28.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌بـے حجابـے و آرامش؟😳••❌
⚠️روان پاڪ!!!! فڪر آزاد؟
میدونستے گناه تو روے بقیہ اثر داره ؟
حواسٺ ڪجاسٺ رفیق ؟
یہ هو میپره چرا؟
❌آقا پسر حواست هست شما؟ ❌
.
↩️دختر خانوم ،آقا پسر ↓↪️
••• هرڪارے ڪنید برمیگرده⛔️📛
.
ڪار خیر کردی؟😊
وسط گـنـاه خدا دستت رو گرفت ؟😍
چون اون ڪسی ڪہ خیر رو بهشیاد دادی بہ ڪسی دیگه کمک کرد و...
••• به خودمون برمیگرده •••
.
-💥چراهمهچیزخراب شد؟
+ آثاراونڪارے بود ڪہتوباعثششدی😱
|📹| #حجاب #حیا #رمضان 🌐
|👤| #استاد_عزیزی
______________
#پویش_حجاب_فاطمے
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #خاکریز_اسارت 🇮🇷
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
💢 قسمت هشتاد هشتم
شکنجه ای روحی بنام تبعید
بعد از گذشت حدود دو ماه از ورود به اردوگاه مخوف تکریت ۱۱ اولین جابجایی و تبعید انجام شد که خودش نوعی شکنجه روحی بود. در اسارت دوست خوب همه چیز بود و در واقع خانواده انسان محسوب میشد. بعد از چن ماه که دوستانی پیدا می کردیم و با هم اخت می شدیم و به اخلاق و رفتار هم خو می گرفتیم ، یهو بدون مقدمه می ریختن تو آسایشگاها و اسم تعدادی رو می خوندن و تبعیدشون می کردن جای دیگه. هدف بعثیا از این کار دو چیز بود. یکی شکنجه دادن روحی به بچه ها بود و دیگری پیشگیری از شکل گیری هر گونه برنامه ای برای فرار یا برنامه ی منسجم. در این جابجایی ها همیشه افراد شاخص و تاثیر گذار که جاسوسا معرفی می کردن و بعثیا اسم اونا را مشعوذین (شلوغکارها) گذاشته بودند، هدف قرار می گرفتن و تبعید می شدن. منم دو سه بار با مسئول آسایشگاه (همون بهروز) که بچه ها رو معرفی میکرد بصورت لفظی درگیر شده بودم و اونم اولین اسمی که معرفی کرده بود اسم من بود.
با خوندن اسمم وسایلم رو جمع کردم و به همراه چن نفر دیگه با چشمان گریان و قلبی گرفته و پر از غصه با بچه ها خداحافظی کردیم و عازم بند سه شدیم.
ادامه دارد...✒️
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷
ای برادران عزیز برای خدا خالصانه کار کنید، یگذارید آنها که در لانههای خود خزیدهاند، هر چه درباره شما میگویند بگویند چون خدا بر اعمال ما آگاه است. چون ما به حسین زمان اقتدا کردیم و او را هم مسلمان نماها، خارجی لقب داده بودند.
... آگاه باشید و نگذارید آنان که میخواهند حق مردم را پایمال کنند به آنها فرصت ندهید. متحد باشید اگر کسی حق مردم را په خود اختصاص داده از آن دفاع کنید و از او پس بگیرید که اگر چنین نکنید خدا هم از شما نمیگذرد.
#شهید_غلام_حسین_سفیدیان
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 زلال سخن 🇮🇷
🔴 مراقبه در همه احوال ❗️
علامه طباطبایی (ره) می فرمایند : مراقبه یعنی توجه باطنی انسان به خدا و روی نگرداندن از آن در همه احوال. مراقبه این است که انسان در اوقات بیداری از اول صبح تا هنگام خواب از یاد خدا غافل نباشد و تمام گفتار و کردارش برای خداوند متعال و جلب رضای او باشد او را همه جا حاضر و بر کارهای خود ناظر بداند و خویشتن را در محضر او بیابد در روایت آمده است :
اعْبُد اللهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ فَإِنْ كُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ (بحار ج 25 ص 204)
خدا را آنگونه عبادت کن که گویی او را میبینی و اگر تو او را نمیبینی او تو را میبیند.
( در محضر علامه طباطبایی ص331 )
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 گفتم آقا یک ناهارم با شما آرزوست!
