💢هویت انسانی و هویت دینی، هم نشینی یا جانشینی؟
◼️در برخی سایت های اینترنتی[1] گفتگویی از آقای ابوالقاسم فنایی با عنوان «اخلاق و دین، هم نشینی یا جانشینی» منتشر گردید. این گفتگو در صدد بررسی مسأله اخلاق و دین است، ولیکن در بخشهایی از آن، متعرض نکته ای شده است که از منظر کلامی باید بررسی شود. ایشان معتقد است قبل از انتخاب دین، انسان باید هویت انسانی بیابد و از هویت حیوانی منسلخ شود. در غیر این صورت دینداری او دینداری یک حیوان خواهد بود نه دینداری یک انسان.
👈به عبارت ساده ایشان می گوید یافتن هویت اخلاقی و هویت انسانی وابسته به دین نیست، بلکه مقدم بر آن است. یعنی قبل از هر نوع دینداری، باید با تأمل و تعقّل، هویت انسانی و اخلاقی خود را به دست آوریم، آنگاه با کمک آن و بر اساس چارچوب هایی که این هویت پیشینی به ما می دهد، به انتخاب دین بپردازیم. اگر قبل از گزینش دین هویت انسانی نیابیم، ممکن است با هویت حیوانی خود دیندار شویم و ترکیب هویت حیوانی و دین -که از اخلاق و انسانیت تهی است- خطرناک است.
✅بررسی
👈متاسفانه نویسنده چنین فرض کرده است که می توان بین دین و رفتار نیک و اخلاق تفکیک کرد. این تفکیک اگر در مورد دین های بشرساخته و یا دین های تحریف شده روا باشد، درباره دینی که از سوی خداوند برای سعادت بشر نازل شده است، نارواست. دین نازل از سوی خداوند حکیم، برای همه بخش های زندگی برنامه دارد. رفتار نیک و اخلاق زیبا نیز بخشی از برنامه تکامل انسان است که دین نسبت به آن غفلت نکرده است. دین الهی هرگز با هویت حیوانی ترکیب نمی شود، یعنی نمی توان فرض کرد کسی حیوان صفت و در همان حال دیندار باشد. اگر دینی دربردارنده رفتار و اخلاق غیر انسانی باشد، از اعتبار می افتد و نمی توان آن را دین حق شمرد.
👈این سخن نادرستی است که ما بگوییم در غیاب هویت انسانی، آن چه با هویت دینی ترکیب می شود، هویت حیوانی است و یا در تعارض ارزش های هویت انسانی با دینی، ارزش های هویت انسانی مقدم است، چون اگر هویت انسانی نباشد، هویت دینی هم در کار نیست و هرگز هویت انسانی با هویت دینی در تعارض قرار نمی گیرد. دین یک تشریفات و یا سرگرمی محض نیست که با هر چیزی جور در بیاید و با همه چیز-و لو حیوان صفتی- سازگار باشد. دین حقیقی باید در بردارنده تمام اصول اخلاقی و فضائل انسانی باشد.
👈دقت در آموزه های دین اسلام به روشنی بیان گر منزلت اخلاق در آن است. فرض اسلام منهای اخلاق یا به تعبیر برخی منهای هویت انسانی، فرضی غیر واقعی و باطل است. این که بگوییم کسی اسلام دارد ولی اخلاق و هویت انسانی ندارد، تناقض است، زیرا به این معناست که اسلام دارد و اسلام ندارد. اخلاق جزئی از اسلام است و در کنار بایدها و نبایدهای فقهی، تعالیم اخلاقی نیز در نظام ارزشی اسلام قرار دارد.
👈کافی است به جمله پر معنای امام علی (عایهالسلام) که دربردارنده همه ارزش های اخلاقی اجتماعی است، نظری بیفکنیم. امام در نامة 31 نهج البلاغه خطاب به فرزندش می فرماید: «ای فرزندم! نفس خود را میزان بین خود و دیگران قرار ده، برای دیگران دوست بدار آن چه را برای خود می پسندی و برای دیگران مپسند آن چه برای خود نمی پسندی و هرگز ظلم نکن، چنان چه دوست نداری ظلم شوی و نیکی کن، چنان چه دوست داری به تو نیکی شود و از خودت آن چه را از دیگران بد می شمری، ناپسند بشمار.»
پینوشت
🌐 [1]. سایت جماعت دعوت و اصلاح ایران- ایشان در کتابی با عنوان «دین در ترازوی اخلاق» این سخن را تفصیل بیشتری داده است.
#کلام_جدید #اخلاق #نقد #فنایی
🆔 @kalamema
💢 خداشناسی عقلانی، مد نظر شریعت
‼️ امروز برخی از مذهبیها در فضای مجازی به منظور دفاع از شریعت و اهل بیت عصمت و طهارت(علیهمالسلام) میگویند: تنها راه شناخت خدا و اوصاف او، بیانات معصومین(علیهمالسلام) است و دیگر اندیشهها را باید کنار گذاشت و با این سخن، به جنگ با فلسفه و عرفان و دیگر علوم عقلی میروند.
✅ نقد
این جمله در ابتدا تصویری زیبا و سازنده به ذهن خواننده متبادر می سازد، اما و قتی به قصد و نظر گوینده متن میرسیم می بینیم مصداق همان کلام شریف امیر المومنین(علیه السلام) است که فرمود «کلمه حق و یراد به الباطل».[1] مراد گوینده از جمله بالا بر عکس فهم عمومی از متن، اتفاقا تضعیف جایگاه عقل و تفکر عقلانی است و گوینده متن به شدت گرایشات اخباری و ضد فلسفی دارد وبا بیان اینگونه جملات، در صدد القای اندیشه پنهانی خود به مخاطب است. بهترین راه مبارزه با این گونه اندیشه های خطرناک آشنایی با مبانی اهل بیت(علیهم السلام) می باشد. ما در اینجا به اهمیت و جایگاه شناخت توحید مبتنی بر عقلانیت از نگاه ائمه اطهار(علیهم السلام) پرداخته و چند روایت را به عنوان نمونه ذکر میکنیم:
1⃣ .امام صادق(علیه السلام) فرمود: «إِنَّ أَوَّلَ اَلْأُمُورِ وَ مَبْدَأَهَا وَ قُوَّتَهَا وَ عِمَارَتَهَا اَلَّتِي لاَ يُنْتَفَعُ بِشَيْءٍ إِلاَّ بِهِ اَلْعَقْلُ اَلَّذِي جَعَلَهُ اَللَّهُ زِينَةً لِخَلْقِهِ وَ نُوراً لَهُمْ فَبِالْعَقْلِ عَرَفَ اَلْعِبَادُ خَالِقَهُمْ وَ أَنَّهُمْ مَخْلُوقُونَ وَ أَنَّهُ اَلْمُدَبِّرُ لَهُمْ وَ أَنَّهُمُ اَلْمُدَبَّرُونَ وَ أَنَّهُ اَلْبَاقِي وَ هُمُ اَلْفَانُونَ: آغاز و نخست هر چيز و نيرو و آبادانى آن كه هر سودى تنها به آن مربوط است، عقل است كه آن را خدا زينت و نورى براى خلقش قرار داده. با عقل بندگان، خالق خود بشناسند و بدانند كه آنها مخلوقند و او مدبر و ايشان تحت تدبير اويند و اينكه خالقشان پايدار و آنها فانى می باشند». حضرت در ادامه می فرمایند: «عاقل به رهبرى همان عقلى كه خداوند نگهدار، زينت و سبب هدايتش قرار داده، می داند كه خدا حق است و پروردگار اوست و می داند كه خالقش را پسند و ناپسنديست و اطاعت و معصيتى، و عقلش را به تنهائى راهنماى به اينها نمىبيند و می فهمد كه رسيدن به اين مطالب، جز با طلب علم ممكن نيست و اگر به وسيله علمش به اينها نرسد، عقلش او را سودى نداده پس واجب است بر عالم طلب علم و ادب نمايد كه بى آن استوار نماند».[2] حضرت در جای دیگری در تعریف عقل می فرماید: «ما عبد به الرحمن واکتسب به الجنان: با عقل خداوند عبادت میشود و بهشت را به دست می آورد.[3]
2⃣ . امام کاظم (علیهالسلام) به هشام می فرمایند: «يَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ ع وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُول: همانا خداوند متعال دو حجت بر بشر دارد، حجت ظاهری که رسل و انبیا و ائمه باشند و حجت باطنی که عقل است».[4] در این روایت عقل، به عنوان حجت باطنی قرار داده شده است، همان طور که انبیا حجت ظاهری معرفی شده اند.
3⃣ .امام رضا(علیه السلام) می فرمایند: «بِالْعُقُولِ یعْتَقَدُ مَعْرِفَتُه: به واسطه عقل ها خداوند متعال مورد شناخت و معرفت قرار می گیرد و در پایان همین کلام می فرمایند: «وَ بِالْعُقُولِ یعْتَقَدُ التَّصْدِیقُ بِاللَّه: به واسطه عقول تصدیق به خدا مورد اعتقاد قرار می گیرد».[5]
بنابراین عقل در نگاه اهل بیت(علیهم السلام) جایگاه بسیار ویژه ای دارد و نفی تفکر و تدبر عقلانی در مسیر توحید و کنار گذاشتن عقل، در واقع خیانت به اهل بیت(علیهم السلام) است، تا خدمت به ایشان .
📚 پینوشت
[1]. نهج البلاغه، خطبه 40.
[2]. کلینی، الكافی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1407، چاپ چهارم، ج1، ص 29.
[3]. همان، ج1، ص: 11
[4] .همان، ج1، ص: 16
[5]. ابن بابويه، محمد بن على، التوحيد، جامعه مدرسين، قم، 1398 ق، چاپ اول، ص 35
#کلام_جدید #عقل #تعارض_دین_و_عقل #اهل_بیت
🆔 @kalamema