#متن_روضه_اربعین_
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداًما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ…
مثل اونایی که الان رسیدن کربلا،مثل زائرایی که با پاهای آبله زده الان رسیدن روبرو حرمش،مثل جابر که اومد کربلا سلام کرد؛مثل زینب که هر طرف رو که نگاه میکنه یاد یه خاطره می افته؛دستت رو روی سینه بگذار،تو آقای کریمی، درسته من نیومدم کربلا،درسته تقصیر خودمه،بند تعلقات شدم،سفر کربلا رو از دست دادم
“اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ”
آقا رسید قافله ای از غم سفر لبریز
دوباره زنده شد آن خاطرات حزن آمیز
همینجا به گلوی نازک برادرم تیر سه شعبه زدن،همینجا دستای عموم رو جدا کردن
همینجا رسید قافله ای از غم سفر لبریز
دوباره زنده شد آن خاطرات حزن آمیز
یکی یکی همه نیلی و زرد افتادند
شبیه برگ درختان به موسم پاییز
همینجا مادرم صدا زد بنیّ بنیّ، همینجا منِ زینب ایستاده بودم یه وقت آسمان تیره و تار شد
“اعوذ بالله من الشیطان الرجیم،یا ایتها النفس المطمئنه”
شمر مرو به قتلگه،فاطمه میکند نگه
حسین ….
یکی یکی همه نیلی و زرد افتادند
شبیه برگ درختان به موسم پاییز
به بوی پیرُهنی هر کدام میگیرند
یکی بهانه ی یوسف،یکی سراغ عزیز
یا گرگ های تاخته بر یوسف حجاز
ای کاش ماجرای بیابان دروغ بود
این حرف های مرثیه خوانان دروغ بود
یا گرگ های تاخته بر یوسف حجاز
مانند گرگ قصه ی کنعان دروغ بود
خودم دیدم،خودم دیدم،پیراهن یوسف منو بردند،همینجا
صدای شیونی آمد که جان عالم سوخت
صدای شیون خواهر،برادرم بزخیز
حسینم خسته آمدم،مو سفید آمدم،شرمنده آمدم،خرابه ی شام یادگارت رو جا گذاشتم
← متن روضه اربعین →
https://eitaa.com/brgzida