📹 خاطرهی #حاج_حسین_یکتا
از یکی از دیدارهایشان با امام خامنهای و گفتگویی که رخ می دهد
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔔 زنگ حکایت 🔔
مهربانی همیشه ارزشمندتر است.
💎بانوى خردمندى در کوهستان سفر مى کرد که سنگ گران قیمتى را در جوى آبى پیدا کرد. روز بعد به مسافرى رسید که گرسنه بود. بانوى خردمند کیفش را باز کرد تا در غذایش با مسافر شریک شود. مسافر گرسنه، سنگ قیمتى را در کیف بانوى خردمند دید، از آن خوشش آمد و از او خواست که آن سنگ را به او بدهد. ...
زن خردمند هم بى درنگ، سنگ را به او داد.مسافر بسیار شادمان شد و از این که شانس به او روى کرده بود، از خوشحالى سر از پا نمى شناخت. او مى دانست که جواهر به قدرى با ارزش است که تا آخر عمر، مى تواند راحت زندگى کند، ولى چند روز بعد، مرد مسافر به راه افتاد تا هرچه زودتر، بانوى خردمند را پیدا کند.
بالاخره هنگامى که او را یافت، سنگ را پس داد و گفت:«خیلى فکر کردم. مى دانم این سنگ چقدر با ارزش است، اما آن را به تو پس مى دهم با این امید که چیزى ارزشمندتر از آن به من بدهى. اگر مى توانى، آن محبتى را به من بده که به تو قدرت داد این سنگ را به من ببخشى!»
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #خاطراتجبهہ 🇮🇷
ماه رمضان سال 66 بود در منطقه عملیاتی غرب کشور بودیم نیروهایی که در پادگان نبی اکرم (ص) حضور داشتند در حال آماده باش برای اعزام بودند.
هوا بارانی بود و تمام اطراف چادر در اثر بارش باران گل آلود بود به طوری که راه رفتن بسیار مشکل بود و با هر گامی گلهای زیادتری به کفشها میچسبید!🌧🌫
ما هر روز صبح وقتی از خواب بیدار میشدیم متوجه میشدیم کلیه ظروف غذای سحر شسته شده اطراف چادرها تمیز شده و حتی توالت صحرایی کاملاً پاکیزه است.😳🖐
این موضوع همه را به تعجب وا میداشت که چه کسی این کارها را انجام میدهد!🤔
نهایتاً یک شب نخوابیدم تا متوجه شوم چه کسی این خدمت را به رزمندگان انجام میدهد!🌱🌸
بعد از صرف سحر و اقامه نماز صبح که همه بخواب رفتند دیدم که روحانی گردان از خواب بیدار شد و به انجام کارهای فوق پرداخت و اینگونه بود که خادم بچههای گردان شناسایی شد.✌️ وقتی متوجه شد که موضوع لو رفته گفت: من خاک پای رزمندگان اسلام هستم.🙂✋
#ڪجاےکاریم؟!
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
⭕️ #دو_انتخاب
🕊استاد رائفی پور:
وقتے نگاه به زن صرفا جنسے اسٺ، زن ها مدام برای اینڪه باب میل مردان باشند، باید هر روز تغییر چهره دهند.
حالا این خود تو هستے ڪه عمرِ مصرف خود را تعیین مےڪنے با تابلویے ڪه در دسٺ دارے!
انتخاب با توسٺ ڪه خود را به نگاه هرزه اے در خیابان بفروشے یا خود را پناهنده نگاه پر مهر امام زمانٺ ڪنے!!
#پویش_حجاب_فاطمی🌱
🇮🇷 #خاکریز_اسارت 🇮🇷
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
💢قسمت هشتاد و نهم:
دوستان جدید
اولین تبعید تو اردوگاه یازده تکریت برامون رقم خورد و ما هیچ اختیار و اراده ای از خودمون نداشتیم و با دوستایی مثل سید کرامت الله حسینی ، سعید دافعیان و علی (زینبی)عاشوری و بقیه که یکی دو ماه بود با هم انس گرفته بودیم و با هم سختیا و مشکلات ماهای اولو پشت سر گذاشته بودیم خداحافظی کردیم و تحت الحفظ وارد بند سه شدیم.
