eitaa logo
برگزیده اشعار مداحی
232 دنبال‌کننده
91 عکس
102 ویدیو
19 فایل
با سلام خدمت همه ی عزیزان، با نظرات وپیشنهادات سازنده ی خود، حقیر را یاری فرمایید @MA1313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🩸دُختِ سه‌ساله‌ کجا، دخترِ رشیده کجا / فرق شکافته کجا و سر بریده کجا ... به نقل مرحوم علامه مجلسی: 📋 فَلَمَّا سَمِعَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ نَعْيَ جَبْرَئِيلَ فَلَطَمَتْ عَلَى وَجْهِهَا وَ خَدِّهَا وَ شَقَّتْ جَيْبَهَا وَ صَاحَتْ ▪️ هنگامی که حضرت ام‌کلثوم علیهاالسلام ندای آسمانی جبرئیل (تهدّمت والله ارکانُ الهُدی) را شنید، بر صورت و گونه هایش سیلی زده و گریبان درید و فریاد زد: وَا أَبَتَاهْ وَا عَلِيَّاهْ وَا مُحَمَّدَاهْ وَا سَيِّدَاهْ. 📚 بحارالانوار ج۴۲ ص۲۸۲ ➖ در نقلی دیگر نیز آمده است: 🥀 ... حسنین علیهماالسلام زیر بغل‌های امیرالمؤمنین علیه‌السلام را گرفته بودند و به سمت خانه می‌آوردند. دختران فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها تا که وضع مولا را اینگونه دیدند، گریبان ها را چاک‌زده و معجرها را بر روی سر انداختند و نوحه سر دادند. 🥀 زینب کبری علیهاالسلام از همه بیشتر بی‌قراری می‌کرد؛ سیدالشهداء علیه‌السلام آن‌قدر گریه کردند بود که از شدت گریه چشمانش مجروح شده بود؛ حضرت امّ‌کلثوم علیهاالسلام نیز پیش آمد و عرضه داشت: 📋 یٰا أبَتاه! حُزنی عَلیکَ طویلٌ وَ عَبرَتنا لاتَرقٰی ▪️ای پدرجان! اندوه من بر شما طولانی و اشک چشم من قطع نخواهدشد. 📋 یا أبتاه! مَن لِلصّغارِ حتّی یَکبُروا و مَن لِلکِبارِ بَینَ المَلأء ▪️ای پدرجان! یتیمان را بعد تو از شما چه کسی بزرگ خواهد کرد و بزرگان را چه کسی از شرّ دشمنان محافظت خواهد نمود؟ 📚ریاض الشهادة ج۳ ص۶۰۳ ✍ یا حضرت امّ‌کلثوم! شما در سن جوانی وقتی فرق شکافته پدرتان را دیدید، این‌ جملات را فرمودید... اما چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن دختر سه‌ساله‌ای که وقتی سر پر خونِ پدر را در آغوش گرفت ، فرمود: 📜 يَا اَبَتَاه! مَن ذَا الَّذِي اَيتَمَنِي عَلي صِغَرِ سِنِّي؟ ▪️ای پدرجان!چه كسي مرا در اين خردسالي يتيم كرد؟ 📜 يَا اَبَتَاه! مَن لِليَتِيمَةِ حَتَّي تَكبرُ؟ ▪️چه کسی یتیمت را سرپرستی می کند تا بزرگ شود؟ 📜 يَا اَبَتَاه! مَن لِلنِّسَاءِ الحَاسِراتِ؟ ▪️چه كسي بانوان را در پناه خود مي‌گيرد؟ 📜 يَا اَبَتَاه! مَن لِلاَرَامِل المُسبَيَاتِ؟ ▪️چه كسي زنان بيوه شده را آشيان مي‌دهد؟ 📜 يَا اَبَتَاه! مَن لِلعُيُونِ البَاكِيَاتِ؟ ▪️چه كسي اشك از چشم‌هاي اشك بار پاك مي‌كند؟ 📜 يَا اَبَتَاه! مَن لِلضَّايِعَاتِ الغَريبَاتِ؟ ▪️چه كسي زنان آواره را مأوا مي‌دهد؟ 📜 يَا اَبَتَاه! مَن لِلشُّعُورِ المَنشُورَات؟ ▪️چه كسي موهاي پريشان مان را مي‌پوشاند؟ 📜 يَا اَبَتَاه! مَن بَعدُكَ؟وَا خَيبَتَاه مِن بَعدِكَ، وَا غُربَتَاه! يَا اَبَتَاه! لَيتَنِي لَكَ الفِدَاءُ! يَا اَبَتَاه! لَيتَنِي قَبلَ هَذَا اليَومِ عُميَاءٌ! ▪️ پس از تو كه... واي بر خواري پس از تو؟ واي از غريبي!‌ كاش پيش از ديدن اين روز كور مي‌شدم! 📜 يَا اَبَتَاه! لَيتَنِي تَوَسَّدتُ التُّرَابِ وَ لا اَري شَيبَكَ مُخضَّباً بِالدِّمَاءِ ▪️كاش چهره در خاك مي‌بردم و محاسن تو را خونين نمي ديدم. 📚نفس المهموم، ص۴۵۶ 📚أسرار الشّهادة، ص ۵۱۵ https://eitaa.com/brgzida
