هدایت شده از ✾مرادقلی✾
روضه شهادت حضرت رقیه (س) - ای از سفر رسیده که مهمان دختری - حسین سیب سرخی (2).mp3
2.74M
روضه شهادت حضرت رقیه (س) - ای از سفر رسیده که مهمان دختری - حسین سیب سرخی (2).
هدایت شده از ✾مرادقلی✾
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
ای از سفر رسیده که مهمان دختری
اول بگو مرا کی ازاین شهر می بری ؟
مثل کبوتری که به او سنگ می زنند
از ضرب تازیانه ندارم دگر پری
جای تعجب است که من زنده مانده ام
هرکس که دیده گفته عجب طفل لاغری
از قول من بگو به عمو بعدِ مُردنم
باید برای غسل من آبی بیاوری
موی سفید و قد کمان و رُخِ کبود
آخر مرا ببین و بگو شکل مادری
خود را برای مقدمت آماده کرده ام
چه گوشواره ای،چه لباسی،چه معجری
همه ی شما غیرت دارید پایِ ناموستون،اگر خواهر داشته باشید یه جور دیگه حواستون رو جمع می کنید،یه وقت نکنه کسی بهش جسارت بکنه...نوه ی علی رو از موهاش رو کشیدن....
هفده سوار دور و برت دیده ام به نی
اما تو بین آن همه زخمی ترین سری
لب های چاک خورده ی تو حرف می زند
تقصیر چوب بوده چنین سرخ و پرپری
قدری از این محاسنِ خاکستری بگو
غیر از تنور نیست مگر جای بهتری
مانند رگ رگ تو دلم ریش ریش شد
جانم فدای تو ، چه گلویی چه حنجری
دختری با پدرش آمد و دستم انداخت
داشت می رفت النگوی مرا با خود برد
اینقدر کوچه به کوچه به زمین افتادم
سنگ ریزه روی زانوی مرا با خود برد
سنگ برداشت کنیزی و به دندانت زد
سنگ دوم که زدند روی مرا با خود برد
تازه با شانه ی سوغاتی تو خوش بودم
پنجه ی پیرزنی موی مرا با خود برد
هر چه کردیم که خاموش شود طول کشید
معجر سوخته، کیسوی مرا با خود برد
ناقه و خواب و بلندی و زمین خوردنِ من
مادرت دید که پهلوی مرا با خود برد
جای تو جای عمو زجر سراغم آمد
سوی چشمان مرا سوی مرا با خود برد
هر کی رسید رقیه رو زد...
ساربان زد ولی ای کاش نمیدیدم که
ضرب انگشترِ تو روی مرا با خود برد
منو زدن بابا بابا
حرف بد زدن بابا بابا
هدایت شده از ✾مرادقلی✾
|⇦•وقتی همه جا شهره....
#قسمت_اول #روضه وتوسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شبِ چهارم محرم ۱۴۰۱به نفس کربلایی سید رضا نریمانی •✾•
◼️◼️◼️◼️◼️
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن وَ عَلی عَلَیِ بْن الْحُسَین وَ عَلی اَوْلادِ الْحْسَیْن وَ عَلی اَصحابِ الْحُسَین
وقتی همهجا شهره به عنوان تو باشیم
باید که فقط ریزه خورِ خوان تو باشیم
دامن نکش از دستِ گداهای گرفتار
بُگذار کمی دست به دامان تو باشیم
خَیرُالعمل این است که ارباب تو باشی
ما هم یکی از مُزد بگیرانِ تو باشیم
*وقتی که زمزمه می کنی حسین، مادرش توعرش میگه: جانم! اگه فرزند خودت حسین رومیگی خدا برات نگهش داره.اما اگه حسین من رو میگی، کربلا بین دونهر آب کُشتنش ....*
فردای قیامت خبر از در به دری نیست
امروز اگر بی سر و سامان تو باشیم
در سیرِ مقامات پِیِ گوهرِ اشکیم
ما چله نشستیم که گریانِ تو باشیم
اسلام بنا بر لَکَ لبیک حسین است
ما نیز بنا شد که مسلمانِ تو باشیم
گویی که اباالفضل دعاگوی لبِ ماست
هرجا که به یادِ لب عطشان تو باشیم
* امام صادق فرمودن: شیعیان ما وقتی آب گوارایی می نوشند همچین که میگن حسین همه ی گناهانشون بخشیده میشه...*
