eitaa logo
برگزیده اشعار مداحی
234 دنبال‌کننده
91 عکس
102 ویدیو
19 فایل
با سلام خدمت همه ی عزیزان، با نظرات وپیشنهادات سازنده ی خود، حقیر را یاری فرمایید @MA1313
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ شب پنجم محرم؛ عبدالله بن حسن علیه السلام ❇️مقدمه قَالَ الرِّضَا علیه السلام مَنْ تَذَکرَ مُصَابَنَا وَ بَکی لِمَا ارْتُکبَ مِنَّا- کانَ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا یوْمَ الْقِیامَةِ- وَ مَنْ ذُکرَ بِمُصَابِنَا فَبَکی- وَ أَبْکی لَمْ تَبْک عَینُهُ یوْمَ تَبْکی الْعُیونُ- وَ مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً یحْیا فِیهِ أَمْرُنَا- لَمْ یمُتْ قَلْبُهُ یوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ. 🔹در کتاب امالی از حضرت رضا علیه السّلام روایت میکند که فرمودند: کسی که یاد آور مصیبت ما شود و برای آن ستم هائی که در حق ما شده گریه کند درجه وی فردای قیامت نظیر درجه ما خواهد بود. کسی که متذکر مصیبت ما گردد و گریان شود و دیگران را هم گریان کند چشم وی در آن روزی که همه چشم ها گریانند گریان نخواهد بود. اگر کسی در مجلسی بنشیند که امر دین ما خاندان در آن زنده و تقویت شود قلب او در آن روزی که عموم قلب ها می میرند نخواهد مرد. آی اونهایی که تواین جلسات مش ینید قدرخودتون بدونید امام رضاوعده داده دست شماروبگیره نکنه دست خالی ازجلسه بیرون بری ازخدابخواه بگوخدا ثواب این گریه کردن هام این سینه زدن هام مقدمه ای برای ظهور مهدی فاطمه علیهما السّلام قراربده. یابن الحسن.. .....            🔹عبدالله فرزند امام حسن مجتبی علیه السّلام در کربلا یازده سال داشت، این کودک را امام حسین علیه السّلام به بانوان حرم سپرده بود، تا در خیمه از او نگهداری کنند. هنگامی که امام حسین ع تنها به میدان رفت و هیچگونه یار و یاوری نداشت، وقتی که عبدالله غریبی و مظلومی عمویش را دریافت، برای یاری عمو، از خیمه به سوی میدان دوید. زینب (علیها السلام) به دنبال او حرکت کرد تا نگذارد به میدان برود امام حسین علیه السّلام صدا زد: خواهرم عبدالله را نگهدار، امّا عبدالله خود را به عمو رسانید. پرستوی حریم کبریایم کبوتر بچه آل عبایم نمی ترسم اگرباردبه من تیر که من باتیرباران آشنایم اناابن المجتبی ابن المصائب بلی مردم یتیم مجتبایم غمه بابا،غم عمه، غم طشت خدا داند نمی سازد رهایم خوشم برسینه اوجان سپارم الهی کن اجابت این دعایم ▪️خدا دعاش رو مستجاب کرد یک دفعه یک حرومی شمشیر رو بلندکرده به عمو بزنه صدا زد: ▪️ ویلک یابن الخبیثه أتقتل عمی؟ وای برتوای حرام زاده می خواهی عموی مرا بکشی؟ آن ملعون شمشیر رو فرود آورد عبدالله دستش رو سپر قرار داد شمشیر به دست عبدالله اصابت کرد دست به پوست آویزان شد. ▪️ فریاد زد عمو جان... گــــــریز👇 ◾️ من می گم تا این اتفاق افتاد بوی امام حسن علیه السّلام تو کربلا پیچید امام حسین علیه السّلام صدازد پسر برادرم حسن علیه السّلام صبرکن الان خدا تو رو به بابات می رسونه. ناگاه حرمله تیری به او زد تو بغل عموش به شهادت رسید تیرظلم حرمله تنهانه برحلق تو خورد تیر بر قلب علی مرتضی افتاده است آب مهر مادر و نو باوه ی او تشنه لب آتش از غم بر دل خیرالنسا افتاده است حسین جانم... 😭 وَ سَیعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُون