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مداحی آنلاین - گناه یواشکی - استاد عالی.mp3
4.61M
🌙 ♨️گناه یواشکی! 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. https://eitaa.com/brgzida
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای تیغ، زمان، زمانه نیرنگ است ای تیغ بیا که دیده ام خونرنگ است یکبار نشد که سیر رویش بینم بشتاب، دلم برای محسن تنگ است عمری است که دیده را ترش ساخته ام خود را خجل از برادرش ساخته ام با تخته گهواره او نیمه شب تابوت برای مادرش ساخته ام ای تیغ نجات بخش حیدر بودی از تیغ زبان خصم بهتر بودی هر چند شکافتی سرم را اما صد مرتبه مهربانتر از میخ در بودی ای تیغ اگر چه زهر آبم کرده تا سینه شراره اش کبابم کرده ای کاش علاج جگرم می کردی پیش از تو غمی خانه خرابم کرده عمری است که هر لحظه عذابم دادند ای وای که رنج بی حسابم دادند کشتند کسی را که سلامم می کرد (زهرا رو کشتند... کی ها؟) آنان که به دشنام جوابم دادند بی خود نبود بعد از ضربت خوردن فرمود «فزت و رب الکعبه» بس که دل آقا رو خون کردند... تو این شبهای آخر هر شب مهمان یکی از فرزندانش بود، شب نوزدهم روایته مهمان دخترش ام کلثوم بود. برای افطار سفره رو پهن کرد، نان و نمک و شیر، حضرت فرمود دخترم کجا دیدی بابای تو سر یک سفره دو نوع غذا بخوره، اومد نمک رو برداره، فرمود شیر رو بردار، چند لقمه ای نان و نمک خورد و مشغول نماز و عبادت شد. اما امشب انگار حال مولا فرق می کنه، مدام به آسمان خیره میشه، اضطراب در چهره مولا نمایانه... ام کلثوم صدا زد بابا چرا حالت امشب پریشانه... فرمود دخترم؛ من تمام عمر را در صحنه های کارزار و معرکه های سخت گذرانده ام. با پهلوانان و مبارزان بزرگ عرب مبارزه کردم، یک تنه به صف دشمن حمله می بردم. دشمن رو به خاک و خون کشانده ام، اما امشب دیدار حق نزدیکه، بخدا قسم امشب همون شبی که به من وعده داده شده، بالاخره آن شب هولناک به پایان رسید، نزدیک سحر مولا روانه مسجد شد. ام کلثوم از گفتار حضرت پریشان شد و صدا زد پس خوبه تنها نروی ... آقا فرمود اگه بلای زمینی باشه به تنهایی بر دفع آن قادرم، اما اگر قضای آسمانی و خواسته خدا باشه تسلیم آن هستم... رفت به مسجد بالای ماذنه اذان صبح را گفت، آخرین اذانش... الله اکبر ... قربون اذون گفتنت یا علی ... ابن ملجم ملعون با شمشیر زهر آلود در مسجد خوابیده بود. آقا امیرالمومنین از ماذنه پایین آمد و رفت مشغول نماز نافله شد... همچین که سر از سجده اول برداشت اون نانجیب ضربتی با شمشیر بر فرق آقا زد، ضربه به همون جایی خورد که در جنگ احزاب عمروبن عبدود ضربتی به سر آقا زده بود، اما این بار ضربه کاری تر بود، شمشیر زهرآلود بود، فرق امیر المومنین تا پیشانی شکافت و خون محاسن آقا رو خضاب کرد... آه یه وقت صدای امیرالمومنین بلند شد: بسم الله و بالله علی ملة رسول الله ... فُزتُ و ربَّ الکعبه ... بخدای کعبه قسم که رستگار شدم ... آه دیگه راحت شدم... آخ علی علی علی... صدای ناله جبرئیل در آسمانها پیچید «تَهَمَّدَت والله ارکان الهدی، وَانطَمَسَت اعلامَ التُّقی، وَانضَمَّت عروة الوثقی... الا یا اهل العالم قد قتل المرتضی.» بخدا علی کشته شد... همهمه ای در شهر کوفه به پا شد، مردم سراسیمه به مسجد اومدند، امیرالمومنین فرمود حسنم این ضربت خوردن من نباید مانع نماز بشه، پاشو نماز رو اقامه کن. محراب غرق خون، امیرالمومنین نشسته بروی یک بوریا نماز خواند، حسن در کنار پدر ایستاد... الله اکبر تکبیرةالاحرام ... نماز شروع شد، اما همه چشمها پر از اشک... نماز که تموم شد امیرالمومنین را داخل بوریا گذاشتند به سمت خانه بردند، نزدیک درب خانه که رسیدند فرمود حسنم حسینم صبر کنید، زیر بغلهام رو بگیرید بلند بشم، آخه اگه زینب منو اینجوری ببینه دق میکنه... آه بمیرم برای دل همیشه داغدار زینب(س)... آخه این مصیبت آخر نیست هنوز مصیبت برادرش حسن مونده... هنوز داغ کربلا و مصیبت شام مونده... عرض کنیم یا امیرالمومنین شما نخواستی دخترت زینب شما رو با اون حال و فرق شکسته ببینه، اما کربلا نبودی... آه امان از آن لحظه ای که زینب کبری به گودی قتلگاه رفت، بدن حسین ارباً اربا ... سر در بدن نیست ... با تعجب صدا زد هل انت اخی؟ آیا تو حسین منی... یه وقت خم شد لبها رو بروی رگهای بریده گلوی حسین... به فرق شکافته مولا امیرالمومنین ناله بزن الهی العفو... شب قدره... (حالا هر جا نشستی انشاء الله تو دنیا و آخرت دستت رو مولا علی بگیره صدا بزن یا علی...) «تَهَمَّدَت والله ارکان الهدی، وَانطَمَسَت اعلامَ التُّقی، وَانضَمَّت عروة الوثقی... قُتلَ ابنُ عمِّ المصطفی، قُتلَ علیٍ المرتضی، قَتَلَهُ اَشقَی الاشقیاء» ارکان هدایت ویران شد، نشانه های تقوی تاریک شد، عروة الوثقی از هم گسیخته شد ... 🌾🌾🌾🌾🌾🌾 https://eitaa.com/brgzida
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 (ع) شب قدر بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم يَا اَبَا الْحَسَنِ، يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ، يا عَلِىَّ بْنَ أَبيطالِبٍ، يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ، يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا، إِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللَهِ، وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا، يا وَجيهاً عِنْدَ اللَهِ، اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللَهِ. ▪️فلک آخر علی را از عزیزانش جداکردی ▪️شکستی قلب طفلانش عجب شوری به پاگردی ▪️چگونه گشته ای راضی بگرید زینب وکلثوم ▪️چه رو اولاد زهرا رابه ماتم مبتلا کردی ▪️کشاندی ابن ملجم رابه سوی مسجد کوفه ▪️ربودی عقل ودینش رابه دورزخ آشنا کردی ▪️به دستش داده‌ای تیغ وببردی سوی محرابش ▪️چگونه فرق مولا را زتیغ کین دوتا کردی ▪️نمیدانم زمانی را که هاتف قد قتل می گفت ▪️چرا ازهم نپاشیدی عجب دارم چه ها کردی ▪️حسن را از غم بابش نشاندی گوشه ای محزون ▪️بیازوردی حسین راعزا دارش چه کردی ▪️صدای وامحمدرا شنیدی شرم ننمودی ▪️فلک آف برتوبادا خیال کربلا کردی 🔸یا رب چه صبحى در پى شب هاى او بود 🔸«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» بر لب هاى او بود مثل امشبی امیرالمومنین... مهمان دخترش ام کلثومه... خیلی خوشحال بود خانم ام کلثوم... آخه باباش امیرالمومنین مهمانشه... سفره افطار رو پهن کرد... یکطرف ظرف شیر رو گذاشت... یکطرف نان و نمک... صدا زد: دخترم... تا حالا کی دیدی... بابات سر سفره ای بشینه... دو تا خورشت داشته باشه... تا بی بی اومد ظرف نمک رو برداره... صدا زد: دخترم ظرف شیر رو بردار... امشب میخوام با نان و نمک افطار کنم... 