من به آسایشگاه هفت داده شدم. مسئول آسایشگاه یه جوان بسیجی بنام محمود میری بود. مشهور به «محمود عرب» و بچه آبادان که دست پا شکسته عربی حرف میزد. به همین خاطر عراقیا بهش میگفتن محمود عرب و ارشد آسایشگاه هفت کرده بودند. بسیار بچه نازنین و دوست داشتنی بود و با ورود ما چند نفر به آسایشگاه بهمون خوشامد گفت و پشت بندش، تعدادی از بچه ها هم اومدنو بغلمون کردن که احساس دلتنگی و غریبی نکنیم.
ویژگی این آسایشگاه این بود که یه بسیجی معتقد و دلسوز مسئولیت آسایشگاه رو بعهده داشت و به هیچوجه حاضر نبود کسی رو به بعثیا معرفی کنه و هر وقت ازش می خواستن کسی رو بعنوان مخالف لو بده ، می گفت سیدی(قربان) همه ساکتن و کسی خلافی نکرده و هر کی سرش به کارِ خودشه. اونا پی خلافکار نمی گشتن. دنبال عقده گشایی و آزار دادن بچه ها به هر بهانه ای بودن. حتی وقتی محمود رو تهدید می کردن، بازم مقاومت می کرد و خیلی وقتا بخاطر لو ندادن افراد بشدت کتک خورده و شکنجه شده بود. وقتی ایشونو با ارشدِ آسایشگاه پنج مقایسه می کردم باورم نمیشد بین ارشد آسایشگاها کسی باشه اینقد از خودگذشتگی داشته باشه که بیشتر از بقیه کتک بخوره و اذیت بشه. محمود میری حکایتای عجیب و باورنکردنی داره که به مرور براتون تعریف میکنم.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 تلنگر صبح 🇮🇷
*خدا همیشه آنلاینه*...☝️
*کافیه...*
*دلت رو به روز رسانی کنی...*🖥
*اون موقع می بینی که در تک تک لحظات کنارت بوده*👀
*و هست و خواهد بود...*😇🌸
*اگر دیدی خط ها شلوغه و حس میکنی جوابی نمیاد،*📞🔇
*از پسورد " خدایا پناهم بده " استفاده کن...*🤗
*خدا به این پسورد حساسه و به سرعت نور جواب میده!*♥️✨
*گاهی که حس میکنیم ارتباط قطع شده!*❌
*مشکل از مخاطب نیست*💬
*دل ما ویروسیه*🚫
#دلتوبروزرسانےڪن!:))🖐✨
#صبحتون_بخیـــــر
#دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے
#روزتون_معطر_با_عطر_و_بوی_شهدا
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷
وای بر حالمان که بر حالمان نمی نگریم و بر حال دیگران خرده می گیریم .چه سخت است نشستن و محاسبه نمودن ،محاسبه نفس نمودن،به حساب اعمال رسیدن و کردار و گفتار را نگریستن .
این نفس چه عجیب است که در حال همه می نگرد ولی در حال خود نه
#شهید_منصور_اعتمادی_فر
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔸 " در محضـر شهیــد "...
ماهی یڪ بار ...
بچههای مدرسه جبل عامل رو
جمع می ڪرد ، می رفتند
و زباله هـای شهر رو
جمـع آوری می ڪردند ...
می گفــت :
با این کار هم شهر تمیز میشه
و هم غـــرور بچه ها می ریزه ...
📚 یادگاران « کتاب شهید چمران »
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨تصاویری دیده نشده از حاج قاسم سلیمانی در زادگاهش قنات ملک
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
⭕️ #بدحجابی_از_نگاه_علم
دڪتر مایڪ ماتیوس روان شناس مرڪز مشاوره #عشق_حقیقے در هوستون آمریڪا:
"خودآگاه یا ناخودآگاه، اگر خود را از نظر جنسی، آشکار نمایش دهید، حتی بسیار خفیف، بسیاری از مردان بدن شما را برای لذت بردن طلب خواهند کرد."١
قطعا هیچ خانم و دختر خانم بدحجابے با علم به این موضوع، خودشو در معرض دید مردها نمے ذاره...
ولــــــــــــــــــے
باید بدونین ڪه اثر بےحجابے روے مغز بسیارے از مردها از نظر علمے امرے ثابت شده است!!
