@ostad_aali110.mp3
زمان:
حجم:
1.12M
🔊فایل صوتی #کوتاه
🔰 پاسخ به یک شبهه ...❗️🔰
#استاد_مسعود_عالی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷
با ابراهیم به مرخصی آمده بودیم.
به ترمینال آمدیم و راهی تهران شدیم ، راننده به محض خروج از شهر ، صدای نوار ترانه را زیاد کرد. ابراهیم چند بار ذکر صلوات داد و مسافران بلند صلوات فرستادند.
من یک لحظه به ابراهیم نگاه کردم ، دیدم بسیار عصبانی است. مدام خودش را میخورد و ذکر میگفت ، دستانش را بهم فشار میداد و چشمانش را میبست.
حدس زدم بخاطر نوار ترانه است. گفتم: آقا ابراهیم چیزی شده؟! میخوای به راننده بگم ...
نذاشت حرف من تموم بشه و گفت:
قربونت ، برو ازش خواهش کن خاموشش کنه.
رفتم و به راننده گفتم اگه امکان داره خاموشش کنید.
راننده گفت: نمیشه ، عادت کردم ، نمیتونم خاموشش کنم وگرنه خوابم میبره!
ابراهیم دنبال روشی بود که صدای زن خواننده به گوشش نرسد ، از توی جیب خودش قرآن جیبی کوچکی بیرون آورد و با صدای زیبایی که داشت ، شروع به قرائت قرآن کرد.
همه محو صدای دلنشین و ملکوتی او شدند ، راننده هم چند دقیقه بعد نوار را خاموش کرد و مشغول شنیدن آیات الهی شد....
#شهیدابراهیم_هادی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 حمید قراری، نوجوان ۱۲ ساله، اهل تربت حیدریه
🎤 به زور به جبهه آمدم، زیر صندلی قطار قایم شدم...!!!
▪️ اومدم اینجا با صدام بجنگم...
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 آیه های خودمانی 🇮🇷
نه دنیا داره نه آخرت
بعضیها هم دنیارو دارن هم آخرتو. بعضیها دنیارو دارن ولی آخرت ندارن. بعضیها آخرتو دارن ولی دنیا ندارن. بعضیها نه دنیا دارن نه آخرت. این دسته آخر خیلی بیچاره هستن. طرف همه جور کار خلاف میکنه تا به مال و ثروت، مقام، یا لذت دنیا برسه، ولی آخرش یه اتفاقی میفته به هیچ کدوم از این چیزها نمیرسه. یعنی آخرتشو فروخته به دنیا، تو دنیا هم به چیزی نرسیده. خدا میگه:
خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ
هم دنیا و هم آخرت را از دست میدهد
(بخشی از آیه 11 حج)
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔺اولین زن محجبه داور در المپیک ۲۰۲۰
🔹براساس اعلام فدراسیون جهانی سیمین رضایی به عنوان اولین داور محجبه موفق به کسب امتیاز لازم برای حضور در المپیک ۲۰۲۰ شد تا با حفظ حجاب در این میدان حضور یابد.
#پویش_حجاب_فاطمے
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #پایی_که_جا_ماند 🇮🇷
✫⇠قسمت :9⃣7⃣
✍ به روایت سید ناصرحسینی پور
افسر بازجو گفت: با شکنجهی هوایی چطوری؟
منظورش را نمیدانستم. دستو داد با طناب دو دست و یک پایم را بستند و به چنگک پنکهی سقفی آویزانم کردند. با این کار مچ دست و ساق پایم زخمی شد. حدود سه، چهار ساعتی آن بالا نگهام داشتند. احساس کردم الان است که مچ پایم از بدنم جدا شود. سرم گیج میرفت. نگهبانها با کابل به پایم میزدند و رحم نداشتند. یکیشان لیوان چایی را به صورتم پاشید. چای داغ بود و صورتم را سوزاند. سر طناب را به میلهی آهنی پنجره بسته بودند. (عراقیها چند نوع شکنجه داشتند. شکنجهی هوایی، دریایی و زمینی. شکنجهی هواییشان همان آویزان کردن به حلقهی پنکهی سقفی بود. شکنجهی زمینی سینهخیز، کلاغپر، شنا رفتن و روی زمین غلت زدن بود. شکنجهی دریایی نیز انداختن داخل کانال فاضلاب بود. شکنجه دیگری هم داشتند که بچهها به آن جوجهکباب میگفتند. در این شکنجه بچهها را در گرمای سوزان، بدون زیرپیراهن روی آسفالت داغ میخواباندند و روی پشت بچهها راه میرفتند. این شکنجه در دژبان مرکز بغداد زیاد مرسوم بود.)