دلِ این بندهی انگشت نما را نشکن
با فراقت به سرم جامِ بلا را نشکن
آبرویم برود آبروی تو رفته
جلوی چشم همه ظرف گدا را نشکن
دَمِ شش گوشه فقط توبهی ما را بپذیر
جانِ آقای خراسان دل ما را نشکن
به همه گفتهام ارباب خریدارِ من است
حُرمَت سینهزنِ کرب و بلا را نشکن
مادرش گفت که صد نیزه شکستی به تنش
تو دگر بر بدنش چوبِ عصا را نشکن
*حضرت زینب سلام الله دوتا فرزندش رو آماده کرد. دوتاشون روخواست، عونومحمد! آبروی من رو نبریدا من خیلی جلو داداشم آبرو دارما. تمیزشون کرد، سُرمه توچشماشون کشید، با دستای خودش موهاشون روشونه کرد. گفت منم نمیام شما دوتایی برید توخیمه ی حسین. من بیام داداشم تو رو دربایستی میوفته، خودتون دوتایی برید با دایی تون حرف بزنید.هرجوری هست راضیش کنید نبینم دست خالی برگردید. دوتایی بدو بدو اومدن تو خیمه ی حسین، دایی جان! ما رو مادر فرستاده. برا چی اومدید؟ دایی جان یه چیزی میگیم نه نیار، دایی ما که میبینیم دیگه یار نداری، تنها شدی ...ما اومدیم فداییت بشیم.
خدا هیچکس رو غریب نذاره .. مخصوصاً تو شهری بری غریب باشی، تنها باشی، کسی هم تحویلت نگیره، با زن و بچه هم باشی خیلی اذیت میشی....فقط همین رو بگم...
آقای ما نگران کشته شد، همین جور که داشت دست و پا میزد.. هی زیر چشمی خیمه های بچه هاش رو نگاه می کرد...*
تنِ من را به هوای تن تو ریختهاند
علی و فاطمه در این دو بدن ریختهاند
جلوهی واحده را بین دو تن ریختهاند
این حسینیست که در قالب من ریختهاند
ما دوتا آینهی روبروی یکدگریم
محو خویشیم اگر محو روی یکدگریم
ای به قربان تو و پیکرِ تو پیکرها
ای به قربان موی خاکیِ تو معجرها
امر کن تا که بیفتند به پایت سرها
آه در گریه نبینند تو را خواهرها
از چه یا فاطمه یا فاطمه بر لب داری
مگر از یاد تو رفته است که زینب داری
◼️◼️◼️◼️◼️
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_دوطفلان_حضرت_زینب
#شب_چهارم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#سید_رضا_نریمانی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از ✾مرادقلی✾
|⇦•حاضرم دست به گیسو بزنم...
#قسمت_پایانی #روضه وتوسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شبِ چهارم محرم ۱۴۰۱به نفس کربلایی سید رضا نریمانی •✾
◼️◼️◼️◼️◼️
حاضرم دست به گیسو بزنم رد نکنی
خیمه را با مژه جارو بزنم رد نکنی
حرفِ از سینه و پهلو بزنم رد نکنی
شد که یک بار به تو رو بزنم رد نکنی
تنِ تو گر که بیفتد تنِ من میافتد
تو اگر جان بدهی گردنِ من میافتد
*دوتا بچه های زینب سلام الله اومدن توخیمه، چی شد مادر؟ رفتن یه گوشه از خیمه زانوهاشون رو بغل گرفتن. چیه مادر؟! مگه دایی چی گفت بهتون؟ دایی ما رو نپذیرفت، ماروقبول نکرد. گفت شما باید کنار خواهراتون، کنار مادرتون وکنار این زن وبچه ها باشید. بی بی دست دوتا بچه هاش روگرفت..رفت خیمه ی حسین. داداش! قرار ما این نبود. چرا این دوتا بچه رو رد می کنی؟ اونموقعی که علی اکبر می خواست بره بدون هیچحرفی بهش گفتی برو. نگاهم نکردی نگفتی علی اکبر باید سایه اش رو سر ما باشه. حالا که نوبت به بچه های من رسید میگی باید بالاسر ما باشن.....