نوحه حسین ارام جانم حسین روح و روانم از حسین سیب سرخی غیر از خودت از هر دو جهان بی خبرم کن 🎵♪ /. اشکی بده سوزی بده اهل سحرم کن 🎵♪ /. دیوانه ام اما دیوانه ترم کن 🎵♪ /. کی دست دلم را به ضریحت برسانم 🎵♪ /. یک لحظه بدون تو بماند نتوانم 🎵♪ /. ای آب حیاتم کشتی نجاتم 🎵♪ /. دلتنگمو هر لحظه به یاد عتباتم 🎵♪ /. حسین آرام جانم 🎵♪ /. حسین روح و روانم 🎵♪ /. رحمی به من و آهمو سوز جگرم کن 🎵♪ /. رحمی به دل خسته و چشمان ترم کن 🎵♪ /. دیوانه ام اما دیوانه ترم کن 🎵♪ /. تو ماه شرف روزی و من هم شب تارم 🎵♪ /. دور از حرم تو به خدا جان نسپارم 🎵♪ /. ای خواب و خیالم آقای دو عالم 🎵♪ /. من منتظر لحظه شیرین وصالم 🎵♪ /. حسین آرام جانم 🎵♪ /. حسین روح و روانم 🎵♪ /.ـــ حسین سیب سرخی حسین ارام جانم حسین روح و روانم
🕊﷽🕊 🖤 ▪️ ▪️ 🖤 ع 🕊بر میوه قلب و جان زهرا صلوات 🕊رخسار حسین آن دلارا صلوات 🕊تقدیم و نثار میزبانان عزا 🕊بر احمد و علیّ و زهرا صلوات (دعای فرج) ⬅️ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ  عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ  وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ➡️ ⏪ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ⏩ 💔سری خواهم که گردد خاک پایت 💔دو چشمی را که گِرید از برایت 💔آخ الهی چشم من در وقت مُردن 💔ببیند آن جمال دلربایت ⬅️ان شاالله اون لحظه ای که شبِ اول قبرم میشه، همه منو تنها میزارن، آقا بیاد به دیدنم.... هر کی میخواد شب اول قبر اربابش به فریادش برسه صداش بزنه... 🎵جانم حسین... جانم حسین .. 🎵 ای جان جانانم حسین... (همه بگن) ⬅️صدا تو بلند کن بزار مولا صداتو بشنوه... بزار مادرش زهرا صداتو بشنوه... مادرش میگه خوش اومدی به مجلس حسینم... یه وقتی میاد که هیشکی به داد منو تو نمیرسه، تو صحرای محشر... زمین داغ .. همه در اضطراب... آخ خدا روزی که پدر از فرزند فرار میکنه... فرزند از پدر فرار میکنه... روایت میگه، کسی نیست به فریاد برسه.. یه وقت میبینی یه آقایی وارد محشر شد.. میفرماید این صدای شیون و ناله برا من حسین آشناست... اینا گریه کن منه حسین بودند اینا با اشک و زمزمه شون تسلای دل مادرم زهرا شدند... ⏪حالا که داری اشک میریزی... اگه مادرت زنده است افتخار کن به این مادر... شبر محبت اهل بیت به تو داده... اما اگه مادر نداری... بگو مادر... این اشکای چشمم طبق نوری باشه برای توی مادر که منو حسینی تربیت کردی... منو گریه کن ابی عبدالله تربیت کردی... بگو مادر ... ممنونتم، ممنونتم ◀️روز دوم محرم دلتو ببرم کربلا آی کربلائیا (زینب رسید کربلا) 🥀فریاد یا محمدا... زینب رسید به کربلا ☑️زینب رسید به کربلا، (واویلا)3 ☑️زهرا شده صاحب عزا(واویلا)3 ⬅️ بیاد اون لحظه ای که کاروان رسید کربلا... تا رسیدن به کربلا دیدن ذوالجناح حرکت نمیکنه.. همچین که رسیدن به کربلا.. انگار غم های عالم به دل زینب رسید.. 