوض برایش یک لیوان شیر آورد. اشک از چشمان زن سرازیر شد. فقط توانست بگوید: خدایا شکر.»  پسرکِ داستانِ حقیقی فوق،  هاوارد اتوود کلی «Howard Atwood Kelly» (متولد سال 1858 و متوفی در سال 1943 میلادی) نام داشت که یک متخصص زنان اهل آمریکا بود.  منبع 👇 https://kheiriran.ir/post-439 روابط‌عمومی 🌐 boshra.info 🆔 @boshra_info