دو روز بعد با اسهال خونی از انفرادی نجات پیدا کردم. ضعف جسمیام طوری بود که نه توان حرکت داشتم، نه قدرت راه رفتن. بعد از ظهر مرا به بازداشتگاه برگرداندند. از بچههای سلول روبهروییام خداحافظی کردم. یکی از آنهایی که هیچ وقت او را ندیدم، بهم گفت: اگه همیشه با خدا باشی هیچ وقت بهت سخت نمیگذره! قبل از اینکه وارد بازداشتگاه شوم فاضل رحیم که در قسمت درمانگاه اردوگاه کار میکرد بهم گفت: با دکتر مؤید صحبت کردم ببرنت بیمارستان! امروز دکتر مؤید به جای دکتر جمال درمانگاه اردوگاه را مدیریت میکرد. دکتر جمال معروف بود به قصاب اردوگاه. وارد بازداشتگاه که شدم، بچهها دورم جمع شدند. سامی سراغم آمد. شاد و خوشحال به نظر میرسید. از این که حرفی نزده بودم، خوشحال بود. باورم نمیکردم به این راحتی دست از سرم بردارند. از امروز به بعد رابطهام با سامی صمیمیتر شد. او حرفهایی را که قبلاً اطمینان نمیکرد به من بگوید، با خیال راحت میگفت. از نظر او امتحان پس داده بودم و این برایم زیبا بود. از بازداشتگاه بیرون رفتم. در بین اسرا در جستجوی آن دو جاسوس بودم. آمدنشان برای من شوم بود. آن دو کار دستم داده بودند. هر چند ناشیگری خودم هم بی تأثیر نبود. میخواستم آنها را ببینم و بهشان بگویم ماه همیشه پشت ابر نمیماند. دلم میخواست بهشان بگویم هیچ چیز بدتر از نفاق و دو رویی نیست. در حیاط بازداشتگاه دنبالشان گشتم، سامی بهم فهماند آنها را بردهاند اردوگاه ۱۵.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 فــــرازےازوصیتنـــــامہ 🇮🇷
《مقاومت را فراموش نكنید كه خداوند با صبر پیشه كنندگان است. در این شرایط تاریخی خداوند تبارك و تعالی بار سنگین انقلاب اسلامی را بر دوش ملت مسلمان ایران گذاشته است و ما را در آزمایشی عظیم قرار داده است》
°•{ســـــردار رشید اسلام
#شهید_محمـــد_بروجــــردی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 جدایی از ولی خدا 🇮🇷
#بخش_اول
💠 یکی از چیزهای #مهمی که انسان را از ولی خدا #جدا می کند و در این زمان می تواند انسان را از امام زمان(عج) جدا کند، #تعلقات است.
💠 این امر #سبب می شود که انسان در هر زمان به امام معصوم(ع) #کمک ندهد آن هم وقتی که پای کار و #بحران پیش بیاید چون #علاقه و تعلقات بر علاقه او به امام معصوم(ع) #مقدم شده اند.
💠هیچ #علاقه ای نباید بر علاقه به ولیّ خدا #مقدم شود، حضرت اباعبدالله الحسین(ع) وقتی به سمت #کوفه می رفت با لشکر کوچک اش به یکی از محبین اهل بیت(ع) به نام « #طرماح بن عدی طائی» برخورد کرد که از #کوفه بیرون آمده بود.