┈┈•✾🍃❣🍃✾•┈┈
📘١_گلپوش، ص ١٣
#پویش_حجاب_فاطمے
⁉️متن شبهه:👇👇👇
یه چی فکرمو مشغول کرده
*چطور امام علی هر شب شیر میذاشته دره خونه فقرا 🤔*
*ظروف یکبار مصرف که نبوده تو چی میبرده هر شب هر شب باعقل جور در نمیاد😕😳*
تازه تو ظرف های فلزی هم اگر به فرض بگیریم میبرده شبی ده تا خونه ام که به صورت ناشناس شیر برده باشه سالی بیش از ۳۰۰۰ تا ظرف باید میخرید! 🤔 بعدم طبق روایت های شیعیان میگند ناشناس میبرده شبونه پس یعنی نمیرفته ظرفشم پس بگیره !! یعنی کارخونه مسگری هم داشت از پس این همه ظرف بر نمیومد گاوداریش پیش کش واقعا جواب قانع کننده ای براش پیدا نمیشه؟
✅پاسخ شبهه:👇👇👇
1⃣ حضرت علی علیه السلام به فقرا کمک میکرده و کمکش هم بیشتر مواقع مخفیانه بوده درش شکی نیست چون که هم از طریق اهل سنت و هم از طریق شیعه به صورت متواتر نقل شده است. طوری که حتی جرج جرداق مسیحی هم که دانشمند مسیحی مذهب هستش کتابی را تحت عنوان علی و حقوق بشر نوشته و در جای جای این کتاب از کمک کردن حضرت علی علیه السلام به فقرا نام برده است. و نویسنده شبهه اندکی در مورد سیره ی حضرت علی مطالعه میکرد هیچ موقع این شبهه به ذهنش خطور نمیکرد. و کم اطلاعی ایشون با اندکی مطالعه جبران میشد
2⃣ اکثر کمکهای مولا به صورت نان و خرما بوده و نیازی به ظرف نداشته که بالتبع آن نیاز به کارخانه مسگری باشه و باز هم شبهه افکن عزیز را به مطالعه در اینمورد سفارش میکنیم
3⃣ کسی که مخفیانه کمک میکند لازمش این نیست که مواد را جلوی در بگذارد و فرار کنه همین که نگوید که من فلانی هستم خودش کفایت میکند در کمک کردن مخفیانه ؛ مخصوصا که در زمان قدیم اینطور نبود که شخصیتها شناخته شده باشند و همه آنها را بشناسند همانطور که در روایتها نقل شده که حضرت علی میرفتند خانه ی شهدای جنگها و در کارها به آنها کمک میکردند و آنها اصلا حضرت را نمیشناختند طوری که حتی حضرت در موردی که رفتند به خانواده شهدا کمک کنند افراد آن خانواده پشت سر حاکم که خود حضرت بودند بد گفتند و گفتند که وظیفه ی اون هست که بیاید کمک کنه در حالی که حاکم خود حضرت بودند و در حال کمک کردن به آنها .
4⃣ اتفاقا اینکه جلوی در بگذارد و برود دور از عقل میباشد چون که احتمال از بین رفتن مواد درش هستش . و حضرت غذا یا شیر را که به فقرا و یتیمها تحویل میدادند آنها را مورد نوازش خود قرار میدادند بدون اینکه خود را معرفی کنند.
5⃣ بالفرض شبهه فوق اگر هم شیر به خانه نیازمندان میبردند قابل توجه اینکه شیر را اگر بجوشانند تا ۲۴ ساعت سالم میماند شیر را درون مشک میریختند و بهر جا که میرسید از مشک درون ظروف نیازمندان میریخته پس نیازی به پس گرفتن ظروف نبوده و مسگری هم نداشتند.
6⃣ البته این پاسخ برای ذهن بیماری که خودش را بخواب زده و این چنین شبهاتی در ذهنش متولد میشود ، مسلما بی اثر خواهد بود و این پاسخ برای عزیزانی که قصد پاسخگویی به چنین خزعبلاتی دارند نگاشته شده.