خوبه اینا ببینن دستای من رو میبندن. خوبه اینا باشن ببینن مادرشون بین نامحرماست... خوبه اینا باشن ببینن رقیه ات رو با تازیانه میزنن..*
دلم آشفته و حیران شد و حرفی نزدم
نوبت رفتنِ یاران شد و حرفی نزدم
اکبرت راهیِ میدان شد و حرفی نزدم
در حرم تشنه فراوان شد و حرفی نزدم
بِگُذار این پسران نیز به دردی بخورند
این دوتا شیر جوان نیز به دردی بخورند
نذر خونِ جگرت باد جگر داشتنم
سپرِ سینهی تو سینه سپر داشتنم
خاک پای پسران تو پسر داشتنم
سر به زیرم نکن ای شاه به سر داشتنم
سَر که زیر قدم یار نباشد سر نیست
خواهری که به فدایت نشود خواهر نیست
راضیام این دو گُلم پرپرِ تو برگردند
به حرم بر روی بال و پرِ تو برگردند
لِه شده مثل علی اکبرِ تو برگردند
دستِ خالی اگر از محضرِ تو برگردم
دستمال پدرم را به سرم میبندم
وسط معرکه چادر کمرم میبندم
تو گرفتاری و من از تو گرفتارترم
تو خریداری و من از تو خریدارترم
من که از نرگسِ چَشمان تو بیمارترم
به خدا از همه غیر از تو جِگردارترم
امتحان کن که ببینی چِقدَر حساسم
به خداوند قسم شیرتر از عباسم
بِگُذارم بِروی باز شود حنجرِ تو
یا به دست لبهای کُند بیفتد سرِ تو
جانِ انگشتِ تو افتد پِیِ انگشترِ تو
میشود جانِ خودت گفت به من خواهرِ تو
طاقتم نیست ببینم جگرت میریزد
ذره ذره به روی نیزه سَرت میریزد
*خبر آوردن عون و محمد رو هم کشتن. همه منتظرن بی بی زینب از خیمه بیاد بیرون همه نشستن بی بی بیاد بچه هاش رو بغل بگیره.. هرچی صبر کردن دیدن بی بی از توخیمه بیرون نمیاد یکی از این بچه ها تو بغله حسینه،یکی تو بغل عباسه، بچه ها رو بغل گرفت آوُرد. بالاخره زینب بالاسر بچه هاش میاد....؟
یه نفر از این زنها اومد توخیمه گفت: زینب جان مگه خبر نداری؟! شروع کرد مقدمه بچینه، بی بی گفت چی میخوای بگی؟ میخوای بگی بچه هام رو کُشتن؟
پرسید چرا از خیمه بیرون نمیای؟ فرمود: میخواهید من از خیمه بیام بیرون خجالت دادشم رو ببینید. داداشم همینجوری داره خجالت میکشه، علی اکبر رفت، خیلی خجالت کشید. اینقدر بهش خندیدن....*
«یارای ابی عبدالله یکی یکی دارن کم میشن فقط بی بی مونده با چندتا زن وبچه....»
از تل زینبیه رسیدم که ای وای وای
بالاسرَت نشستم و دیدم که ای وای وای
نیزه ز جای جایِ تنِ تو درآمده
حتی لباسهای تنِ تو درآمده
دیدم کسی حسینِ مرا نَحر میکند
آقای عالمینِ مرا نَحر میکند
میخواستم ببوسَمَت اما مرا زدند
ناراحتم کنارِ تو با پا مرا زدند
چِقدر روبروم طولش دادند
سه ساعتِ تموم طولش دادند
یه جوری هر کدوم طولش دادند
سه ساعتِ تموم طولش دادند
سرِ فرصت سرِ تو بریدند
به چه قیمت سرِ تو بریدند
بمیرم داداشِ غریبم
توی غربت سرتو بریدند
توی غربت سرتو بریدند
انگار اومد بر قلب من فرود
خنجری که سرت رو از پیکرت ربود
گلوتو میبوسم، رگاتو میبوسم
تو رو خدا دست و پا نزن
◼️◼️◼️◼️◼️
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_دوطفلان_حضرت_زینب
#شب_چهارم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#سید_رضا_نریمانی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از ✾مرادقلی✾
narimani_shab4_1401.mp3
12.66M
|⇦•وقتی همه جا شهره....