🥀آی زینب زینب زینب... داداش اینجا کجاست.. چرا دلم داره شور میزنه داداش؟ داداش بیا برگردیم... دیگه از امروز بگو امان از دل زینب... یه وقت ابی عبدالله صدا زدند... کربلا... صدای ضجه و شیون بی بی زینب بلند شد... (امروز دلت میخواد با زینب بری کربلا.).. ▪️آخ در این صحرا مکن منزل برادر ▪️که ترسم بی برادر گردم اینجا ▪️نمیخواهم سیه پوش و عزادار ▪️به داغ اکبرم گردم در اینجا ▪️نمیخواهم ز دیده اشک افشان ▪️بی عباس دلاور گردم اینجا بمیرم برا غصه های دلت بی‌بی جان... 🔹اما من میخوام بگم بی‌بی جان الان گریه نکن.. الان همه دورت اند... بی بی جان الان زوده گریه کنی...پرده رو کنار بزن ، ببین یکی مثل عباس ایستاده... ببین یه طرف علی اکبره.. یه طرف قاسمه.. همه هستند بی بی جان بی‌بی جان هنوز دستی از بدن جدا نشده.. هنوز بدن علی اکبر ارباً اربا نشده.. ای وای ... هنوز گلوی علی اصغرت تیر سه شعبه نخورده.. هنوز زنان و بچه ها به اسارت نرفتن... ✨هنوز رخت اسیری به تن ندارد کس ✨هنوز ناله ندارد ، عمو به فریاد رس ✨هنوز آنچه زیاد است در حرم آب است ✨کجا زسوز عطش شیرخواره بی خواب است 🌱سادات منو ببخشن ✨هنوز صید نگشته بچه آهویی ✨و تازیانه نخورده ، هیچ بانویی ✨عمه سادات با برادر است ✨زینب کبری کنار دلبر است 🍁(بگمو التماس دعا) ⏪میخوام بگم خانم جان تا رسیدی به کربلا گریه کردی... ناله زدی.. میخوام بگم الان گریه نکن.. گریه هاتو بزار برا اون لحظه ای که.. همه رو سوار ناقه میکنی... میخوای سوار بشی محرم نداری بی‌بی جان... ای حسین..حسین... حسین یه وقت صدا زد داداش پاشو زینبتو دارن به اسیری میبرن.. یه وقت بی‌بی روشو کرد سمت علفمه.. صدا زد عباس جان .. پاشو داداش... پاشو ببین چه بر سر زینبت اومده...پاشی تنهایی و بیکسی زینبت رو ببین... 🌿هر چقدر ناله داری به سوز دل زینب کبری س به اشک و آه و ناله ام المصائب زینب کبری س 3 مرتبه ناله بزن بگو .. یا حسین... 💥شادم همه عمر تا حسین میگویم 💥راز دل خود با حسین میگویم 💥آنشب که چراغ عمر من خاموش است 💥در ظلمت قبر حسین حسین میگویم ⬇️صلوات حذف نشه لطفا⬇️ ✨هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)✨