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #خاکریز_اسارت 🇮🇷
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
💢قسمت نودم:
ذخیره های الهی
چند روز که گذشت با چهره هایی آشنا شدم که از افتخارات این مرز و بوم بودن و خوشبختانه الانم زنده هستند. علی باطنی(از روحانیون سرشناس و معاون حوزه های علیمه اصفهان)؛ احمد فراهانی(دکتر احمد فراهانی هم اکنون مدرس دانشگاه و نماینده ولی فقیه در دانشگاه ملایر) و چند نفر دیگه که هر کدوم از اون یکی بهتر و ماه تر از دیگری بودن.
از رفتار و حرف زدنای این دو عزیز متوجه شدم که روحانی اند. هر چند خودشون نمی گفتن و بایدم نمی گفتن. بالاخره دیوار موش داره و موشم گوش داره و حفظ جون واجبه. کافی بود بعثیا بو می بردن کسی روحانی یا پاسداره دیگه معلوم نبود زنده بمونه و اگرم زنده می موند زیر شکنجه های قرون وسطایی قرار می گرفت. کلا بین بچه های کربلای چهار و پنج روحانی و پاسدار و فرمانده زیاد بود و جوِ اردوگاه کاملاً انقلابی و حزب اللهی بود. چون خودم طلبه بودم خیلی خوب گویش و رفتار طلبگی رو می شناختم. اصلاً حالا چه اصراریه توی این هاگیر و واگیر من ثابت می کردم اونا روحانی اند! ولی خب یه وقتایی حس کنجکاوی یا همون فضولیِ آدم گل میکنه و میخاد بفهمه اصل قضیه چیه!
علی باطنی بچه اصفهان و سه چار سالی از من بزرگتر بود . ۲۵ سالی از عمرش گذشته بود. بسیار وارسته، صبور و باوقار. آدم از نحوه حرف زدنش که توام بود با طمانینه و لبخند ، لذت می برد. کسی نبود با ایشون همکلام بشه و مجذوب اخلاقش نشه. اوایل اسارت که من بند دو بودم جاسوسا چیزایی در باره اش به بعثیا گفته بودن ولی زیر بار نرفته بود و خیلی اذیت شده بود. چند بار تا حد مرگ کتک خورده بود. خودش برام نقل می کرد هر وقت میومدند تو آسایشگاه یکی از سوژه های دائمیشون من بودم و هر بار حسابی با کابل از خجالتم در میومدند
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🌻 کلام شهدا 🌻
عبودیت او حریت می آورد. ببین اسیر چه هستی؟ شکم و غذا؟ شهوت و شهرت؟ خانه و خادم؟ نام و نان؟ زن و فرزند؟ زر و سیم؟ وابسته به هر چه که باشی به همان اندازه قیمت داری.
#شهید_غازی
🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
پشت لباس سرباز روسی نوشته بود
🌹جانم فدای رهبر🌹😳
عکس باز شود👆👆👆
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔔 زنگ حکایت 🔔
فردی چندین سال شاگرد نقاش بزرگی بود و تمامی فنون و هنر نقاشی را آموخت.استاد به او گفت که دیگر شما استاد شده ای و من چیزی ندارم که به تو بیاموزم شاگرد فکری به سرش رسید،یک نقاشی فوق العاده کشید و آنرا در میدان شهر قرار داد،مقداری رنگ و قلمی در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد اگر هر جایی ایرادی می بینند یک علامت × بزنند و غروب که برگشت دید که تمامی تابلو علامت خورده است و بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد.استاد به او گفت:آیامیتوانی عین همان نقاشی را برایم بکشی؟شاگرد نیز چنان کرد و استاد آن نقاشی را در همان میدان شهر قرار داد ولی این بار رنگ و قلم را قرار داد اما متنی که در کنار تابلو قرار داد این بود که:اگر جایی از نقاشی ایراد دارد با این رنگ و قلم اصلاح بفرمایید غروب برگشتند دیدند تابلو دست نخورده ماند.استاد به شاگرد گفت: همه انسانها قدرت انتقاد دارند ولی جرات اصلاح نه
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چطور بعضی از مسئولین جواب خون شهدا را می دهند؟
شهید باکری بخاطر سه حبه قند از سردار نوعی اقدم دلگیر شد!گفت بیت المال است چطور جواب خون شهدا را می دهی؟
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
⭕️ #بد_حجابی_از_نگاه_علم
🔹دکتر مارس لوشر نویسنده غربی:
"اگر یڪ زن برجستگےهاے بدنش رو به وسیله لباسش نشون بده، مردے ڪه او رو مےبینه این تصویر را تعمیم میده.(البته یه عده از مردها نه همهشون) اینجاسٺ ڪه نشان دادن برجستگےهاے بدن با لباس از نگاه مرد، همان عریان بودن زن!
📘١_گلپوش، ص١١
#پویش_حجاب_فاطمے
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #خاکریز_اسارت 🇮🇷
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
💢قسمت نود و یکم:
حقه آخوندی
باطنی میگه: دیدم اینجوری آخرش تلف میشم. فکری به ذهنم خطور کرد و فقط با یکی از بچه ها در میون گذاشتم که چه فکری دارم و بهش گفته بودم هر وقت این اتفاق افتاد چکار باید بکنه. تا عراقیا اومدن و منو گرفتن زیر ضربات کابل ، خودمو از پشت انداختم و به حالت غش زدم اولش اعتنا نکردند ، اما وقتی چند تا کابل زدن و من هیچ حرکتی نکردم و طوری وانمود کردم که انگار دیگه کارم تمومه، خیلی ترسیدند و فوری گفتند آب بیارید. اون رفیقم هم که از قبل آب آماده داشت آورد و روی صورتم پاشیدند ،اما من بهوش نیومدم. یعنی قرار نبود بهوش بیام!. می گفتن آب بریزید تو دهنش و بچه ها تُن تند آب می ریختن و من قورت نمی دادم واز کنار لبام می ریخت. بعد از چند مرحله یه تکان جزیی به خودم دادم و اونا که فهمیدن نمردم سریع رفتن و در رو با عجله بستند.
دلیلش هم این بود که نگهبانا حق نداشتن بدون اجازه فرمانده درها رو وا کنند. اگه قرار بود کسی شکنجه بشه یا بیرون اورده بشه باید قبلش اجازه می گرفتن .البته بهشون دستور داده بودند بدون اجازه فرمانده اردوگاه کسی را حق ندارن بکُشن. اینا در واقع از این دستور تمرد کرده بودند و می ترسیدند اگه من بمیرم بخاطر تمرد شدیدا مجازات بشن. نه اینکه بعثیا دلشون برامون سوخته باشه. این حقه و ترفند کارساز شد و بعد از اون دیگه بصورت انفرادی سراغم نیومدن. هر وقت میومدن می گفتن اینو ولش کنید. مُردنیه و جونش در میره. کار دسمون میده.
با این ترفند ساده از دست بعثیا و شکنجه های اختصاصی خلاص شدم و بعد از اون منم مثل بقیه کتک میخوردم و از پذیرایی های ویژه معاف شدم.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فرازی از وصیتنامه
شهید علی نظر پاک
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطـره ای بسیار زیبا
از #شهید_مدافع_حـرم
محمد حـسین محمدخانی🌹
شهیدی که سردار سلیمانی ایشون رو مثل پسرخودش میدونست و هر روز براشون صدقه میزاشت کنار💔
شـهدا خاص بودند که خدا خریدشون✨
ما هم باید برای #شهادت خاص باشیم تا خدا بخردمون🕊
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔔 زنگ حکایت 🔔
📚غيبت در حال روزه
دو زن در عهد پيامبر روزه دار بودند، در آخر روز حالشان از شدّت گرسنگى و تشنگى وخيم شد و نزديك بود كه تلف گردند، پس فرستادند كسى را پيش رسول خدا كه تا از آن حضرت اذن افطار بگيرند، پيامبرظرفى را فرستاد براى آن زنان، فرمود:
به ايشان بگو در داخل اين ظرف قىّ كنيد آنچه كه خورديد، پس يكى از آن دو قى كرد نيمى از آن ظرف را از لخته هاى خون و گوشت خالص پُر كرد، ديگرى نيز با قىّ و استفراغ خويش بقيه ظرف را پر نمود، مردم از اين ماجرا به شگفت درآمدند و تعجب كردند.
پيامبر فرمود: اين دو زن از آنچه كه بر آنها حلال بود امساك نمودند، و بر آنچه كه بر آنان حرام بود روزه خويش را باطل نمودند، به اين صورت كه نشسته در كنار همديگر، از مردم غيبت كردند.
و اين است آنچه كه پشت سر مردم گفتند كه در اين ظرف است، از گوشتهاى آنان.
📚 روزه از ديدگاه قرآن و عترت، ص 70.
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