eitaa logo
🇮🇷🇮🇷آتش به اختیار 🇮🇷🇮🇷🇮🇷
129 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
4.8هزار ویدیو
28 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه (۴۰)🔹 ↩️زيرا همان گونه که اشاره شد ظالمترين حکومتها نيز براى حفظ موقعيت خود مجبورند امنيّت و عدالت نسبى را رعايت کنند. اگر خودش به مردم ظلم مى کند، لااقل اجازه ندهد ديگران بر يکديگر ظلم کنند. هيچ حکومتى خواه عادل، يا ظالم با هرج و مرج بر سر کار باقى نمى ماند و به زودى سقوط مى کند، روى همين جهت همه حکومتها اصرار دارند که جلو هرج و مرج را بگيرند و برنامه ريزى هايى براى عمران و آبادى و امنيّت و دفع دشمنان آن قوم و ملت، هر چند ناقص، داشته باشند، و حديث معروف «أَلْمُلْکُ يَبْقى مَعَ الْکُفْرِ وَ لايَبْقى مَعَ الظُّلْمِ; حکومت با کفر باقى مى ماند امّا با ظلم باقى نمى ماند،» نيز ممکن است اشاره به همين معنى باشد، يا لااقل يکى از تفسيرهاى آن اين است. اشتباه ابن ابى الحديد: ابن ابى الحديد در آغاز سخنش در شرح اين خطبه مى گويد: «اين سخن نصّ صريح آن حضرت درباره وجوب نصب امام است، در حالى که اين مسأله در ميان مردم مورد اختلاف واقع شده، گروهى از متکلّمان (علماى عقايد) مى گويند امامت و حکومت واجب است. تنها از ابوبکر اصمّ از قدماى معتزله نقل شده است که اگر امت انصاف را رعايت کند، و ظلم به يکديگر نکند نيازى به حکومت و امامت نيست!» ابن ابى الحديد سپس مى افزايد: «گفتار ابوبکر اصمّ در واقع مخالف سايرين نيست، زيرا چنين فرضى که مردم رعايت عدالت را بدون حکومت بکنند وجود خارجى ندارد.» نام برده در ادامه اين سخن مى افزايد: «ظاهراً گفتار امام (عليه السلام) در اين خطبه شبيه چيزى است که علماى معتزله مى گويند که امامت به معنى رياست بر مکلّفين از نظر مصالح دنيوى به حکم عقل واجب است، و امورى که امام در اين خطبه به آن اشاره کرده، همه از مصالح دنيوى است، سپس به خود ايراد مى کند که شما مى گوييد: همه علماى اسلام معتقد به وجوب نصب امام هستند (با اين تفاوت که گروهى آن را بر خداوند لازم مى شمرند و گروهى بر امّت) پس چگونه اميرمؤمنان على (عليه السلام) در اين خطبه از خوارج نقل مى کند که آنان نصب امير را لازم نمى دانستند؟ سپس پاسخ مى گويد که خوارج در آغاز کار چنين سخنانى را مى گفتند و معتقد بودند که نياز به وجود امام نيست، ولى بعداً از اين عقيده بازگشتند و «عبدالله بن وهب راسبى» را به عنوان امير بر خود برگزيدند.(9) اشتباه ابن ابى الحديد از اينجا سرچشمه مى گيرد که امور هفتگانه اى را که مولى على (عليه السلام) به عنوان هدف براى نصب امير ذکر کرده، منحصر به مصالح مادى دانسته، در حالى که جمله «يَعْمَلُ فى أَمْرَتِهِ الْمُؤمِنُ;» ناظر به مسائل معنوى است، چرا که عمل مؤمن عمدتاً ناظر کارهاى الهى است. به هر حال: به فرض که تمام اين امور جنبه مادى داشته باشد، سخن مولى ناظر به عنوان امارت و حکومت بر مردم است که يکى از ابعاد وجودى امام معصوم را تشکيل مى دهد، زيرا به عقيده علما و متکلّمان پيرو مکتب اهل بيت (عليه السلام)، امام کسى است که هم حاکم بر امور دين و هم دنيا، و هادى به سوى راه خداست، و هم مفسّر قرآن و مبيّن احکام، و گفتار و اعمال او سند قطعى الهى محسوب مى شود، و به همين دليل بايد معصوم باشد، و پر واضح است که معصوم را جز خدا نمى شناسد، و از اين رو معتقدند که نصب امام بايد از سوى خداوند صورت گيرد. جمعى از شارحان نهج البلاغه گفتار ابن ابى الحديد را چنين پاسخ گفته اند که اين خطبه ناظر به مسأله نصب امير است و ارتباطى با نصب امام از سوى خدا ندارد، و لذا مى فرمايد: «لابُدَّ لِلنّاسِ مِنْ اَمْير بَرٍّ اَوْ فاجِر»; و مى دانيم که «امير فاجر»، «امام» نمى تواند باشد. ولى پاسخ روشنتر همان است که در بالا ذکر کرديم که امارت بخشى از مسؤوليت هاى امام است، (دقّت کنيد). شاهد اين سخن آن است که متکلّمان ما در کتب عقايد به هنگام ذکر ادله وجوب نصب امام (عليه السلام) مصالح دنيوى و آنچه را در اين خطبه آمده، نيز ذکر کرده اند. به تعبير ديگر: شيعه معتقد به امارت جداى از امامت نيست، و تن دادن به امارت فاجر به هنگام عدم دسترسى به امام معصوم از باب ناچارى است، نه به عنوان هدف ايده آل و نهايى.