🔸وقتی که با نان و نمک افطار میکرد 🔸انگار که، با فاطمه دیدار میکرد امشب حال و هوای دیگه ای داره مولا... هی نگاه به سمت آسمان میکنه... صدا میزنه... انا لله و انا الیه راجعون نزدیکای اذان صبح حرکت کرد به طرف مسجد... 🔸سمت مسجد میرود امشب بدون فاطمه 🔸سمت مسجد میرود آرام بی کوثر علی 🔸جای زهرا خالی است آری اگر که زنده بود 🔸 مطمئنم راه را می بست زهرا بر علی امشب... مردم کوفه... برا آخرین بار... صدای اذان امیرالمومنین رو شنیدند... همچین که از بالای ماذنه اومد پایین... درمحراب عبادت ایستاد... نماز عجیبی خواند امیرالمومنین... تا سر از سجده برداشت... نانجیب حیا نکرد... ابن ملجم ملعون... با شمشیر زهر آلود... چنان بر فرق امیرالمومنین زد... صدای ناله مولا بلند شد... «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» به خدای کعبه رستگار شدم... دیگه علی راحت شد خدا... صدای منادی بین زمین آسمان بلند شد... تا صدای منادی رو بچه ها شنیدند... دوان دوان اومدند به طرف مسجد... تا رسیدند نگاه کردند دیدند... ای وای... محراب مسجد لاله گونه... فرق بابا رو شکافته اند... تمام صورت خونیه... روی خاکهای محراب هی صدا میزنه... «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» همین جا بود صدای حسنین به ناله بلند شد... 🔸حسن از یک طرف می کرد زاری 🔸حسین از سوی دیگر بی قراری حسنین اومدند کنار بابا... بابا ديگه رمق در بدن نداره... زیر بغل های بابا رو گرفتند... با فرقه شکافته آوردند به سمت خونه... عرضه بداریم یا امیرالمومنین... طاقت نداشتی دخترت زینب کبری... شما رو با صورت خونی ببینه... اما یاعلی... کجا بودید آقا خرابه شام... وقتی سر بریده حسنیت رو... برا دختر سه ساله اش آوردند... ای وای.. ای وای... بمیرم.. تا نگاهش به سر بابا افتاد... صدا زد: وای بابای خوبم... (مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ) بابا بگو ببینم کی سر از تنت جدا کرده...بابا... کی با چوب خیزران به لب و دندانت زده بابا... (مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي) کی منو تو بچگی یتیم کرد... 🔸یتیمی درد بی درمان یتیمی 🔸یتیمی خاری دوران یتیمی بابا نبودی ببینی... از کربلا تا شام... چقدر تازیانه به من زدند...بابا... دیگه طاقت ندارم...بابا ببین تمام بدنم کبود شده... موهای سرم سفید شده... بابا دیگه منم با خودت ببر... یاعلی.. سه ساله حسینت... انقدر کنار بدن بابا ضجه زد... یکدفعه دیدند دختر یک طرف افتاد... سر بابا یک طرف افتاد... عمه جانش زینب دوان دوان اومد نگاه کرد دید... دختر جان به جانان تسلیم کرده... 🔸ناز مرا به ضربت سیلی کشید خصم 🔸بابا گمان مبر که نوازشگرم نبود 🔸تا زنده ام به جان تو مدیون زینبم 🔸جز او کسی به فکر من و خواهرم نبود وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات التماس دعا https://eitaa.com/brgzida 🥀🥀🥀🥀🥀🥀