#روضه و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شبِ چهارم محرم۱۴۰۱ به نفس سیدرضا نریمانی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از ✾مرادقلی✾
|⇦•خيمه هارو هم سوزوندن...
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب شام غریبان محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾•
◼️◼️◼️◼️◼️◼️
*وقتي نانجيب دستور داد خيمه هارو آتيش زدن، اومدن خدمتِ آقا زين العابدين، دستور رو بايد امام بده، عزيزِ برادرم! چيكار كنيم؟ فرمود: بگيد همه فرار كنن، اينا ميخوان باقيمانده ها از ماهارو بسوزونن، اين ناجيب ها از مدينه و آتيش زدن دَرِ خون ياد گرفته بودن، امروز هم تو گودال دست هاي آتش درست مي كردن، خيمه هارو هم سوزوندن، ميگه: ديدم يه دختر بچه از خيمه داره بيرون ميدوه، دامن عربيش آتيش گرفته، دوان دوان با اسب اومدم به سمتش، تا نزديكش شدم، دامنش داره ميسوزه، دستش رو روي سرش گذاشت، صدا زد: من يتيمم بابا ندارم، ميگه: از اسب پياده شدم، سريع آتيش دامنش رو خاموش كردم، اينا از دشمن لطف و محبت نديدن، ديدم خيره خيره داره منو نگاه ميكنه، يه چيزي ميخواد بگه اما به زبون نميآره، بهش گفتم: چي ميخواي بگو؟ يه نگاه كرد صدا زد: يه مقدار آب داري به من بدي؟ سه روزِ آب به روي ما بسته است... رفتم يه مقدار آب براش آوُردم دستش دادم، ديدم نميخوره، داره اشك ميريزه، مگه تشنه ات نبود؟ چرا آب نمي خوري؟ گفت: بخدا هنوز صداي بابام تويِ گوشمه، هي ميگفت: آه جگرم از تشنگي ميسوزه، هنوز صورت علي اصغر روبرومه، براي يه قطره اش لب ميزد...
همه رو عمه ي سادات زيرِ يه خيمه ي نيم سوخته جمع كرد، بچه هارو سر شماري كرد، اينا امانتي هاي حسينن، خيلي از اين بچه هارو موقع فرار از خيمه ها كشتن، نگاه كرد ديد دوتا از بچه ها كم شدن، با اين خستگي دو ليف خرما روشن كردن، اُم كلثوم و حضرت زينب عليهما سلام اومدن دوباره همه جارو گشتن، نگاه كردن ديدن اين دوتا بچه دست گردن هم انداختن، زيري دست و پاي اسبها بودن، بدن هاي بي جونه بچه هارو به دست گرفتن آوُردن...
باز هم نگاه كردن، صحاب رحمت اين روضه رو آوُرده، ديدن رقيه ي سه ساله نيست، زينب عمه اش اومد، چقدر دنبال اين بچه گشت، نزديك گودال شد، ديد صداي اين بچه از گودال ميآد، هي ميگه: " اَبَتاه!..." بچه رو برداشت از رويِ بدنِ بابا، داره بر ميگرده، دَمِ گوشش گفت: عزيزِ دلم! رقيه جانم! اين بدن رو چطور شناختي؟ من متحير بودم امروز توي گودال بدن رو نشناختم، صدا زد: عمه! داشتم بابامو صدا مي زدم، ميگفتم:" اَبَتاه!..." بابا! ديدم صداش داره مياد: جونم! دخترم! از حلقومِ بريده صِدام ميزد...