یاسیدتی رقیه س؛ ‌در پهنه ی شب ستاره هایم گم شد در عمق افق نظاره هایم گم شد عمه چقدَر دیر مرا پیدا کرد آن لحظه که گوشواره هایم گم شد ...... بر من ندمیده سحری بهتر از این ننشسته به دامن قمری بهتر از این من دخترِ خوب تو نبودم اما دنیا که ندارد پدری بهتر از این ..... می خندی و قلبِ کوچکم می لرزد هی آینه ی پُر تَرکم می لرزد ای کاش که چشم غُره دیگر نروی دارد بدنِ عروسکم می لرزد .... از هلهله سوارها می ترسم از نعره ی نیزه دارها می ترسم آتش سرِ راهِ دامنم کرده کمین عمه! من از این فرارها می ترسم .... بگذار کمی خضاب را پاک کنم از گونه ی تو تراب را پاک کنم لعلم عسل آورده برایت بگذار از روی لبت شراب را پاک کنم محمدرضاطالبی
السلام علیکِ یا سیدتی رقیه سلام الله علیها؛ بس که وَهم خارهای دشت مانوسم شده ترسِ افتادن ز ناقه باز کابوسم شده تا که من غافل نباشم لحظه ای از حالِ تو هی به تشویق مغیلان می دوم دنبال تو تا ببینم شامِ آخر جلوه ی در طشت را یک به یک با پا شمردم خارهای دشت را لحظه لحظه در تنم دنبال زخمی تازه ام نا ندارم چند روزی پشت این در‌وازه ام دختر شامی که هر شب آب و نانم می دهد با تفاخر کفشهایش را نشانم میدهد کوچه کوچه پابرهنه بودنم را دیده است گریه ام را دیده و پشت سرم خندیده است مثل تو بابا به قصر شام من هم دعوتم نه به صرف طعنه و دشنام من هم دعوتم راستش آن بوسه ی آخر مرا راضی نکرد با لب تو هیچ کس چون خیزران بازی نکرد ضجّه هایم را چرا هی به تمسخر می گرفت؟ چوب می زد بر لبت، لبهای من گُر می گرفت حال که در طشت شب هی آفتابی می شوی بیش از این قرآن مخوان داری شرابی می شوی تا صدای تو نباشد گوش می خواهم چه کار عمه جان! من بی پدر آغوش می خواهم چه کار؟ خاک ویرانه نمی فهمد تنِ سردِ مرا عمه جان تنها تو می فهمی کمر درد مرا بس که هق هق کرده ام از درد نایم خشک شد بر زمین خوابیدم از بس، دست و پایم خشک شد روزها را با خیال دیدنت شب کرده ام از شبی که دیدمت در طشت هی تب کرده ام از چه مانم بی تو در دنیای مذهبهای خشک؟ من فقط یک بوسه می خواهم از آن لبهای خشک
ابی عبدالله صدا زد... خیمه ها رو بر پا کنید... اینجا وعده گاه ماست... یکی یکی این زن و بچه ها رو از محملها پیاده کردند... حالا میخواد عقیله بنی هاشم... زینب کبری از محمل پایین بیاد... تصور کن ... جوون های بنی هاشم اومدند... دور محمل زینب رو گرفتند... مبادا نامحرما قد و بالای خانم رو ببینند... من ميگم ... شاید عباس علمدار اومده... زانوها رو خم کرده... علی اکبر دست عمه جانش رو گرفته قاسم عنان مرکب رو گرفته... ابی عبدالله مواظب خواهره... 🔸با احتیاط خواهر خود را پیاده کرد 🔸طوری که آب در دل زینب تکان نخورد با چه عزت و احترامی... خانم رو از محمل پیاده کردند... حقشم همینه... آخه خانم زینب... ناموس خداست... دختر علی هست... احترام داره... آماده ای بگم یا نه؟ 🔻گریز آی جوون های بنی هاشم... نبودید روز یازدهم... عمه جانتون زینب... همه زن و بچه ها رو سوار کرد... دید تنهای تنها مونده... دور تا دورش رو نامحرما گرفتند... یک نگاه انداخت به سمت شط فرات... صدا زد... آی ابالفضل... آی غیرتی... پاشو ببین خواهرت بین نامحرماست... یه نگاهم به سمت گودی قتلگاه... صدا زد... حسین جان... ببین خواهرت رو دارن به اسارت می برند... هر کجا نشستی ناله بزن یاحسین... 🔸به سوی شام و کوفه ام 🔸چه ظالمانه می برند 🔸نمی روم ولی مرا 🔸به تازیانه میبرند (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227)
