💠 تازه از جبهه برگشته بود ولی خستگی براش معنی نداشت، رفت سراغ لباسها و شروع کرد به شستن. فردا صبح هم ظرفها رو شست.
مادرم ناراحت شده بود خواهش کرد که این کارها رو نکنه، ولی یونس میگفت: «خاله جون این کارها وظیفه منه، من که هیچ وقت خونه نیستم، لااقل این چند روزی که هستم باید به خانومم #کمک کنم».
#شهید_یونس_زنگی_آبادی
📕 همسفر شقایق، صفحه ۳۱
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 جدایی از ولی خدا 🇮🇷
#بخش_اول
💠 یکی از چیزهای #مهمی که انسان را از ولی خدا #جدا می کند و در این زمان می تواند انسان را از امام زمان(عج) جدا کند، #تعلقات است.
💠 این امر #سبب می شود که انسان در هر زمان به امام معصوم(ع) #کمک ندهد آن هم وقتی که پای کار و #بحران پیش بیاید چون #علاقه و تعلقات بر علاقه او به امام معصوم(ع) #مقدم شده اند.
💠هیچ #علاقه ای نباید بر علاقه به ولیّ خدا #مقدم شود، حضرت اباعبدالله الحسین(ع) وقتی به سمت #کوفه می رفت با لشکر کوچک اش به یکی از محبین اهل بیت(ع) به نام « #طرماح بن عدی طائی» برخورد کرد که از #کوفه بیرون آمده بود.
💠او #شخصی بود که در زمان حضرت امیر(ع) به #شجاعت شناخته می شد تا حدی که به گونه ای در برخورد با #معاویه او را عاجز کرده بود، در عین حال #شاعر اهل بیت(ع) هم بود.
💠 طرماح با امام حسین(ع) ملاقات کرد اما طرماح ان روز طرماح دیروز نبود، #چرب و #شیرین دنیا تغییرش داده بود.
💠 او در مواجهه با حضرت(ع) و در پاسخ به این #سوال که از کوفه چه خبر؟ به امام(ع) پاسخ داد: به #سمت کوفه نیا، عبیدالله بن زیاد کوفه را گرفته و اجازه نمی دهد که حتی یک نفر به کمکت بیاید، اگر می خواهی جایی بروی به #یمن برو و من آنجا 10هزار شمشیرزن برایت آماده می کنم.
💠حضرت(ع) جواب داد: هرچه که خدا بخواهد همان می شود. #طرماح نیز گفت: من مقداری جنس برای زن و بچه خود #خریداری کرده ام، می روم آنها را به دست شان برسانم و بعد برمی گردم و به تو #ملحق می شوم.
💠او در حالی که می دید لشکر «حر» امام حسین(ع) را #محاصره کرده و حضرت سیدالشهداء(ع) با #خطر فاصله ای ندارد برگشت تا آذوقه را به دست خانواده اش برساند و سوال این است که آیا #خون زن و بچه تو از خون خانواده امام حسین(ع) رنگین تر بود که رفتی و امام حسین(ع) را #تنها گذاشتی؟
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
#رسـم_خـوبان
انسانی بود 👌که برای #خدا کار می کرد و اخلاق در عمل از ویژگیهای بارزشان بود.💯 هرگز #نماز را ترک نمی کرد و نمازش را سر وقت می خواند و یکبار هم نشد که حرمت موی سفید پدر👴 و مادر را بشکند. کمک حال پدر و #مادر بود و به هر سفری که می رفت سوغاتی🎁 برای خواهر و برادر و دیگر اقوام و فامیل می آورد حتی بین #آشنایان هم کسانی بودند که اظهار می داشتند شهید 😇به آنها #کمک های زیادی کرده بود.
#شهید_حمید_حمیدیمنش
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
#خاطرات_شـهید
💠نحوه شهادت شهیدی که قبل از اعزام به سوریه حضرت_زینب را در خواب دید و به او گفت که شما هم انتخاب شدید.
🌷شهیدمجیدسلمانیان در #کربلای خانطومان از آخرین نفراتی بود که از خط خارج شد... تا آخرین ساعات مقاومت کرد...موقع #عقب نشینی داشت از خاکریز رد میشد که روی خاکریز یه تیر از پشت خورد و گفت یازهرااا...و با صورت از بالای #خاکریز زمین افتاد...
🌷تیر خورده بود توی شش...
و #سینه اش خیلی خس خس میکرد و یا #حسین و یا زهرا میگفت...بهم گفت #آب داری گفتم نه...گفت پس جیب خشاب رو بازکن داره رو سینهام سنگینی میکنه
🌷جیب خشاب رو که باز کردم شروع کرد #شهادتین گفتن...گفتم شیخ مجید من میرم #کمک بیارم ببرمت...گفت نمیخواد...و لحظاتی بعد شهید شد...پیکر مطهرش هم همونجا موند...
#شهید_مجید_سلمانیان
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
💐 #خاطرات_شـهید
🟢 نحوه شهادت شهیدی که قبل از اعزام به سوریه حضرت_زینب را در خواب دید و به او گفت که شما هم انتخاب شدید.
📌 شهیدمجیدسلمانیان در #کربلای خانطومان از آخرین نفراتی بود که از خط خارج شد... تا آخرین ساعات مقاومت کرد...موقع #عقب نشینی داشت از خاکریز رد میشد که روی خاکریز یه تیر از پشت خورد و گفت یازهرااا...و با صورت از بالای #خاکریز زمین افتاد...
🌹تیر خورده بود توی شش...
و #سینه اش خیلی خس خس میکرد و یا #حسین و یا زهرا میگفت...بهم گفت #آب داری گفتم نه...گفت پس جیب خشاب رو بازکن داره رو سینهام سنگینی میکنه
😭 جیب خشاب رو که باز کردم شروع کرد #شهادتین گفتن...گفتم شیخ مجید من میرم #کمک بیارم ببرمت...گفت نمیخواد...و لحظاتی بعد شهید شد...پیکر مطهرش هم همونجا موند...
#شهید_مجید_سلمانیان
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