باز همه رو عمه ي سادات جمع كرد، همچين كه اومد يه نفس تازه كنه، ديد پشت خيمه ها يكي داره زار ميزنه، هي داره خاك هارو زير و رو ميكنه، ديد عروسِ فاطمه رُبابِ، بي بي به شكايت گفت: رباب! من بچه هارو به سختي آروم كردم، چرا آتيش دلشون رو شعله ور مي كني؟ اينجوري ناله نزن، عرضه داشت: دست خودم نيست بي بي جان، تو اين چند روز كه آب رو بسته بودن، من يه قطره شير نداشتم به بچه ام بدم، امشب كه جرعه اي آب خوردم، شير دارم، اما ديگه بچه ام نيست، صداي گريه هاي علي اصغر توي گوشمه، زينب جان! خودم ديدم پشت خيمه ها بدنش رو دفن كردن، اما مي بينم خاك ها زير و رو شده، هر چي ميگردم، خبري از بچه ام نيست... صداي ناله ات رو آزاد كن، هر چي كار داري با اربابت، ان شاءالله اربعين اسمت رو بنويسه، بلند بگو:حسين!...
◼️◼️◼️◼️◼️
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#شام_غریبان
#ویژه_ایام_محرم
#حاج_محمد_طاهری
هدایت شده از ✾مرادقلی✾
|⇦•سرت کو سرت کو؟ ...
#قسمت_پایانی #زمزمه و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب شام غریبان محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری •
◼️◼️◼️◼️◼️
حسين جان! حسين جان!..
سرت کو سرت کو؟ که سامان بگیرم
سرت کو سرت کو؟ به دامان بگیرم
سراغ سرت را من از آسمانُ
سراغ تنت از بیابان بگیرم
تو پنهان شدی زیرِ انبوهِ نیزه
من از حنجرت بوسه پنهان بگیرم
اگر خون حلقومت آب حیات است
من از بوسه بر حنجرت جان بگیرم
رسیده کجا کار زینب که باید
سرت را من از این و از آن بگیرم
کمی از سر نیزه پایین بیا تا
برای سفر بر تو قرآن بگیرم
قرار من و تو شبی در خرابه
پی گنج را کنج ویران بگیرم
تو گفتی که باید بسوزم بسازم
به دنیای بعد از تو آسان بگیرم
هلا! میروم تا که منزل به منزل
برای تو از عشق پیمان بگیرم
حسين جان! حسين جان!..
◼️◼️◼️◼️◼️
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#شام_غریبان
#ویژه_ایام_محرم
#حاج_محمد_طاهری
هدایت شده از ✾مرادقلی✾
☑️#شب_اول_محرم
☑️#حضرت_مسلم_ابن_عقیل
☑️#زنجیرزنی
☑️#سبک_واحد_تک
#سبک_برخیز_که_شور_محشر_آمد
✍شاعر:کربلایی هادی همتی
☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️
برگرد که عالم بی قراره
مسلم توی کوفه یار نداره
برگرد که یار بی سپاهت
شد فدا روی دارالاماره
"ای وای ای وای
درد بی کسی دوا نداره
ای وای ای وای
کوفی غیرت و وفا نداره
"برگرد،،برگرد،،یا حسین میا به شهر کوفه"
☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️
ای زاده ی زهرا کجایی؟
آقا خدا کند نیایی
برگرد میا به سمت کوفه
ای غریب دشت کربلایی
ای وای ای وای
یار و یاورانت رو خریدن
ای وای ای وای
جمله توی لشکر یزیدن
برگرد،،برگرد،،یا حسین میا به شهر کوفه"
☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️
شهری که از هزارتا رنگه
قلب آدماش مثال سنگه
با تیغ و نیزه روبرویت
اهل کوفه آماده ی جنگه
ای وای ای وای
برگرد شه بدون لشکر
ای وای ای وای
پرپر میشه گلهای پیمبر
"برگرد،برگرد،یا حسین میا به شهر کوفه"
☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️
برگرد به فکر خواهرت باش
فکر کام خشک اصغرت باش