💠او #شخصی بود که در زمان حضرت امیر(ع) به #شجاعت شناخته می شد تا حدی که به گونه ای در برخورد با #معاویه او را عاجز کرده بود، در عین حال #شاعر اهل بیت(ع) هم بود.
💠 طرماح با امام حسین(ع) ملاقات کرد اما طرماح ان روز طرماح دیروز نبود، #چرب و #شیرین دنیا تغییرش داده بود.
💠 او در مواجهه با حضرت(ع) و در پاسخ به این #سوال که از کوفه چه خبر؟ به امام(ع) پاسخ داد: به #سمت کوفه نیا، عبیدالله بن زیاد کوفه را گرفته و اجازه نمی دهد که حتی یک نفر به کمکت بیاید، اگر می خواهی جایی بروی به #یمن برو و من آنجا 10هزار شمشیرزن برایت آماده می کنم.
💠حضرت(ع) جواب داد: هرچه که خدا بخواهد همان می شود. #طرماح نیز گفت: من مقداری جنس برای زن و بچه خود #خریداری کرده ام، می روم آنها را به دست شان برسانم و بعد برمی گردم و به تو #ملحق می شوم.
💠او در حالی که می دید لشکر «حر» امام حسین(ع) را #محاصره کرده و حضرت سیدالشهداء(ع) با #خطر فاصله ای ندارد برگشت تا آذوقه را به دست خانواده اش برساند و سوال این است که آیا #خون زن و بچه تو از خون خانواده امام حسین(ع) رنگین تر بود که رفتی و امام حسین(ع) را #تنها گذاشتی؟
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 بــــرگــےازخاطــــراتــــــ 🇮🇷
🔸در اتاقش عکسی از حضرت #امام_خمینی(ره) را قاب شده به دیوار آویزان کرده بود، خیلیها به او میگفتند اگر رئیس بیمارستان عکس را ببیند، برخورد بدی را با او خواهد کرد، اما او عکس را پایین نیاورده بود.
▫️یک روز رئیس بیمارستان _دکتر عارفی_ که بعدها به خارج از کشور متواری شد برای سرکشی به اتاقها آمد و متوجه قاب عکس امام بر روی دیوار اتاق فوزیه شد و با عصبانیت دستور داد که عکس را از روی دیوار بردارد
▪️فوزیه گفته بود: اتاق متعلق به من است و هر عکسی را که بخواهم در آن آویزان میکنم.
▫️رئیس بیمارستان هم فوزیه را تهدید به کسر یک ماه از حقوقش کرده بود.
▪️اما فوزیه حرفش یک کلام بود: اگر اخراج هم بشوم عکس را از روی دیوار پایین نمیآورم.
#شهیده_فوزیـــــه_شیـــــردل
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
22.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #ڪلیپ
روایتگری بسیار زیبا جانباز مدافع حرم
#امیرحسین_حاجی_نصیری...
امنیت را سر قطع شده #شهید_مرتضی_کریمی و پیکر آتش گرفته #شهید_قدیرسرلک دست قطع شده روح الله قربانی آورد
نه #برجام ...
👌 #حتما_ببیند
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
😊 لبخند شهدایی 😊
♨️ #برگـــــہ_زخمی
🔹بعد از دایر شدن مجتمعهاے آموزشے رزمندگان در جبـهه، اوقات فراغت از جنگ را به تحصیل📖 میپرداختیم
🔹یکی از روزهای تابستان برای گرفتن امتحان ما را زیر سایه درختی جمع کردند. بعد از توزیع ورقههای امتحانی مشغول نوشتن شدیم📝
🔹خمپاره اندازهای دشمن☄️ همزمان شروع کرده بودند. یک خمپاره در چند متریمان به زمین خورد🔥 همه بدون توجه، سرگرم جواب دادن به سؤالات بودند☺️
🔹یک ترکش افتاد روی ورقه دوست بغل دستیم و چون گرم بود قسمتی از آن را سوزاند؛ ورقه را گرفت بالا و به ممتحن گفت: برگه من زخمی شده باید تا فردا به او مرخصی بدهی !😅
🔹همه خندیدند و شیطنت دشمن را به چیزی نگرفتند😂
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