شد_خیمه_ها_برپا__هادی_همتی.mp3
5.69M
نوحه ورود به کربلا آمد شه خوبان با جمله ی یاران در کربلا مهمان شد با نوای دل با قاسم و اکبر با عون و با جعفر عباس و با اصغر در آخرین منزل ای آه و واویلا شد خیمه ها برپا این سرزمین غم این وادی ماتم عالم زند بر هم این کربلا باشد حسی غریب دارد حال عجیب دارد این بوی سیب دارد این نینوا باشد ای آه و واویلا شد خیمه ها برپا فرزند پیغمبر تنها و بی لشکر با خواهر و دختر با یک دل تنگ است آن سوی این میدان کفار بی ایمان با خنجر برّان آماده ی جنگ است ای آه و واویلا شد خیمه ها برپا نزدیکی دریا شد خیمه ی سقا اما در این صحرا گلها شود پرپر شش ماهه بیتابه لب تشنه ی آبه وقتی که میخوابه در دامن مادر ای آه و واویلا شد خیمه ها برپا زهرا پریشونه بی تاب و گریونه پیوسته میخونه نور دل مادر در روز عاشورا با خشکی لبها گردد حسین تنها مظلوم و بی یاور ای آه و واویلا شد خیمه ها برپا ای وای از آن گودال وای از تن پامال از تشنه ی بی حال پیراهنی کندن ای وای از آن خنجر وقتی بُرد حنجر تن را کُنَد بی سر در حال جان دادن ای آه و واویلا شد خیمه ها برپا
به کربلا می رسد از کربلا هم بوی عشق هم بوی خون می رسد بر گوش دل اِنّا اِلیه راجعون زینب اینجا با نظر بر روی محزون حسین می شود بیتاب و دارد اضطراب و شور و شین گشته او دلواپس و گوید حسین اینجا کجاست؟ بر مشام جان من اینجا چرا بوی بلاست؟ خاک این صحرا ، حسینم ، بوی ماتم می دهد. بوی هجران و اسارت ، بویی از غم می دهد خیمه ها اینجا چرا بوی عجیبی می دهد؟ بوی جانسوز یتیمی و غریبی می دهد زبانحال برادر : خواهرم اینجا زمین لاله های پرپر است زینب اینجا وعده گاه ناله های مادر است اکبر من در همین جا اِرباً اِرباً می شود پیکر قاسم همین جا فرش صحرا می شود سرزمین کربلا گهواره ی اصغر شود در همین جا مقتل عباس آب آور شود دشمنم اینجا اسیرت می کند ای خواهرم میشوی تو همسفر منزل به منزل با سرم هم رقیه هم سکینه رویشان نیلی شود مونس آنها در این آوارگی سیلی شود این زمین وادیِ غم یعنی زمین کربلاست چون سر ما در همینجا بر فراز نیزه هاست
🏴ورود کاراون امام حسین علیه السلام به کربلا روضه مکتوب دکتر رفیعی: این دل‌ها را روانه کنیم کربلا کنار قبر ارباب بی کفن مان اباعبدالله که جنّ و انس، ارض و سما، مایری و لایری برای او اشک ریختند. ناحَت عَلَيهِ الاَنبِياءُ وَالرُّسُل * بَلِ العُقولُ وَالنُّفوُسُ وَالمُسُل بَکا عَلَیهِ مایَری وَ لايُرَى * وَالاَرضُ وَالسَّماءُ وَ إطباقُ الثَّرى «مایری و لایری» برای امام حسین اشک ریختند. روز دوم، روز ورود کاروان اباعبدالله به کربلا بود. کاروان مسیرهای متعددی را از مکه تا کربلا طی کرد، امروز