برگرد حیا نداره کوفی
فکر گوشوار دخترت باش
ای وای ای وای
از بی شرمی و ظلم و جسارت
ای وای ای وای
اهلبیت تو میره اسارت
"برگرد،برگرد،یا حسین میا به شهر کوفه"
☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️
هدایت شده از ✾مرادقلی✾
🏴سلام.متن روضه شهادت مسلم بن عقیل علیه السلام شب اول محرم🏴
📚مجمع مداحان اهلبیت علیه السلام قم 📚
▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️
السلام علیك یا سفیر الحسین علیه السلام
خیلی این آقا مقام و منزلت داره،من سه چهار فراز از زیارت شو نوشتم،طولانیه،زیارت مأثوره ی از امام ِ،خیلی قشنگ و زیبا و پُر معناست
السلام علی اول الشهداء و سید السُّعداء،آقای سعادتمندان،
السلام علی الهادی بنفسه و مهجته،كسی كه همه ی وجودش رو برا امامش عطا كرد و داد،همه جونش و همه سرمایه اش رو،
السلام علییك ایها الشهیدُالفقیه المظلوم ،فقیه،مسلم مگه كم كسیه،داماد امیرالمؤمنین ،خواهر ابی عبدالله رو گرفته،ابی عبدالله دایی بچه های مسلم ِ،مسلم بن عقیل سردار كنار دست امام مجتبی بوده،توی صفین میسره لشكر(جناح چپ) دستش بوده،مورد اعتماد بوده،بالاتر از اینها،مرحوم صدوق تو أمالی نقل می كنه،می گه:یه روز امیر المؤمنین اومد محضر رسول خدا(ص)،سئوال كرد آقاجان شما به برادر من علاقه دارید یا نه؟پیغمبر فرمود آره علی جان به دو دلیل عقیل و دوست دارم،دلیل اولش اینه برادر تو است،فرزند ابوطالب ِ،دلیل دومش بیچاره می كنه آدم رو،اصلاً می مونی سر سفره كی هستی،دلیل دوم علی جان عقیل رو دوست دارم چون یه پسری داره،این پسر در راه محبت پسر تو كشته می شه،علی جان دوستش دارم،پسرش فدایی پسر تو است،قبل كربلا،این خبرها نیست،پیغمبر داره روضه می خونه،خیلی گوش بده،عبارت عجیبه سه تا نكنه داره،نكته اول:پیغمبر فرمود علی جان،اهل ایمان بر این پسر گریه می كنند،الله اكبر،استنباط می شه كرد،نشانه ی ایمان یكی گریه بر مسلم ِ، دیگه،پیغمبر فرمود:مؤمنین براش گریه می كنن،دوم علی جان،این مسلم فرشتگان خدا بر او صلوات و درود می فرستند،بعد عجیبه،می گه به اینجا كه رسید،پیغمبر شروع كرد گریه كردن،عبارت عجیب حدیث اینه، می گه:اون قدر گریه كرد،حتی جرت دموع علی صدره،پیغمبر لولاک لما خلقت الافلاک،می گن اینقدر برا مسلم گریه كرد،اشكاش رو سینه اش چكید،این مسلمه با این عظمت با این مقام،حالا من و تو اومدیم از مسلم عاشقی یاد بگیریم،از مسلم فدا شدن برا امام زمان یاد بگیریم،اومدیم از مسلم یاد بگیریم،آدم وقتی می خواد خودش رو خرج امامش كنه،باید بدون كم و كاست،می خوای یاد بگیری بسم الله:
بنویسید مرا یار اباعبدالله
اولین بنده ی دربار اباعبدالله
منتظر مانده ی دیدار اباعبدالله
من كجا و سر بازار اباعبدالله
تا خدا هست خریدار اباعبدالله
عشق بازی رو یاد بگیر
عاشق آن است كه دیدار كند یارش را
بارها جان بدهد دید اگر یارش را
باز آماده كند جان دگربارش را
شب اول ِ،من از اول مجلس منتظر بودم این اسم بیاد،آخه با این اسم امشب گره باز می شه،تو هم منتظری نشون بده
عاشق آن است كه دیدار كند یارش را
بارها جان بدهد دید اگر یارش را
باز آماده كند جان دگربارش را
فاطمه پیش خدا پیش برد كارش را
هر كه اوفتاد پی كار اباعبدالله
اونایی كه تو این دهه همه ی كاراتون و می زارید كنار،می گید كار فقط كار حسین،فعلاً مهمتر از همه دنیا حسینه،فاطمه اون دنیا می گه،همه رو رها كن ،دست این رو من بگیرم،این محرما همه چیزش تعطیل بود،فقط حسین
مانده از جلوه ی والای تو حیران مسلم
جان خود ریخت به پای تو به یك آن مسلم
عید قربان شهان، هست فراوان مسلم
من به قربان تو نه جان هزاران مسلم
تازه قربان علمدار اباعبدالله
قبل از آنكه بیاید خبرم را ببرید
كمك كنید شب اول ِ،خبر دادن،تو منزل ثعلبیه به امام حسین علیه السلام گفتند:آقا مسلم تو رو تو كوفه كشتند،حضرت گریه كرد،گفت:مسلم پسر عموی من بود،سفیر من بود،مورد اعتماد من بود،
قبل از آنكه بیاید خبرم را ببرید
زیر پایش مژه ی چشم ترم را ببرید
محضرش دست به دست این جگرم را ببرید
گر سرم را و سر دو پسرم را ببرید
باز هستیم بدهكار اباعبدالله
این كه چیزی نیست،خودم فدات حسین،زن و بچه ام فدات حسین،آخ گریه تو به من می گه،روضه ام الان وقتشه
وقت حجران به گریبان چه نیازی دارم
به دل بی سر و سامان چه نیازی دارم
به لب پاره به دندان چه نیازی دارم
به سر شانه ی اینان چه نیازی دارم
تا سرم هست به دیواراباعبدالله
آی حسین...
با همه ی مقاومتش،با همه ی سرداری و دلیریش،بهش نیرنگ زدن،اَمان نامه ی دروغین بهش دادن،گودال سر راهش كندن،و اِلا به این راحتی مسلم و نمی تونستن بگیرند،گفتم: گودال،یاد چی می افتند بعضی ها،اصلاً رسم این كوفیا همین بود،می خواستند یكی و گیر بندازند،سر راهش گودال می كندند،چیه؟یه گودال تو رو این جوری به هم می ریزه،من رد شم،اصلاً بنا ندارم این جوری روضه بخونم شب اول،می خوام بگم این مسلم،آقایی است كه در راه ولی خدا اول فدایی قرار گرفت،قربونش برم،مادر ما زهرا هم اولین فدایی علی است،اما زهرا كجا،مدینه كجا،كوفه كجا،هر دو اول فدایی اند،ناله دارا،شب اول روضه ام همینه،می خوام بگم این كلمات برات آشناست یا نه،این كلمات هم روضه مسلم رو در بر میگیره،هم روضه ی مدینه رو،من فقط یه
هدایت شده از ✾مرادقلی✾
بسمالله الرحمن الرحیم
نوحه شهادت خانم حضرت امالبنین سلام الله علیها 🌴
زنهاا مرا نگویید....امالبنین ازاینپس😭
من ام بی بنینم....دیگر پسر ندارم
مرا امالبنین دیگر نخوانین ..به آه و نالهام یاری نمایید
امام عاشقان را همنشینم😭
کنیز فاطمه امالبنینم
به باغ عاشقان نیلوفر من
یتیمان علی را مادرم من😭
مرا نبَود به جز این فَخر دیگر
که خوانده زینبم یک عمر مادر 😭
امالبنین مُضطرم ..نالد چو مرغ بی سر😭
گوید به دیده تر ..دیگر پسر ندارم
دلم خوش بود عباس جوانم است رخش چون ماه و ابروهش کمان است😭
ولی افسوس که یاس من خزان شد
قد و سرو و بهار من کمان شد😭
شنیدم تیغ زد بوسه به دستش شنیدم وصل پیکان چشمان مستش
شنیدم دستش از پیکر جدا شد فدای روح شاه کربلا شد 😭
الا تنها امید ناامیدم
خدا را شکر کردی روسپیدم
چه کردی ای دو عالم بیقرارم شنیدم فاطمه آمد کنارت 😭
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از ✾مرادقلی✾
متن نوحه محرم
محرم در راه است.
خوش بحال کسانی که
هم زنجیر میزنند!
و هم زنجیری از پای گرفتاری باز میکنند…!
هم سینه می زنند!