در سرزمین کربلا فرود آمد. اللهُمَّ إنّی أعوذُبِک مِن الکَربِ وَالبَلاء، ثُمَّ قَالَ هَذَا مَوْضِعُ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ انْزِلُوا هَا هُنَا مَحَطُّ رِحالِنا، وَ مَسْفَکُ دِمائِنا وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا بِهَذَا حَدَّثَنِي جَدِّي رَسُولُ اللَّه صلی الله علیه و آله وسلم. [۳] وقتی به حضرت عرض کردند این جا کربلاست، فرمود: این جا محل شهادت ماست. این جا محل ریختن خون ماست. این جا محل قبر ماست. أخبرَني بهذا جدی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ؛ جدّم رسول خدا این خبر را به من داد. السَّلامُ عَلَيكَ يا رَحمَة الله الواسِعَه وَ یا بابَ نَجاةِ الاُمَّة. سَفینَةَ النَّجاة وَ قُرَةَ عَينِ النَّبِيِ المُصطَفی یا مَظلوُمُ يَا اَبا عَبدِالله. بار بگشایید باران این جا کربلاست * آب و خاکش با دل و جان آشناست بار بگشایید خوش منزلگهی است * تا به جنّت زین مکان اندک رهی است فرمود بدانید این جا چه اتفاقاتی می‌افتد! یک لحظه فیلم همه ی قضایا در ذهن امام حسین خطور کرد. این جا صدای العطش بر عرش اعلی می‌رود * این جا سرم بالای نی از جور اعدا می‌رود آن جا به دست خودکفن، بر گردن اکبر کنم * در موج دشمن گریه بر آن شبه پیغمبر کنم امروز وارد کربلا شدند. عقیله ی بنی هاشم می‌خواست پیاده شود همه ی محرم‌ها دور و برش را گرفتند؛ عباس، قاسم و همه ی برادرانش آمدند. امام حسین علیه السلام همین که می‌خواست خیمه ای را نصب کند، اصحاب می‌دویدند؛ آقاجان، اجازه بدهید ما خیمه را نصب کنیم. با چه عظمت و ابهتی اهل بیت در سرزمین کربلا پیاده شدند! یا بقية الله! این یک فرود بود؛ یعنی روز دوم محرم در کربلا! یک خروج هم صبح یازدهم از کربلا دارند. زینب آمد سوار بشود نتوانست. هر چه نگاه کرد کسی را ندید. هرچه نگاه کرد هیچ محرمی را ندید. شاید در ذهنش خطور کرد روزی را که در این سرزمین پیاده شد همه ی محرم‌ها و برادرانش بودند. زینب آمد قتلگاه، گفت: برادر همه را سوار کردم، اما خودم مانده ام. بِأَبِي الْمَهْمُومُ حَتَّى قَضَى بِأَبِي * بِأَبِي الْعَطْشَانُ حَتَّى مَضَى [۱] در میان خیمه زیبای تو * ناله دارد خواهر شیدای تو خیمه‌ها بوی عجیبی می‌دهد * بوی جانسوز غریبی می‌دهد خیمه‌ها معناگر یک مطلبند * مظهر آوارگی زینبند خیمه‌ها بوی اسیری می‌دهد *** خیمه‌ها بوی یتیمی می‌دهد ---------- [۳]: اللهوف، ص ۸۰؛ منتهی الامال، ص ۴۶۳؛ سوگنامه آلمحمد، ص ۲۲۳. [۱]: بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۹۵: اللهوف، ص ۱۳۰. ✔️کانال رسمی دکتر رفیعی
🏴امام حسين عليه السلام: اَعْجَزُ النّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ الدُّعاءِ، وَاَبْخَلُ النّاسِ مَنْ بَخِلَ بالسَّلامِ 🌱ناتوان ترين مردم كسى است كه از دعا عاجز باشد و بخيل ترين مردم كسى است كه درسلام بُخل ورزد 📚بحارالانوار جلد93 صفحه294