و هم سینه ی دردمندی را از غم و آه نجات می دهند…!
هم اشک میریزند!
و هم اشک از چهره ی انسانی پاک میکنند…!
هم سفره میاندازند!
هم نان از سفره کسی نمیبرند..!
آنوقت با افتخار می گویند:
” یاحسین “

متن زیبای نوحه محرم
ساربانا مهلتی دارم در اینجا مشگلی
رفته از دستم گلی از وی نبردم حاصلی
اندر این دشت بلا رفته زدستم نوگلی
من حسین باوفا آرام جان گم کرده ام
ساربان بهر خدا یک ساعتی آهسته تر
اندر این دشت بلا گم گشته از من تاج سر
یعنی یک دنیا برادر از من خونین جگر
اندر این صحرا ززجور گوفیان گم کرده ام
ساربانا مهلتی تا تابر سر نعش حسین
راز دل گویم ببارم خون دل از هر دو عین
در عزایش عالمی را پکنم از شور و شین
من برادر در بین خاک و خون گم کرده ام
مهلتی تا جستجویی اندرین صحرا کنم
در بین قتلگه من کشته ام پیدا کنم
بر سرنعش برادر دیده را دریا کنم
خاک بر فرقم که نور دیدگاه گم مرده ام
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از ✾مرادقلی✾
اشعار پیشواز ماه محرم
محرم آمده ای باده نوشان
محرم آمده ای پر خروشان
دوباره پرچم و بزم محبت
دوباره نوحه وعرض ارادت
دوباره روضه وشور و هیاهو
دوباره دم زدن از غربت او
دوباره نغمه های فاطمیون
دوباره گریه های زینبیون
دوباره پرشده عطر گل یاس
دوباره یک علم با عکس عباس
دوباره چایی روضه دمادم
دوباره فصل غم فصل محرم
دوباره لعن بر آل امیه
غذای نذری بی بی رقیه
دوباره زنده داریهای هر شب
دوباره گریه بر غم های زینب
دوباره روز تاسوعا و عاشور
دوباره چهرۀ نیلی و پر نور
دوباره در عزایی سر شکستن
دوباره با محرم عهد بستن
بیا از فاطمه قولی بگیریم
بپای یوسف زهرا بمیریم
بیا در پیش پایش خاک گردیم
بیا با اشک روضه پاک گردیم
بیا مشکی بپوشیم از غم یار
بسوزیم از غم و غم های دلدار
بـه دور شمع او پروانه باشیم
بیا این ماه را دیوانه باشیم
اشعار زیبا ویژه محرم
وقتی علم می بینم یاد علمدار می کنم
وقتی که غم می بینم یاد غم یار میکنم
وقتی که آب می بینم یاد لب سقا میکنم
وقتی که گل می بینم یاد گل لیلا میکنم
آقا به عشق کربلا میکشی عاقبت مرا
خونم حلالت آقا خونم حلالت
به عشق بین الرحمین می کشي ام چرا حسین
جون ناقابلمو بگیر اما منو کربلا ببر
چیزی ازت کم نمیشه بیا و آبرو بخر
دوست دارم اون روزی که وا می شه راه کربلا
تن صد پاره من مونده باشه تو سنگرا
زیر آفتاب بسوزه پیکر بی مزار من
زائرای کربلا رد بشن از کنار من
متن نوحه ویژه محرم
تا محرم میشود در شهر غوغا میشود
هر کجا هر روز وهر شب، عشق معنا میشود
عشق شوری درنهاد عاشقان انداخته اسـت
پاسخ زشتی اگر الّا جمیلا میشود
از ازل دیوانه ام، افتاده شوری در سرم
قطره قطره رود رود این شور دریا میشود
ای همه ی ی آزادگی یا لیتنا کنا معک
باتو باشم از دلم غیر از تـو منها میشود
باتو باشم دردهای مـن مداوا میشود
باتو باشم تشنگی هایم گوارا میشود
باتو باشم در نگاهم ماه پیدا میشود
با تـو باشم بود این مرداب زیبا میشود
یازده ماهی دلم میمیرد اما دلخوشم
تا محرم میشود این مرده احیا میشود
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین