شهیــدے ڪہ
ماننـد مادرش زهــــــرا
بین #در و #دیــوار
سوخت و پــــرڪشیـد .
مےگفت :
شناختن دشمن کافے نیست
باید روشهاے دشمن را شناخت.
#شهید_عباس_دانشگر🌷
@byadshohada
🌸 #پای_درس_شهید 🌸
قسمتے از توصیہ هاے جوان مؤمن انقلابـے
🌷 شهید عباس دانشگر بہ جوانان 🌷
اول : از انرژے جوانیتان استفاده ڪنید ...
دوم : ورزش را فراموش نڪرده و منظم حداقل یڪ روز در میان 2 ساعت ورزش ڪنید .
سوم : تا مےتوانید در بسیج و مدرسہ و هر جاے دیگر مسئولیت بگیرید .
خیلے در مدیریت و اعتماد بہ نفس بہ شما ڪمڪ میڪند ...
#شهید_دهہ_هفتادے_مدافع_حرم
#شهید_عباس_دانشگر🌹
#صبحتون_بخیـــــر
#دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے
#روزتون_معطر_با_عطر_و_بوی_شهدا
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
#خاطرات_شهید
💠زهی خیال باطل
●| یک ماه بعد از نامزدی اش آمد پیش من؛ گفت «میخواهم به سوریه بروم»، قبلا هم چند بار به من گفته بود، بهش گفتم عباس سوریه رفتن تو با منه، من نمیخوام جوانی پیش من باشه که جنگ و خون و آتش را ندیده باشه؛ مطمئن باش بالاخره تو را میفرستم؛ اما چرا آنقدر اصرار میکنی که الان بروی؟
●عباس گفت «حاجی؛ من دارم زمینگیر میشم میترسم وابستگی من را زمینگیر کنه!». اصرار عباس آنقدر زیاد شد که گفتم عباس برو، وقتی گفتم برو، گل از گلش شکفت
●چون تازه داماد بود رفقای عباس در سوریه همقسم شده بودند که از او مراقبت کنند و او را سالم به ایران برگردانند. بعد از شهادتش، من به بچهها گفتم: زهی خیال باطل...!!! خداوند برای او نقشه کشیده بود؛ عباس درس عاشقی را چشیده بود و باید میرفت.
📎پ ن : شهیــدی ڪہ ماننـد مادرش زهــــــرا بین #در و #دیــوار
سوخت و پــــرڪشیـد .
#شهید_عباس_دانشگر🌷
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فرازاز#وصیتنامہعارفانہعالمانہ #شهیددانشگر🌿'
آخرمنکجاو#شهداکجاخجالتمیکشم
مثل#شهداوصیتکنم📖🔗
منریزھخوارسفرهآنانهمنیستم😔✨
#شهیدشهادترابہچنگمۍآورد 👌
راھدرازراطۍمیکندتابہآنمقام میرسد؛💪
امامنچھ؟!
سیاهۍگناهچهرهامراپوشاندهوتنمرالَخت
وکسلکردھ ..😩
"حرکتجوهرھاصلۍ#انساناستوگناه 📊
زنجیرمنسکونرادوستندارمعادتبھ
سکونبلابزرگپیروان#حقاست❄️🦋"
سکونممرابیچارھکردھدراینحرکت
عالمبھسومعبودحقیقۍدستوپایم
رااسیرخودکردھ ...🍓✨
#شهید_عباس_دانشگر🦋💙
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 اذان به وقت حلب 🇸🇾
✅ پدر شهید عباس دانشگر میگوید:" بعد از دو هفته از شهادتش ، ساکش به دستمان رسید وسایل داخل ساک را یک به یک دیدم و ساک را کنار اتاق گذاشتم.
در نیمههای شب ناگاه صدای اذان را شنیدم و از خواب پریدم. ساعت را نگاه کردم، دیدم نیم ساعت به اذان شرعی مانده؛ هیجان تمام وجودم را گرفته بود؛ دویدم در حیاط خانه که ببینم صدای اذان از مناره مسجد است یا نه! متوجه شدم صدای اذان از داخل خانه است؛
وقتی خوب دقیق شدم؛ دیدم اذان از ساک کنار اتاق است. سراسیمه به سمتش رفتم و گوشی تلفن عباس در ساک بود؛ گرفتم، نگاهم به آن خیره شد... روی صفحه نوشته بود: «اذان به وقت حلب»
✍ عباس دانشگر در تاریخ ۲۳ بهمن ۱۳۹۴ دختر عمويش را به همسري برگزيده بود، و كمتر از سه ماه از مراسم عقدشان در اول ارديبهشت سال ۱۳۹۵ عازم سوريه شد.
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_عباس_دانشگر
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
#خاطرات_شهید
💠زهی خیال باطل
●| یک ماه بعد از نامزدی اش آمد پیش من؛ گفت «میخواهم به سوریه بروم»، قبلا هم چند بار به من گفته بود، بهش گفتم عباس سوریه رفتن تو با منه، من نمیخوام جوانی پیش من باشه که جنگ و خون و آتش را ندیده باشه؛ مطمئن باش بالاخره تو را میفرستم؛ اما چرا آنقدر اصرار میکنی که الان بروی؟
●عباس گفت «حاجی؛ من دارم زمینگیر میشم میترسم وابستگی من را زمینگیر کنه!». اصرار عباس آنقدر زیاد شد که گفتم عباس برو، وقتی گفتم برو، گل از گلش شکفت
●چون تازه داماد بود رفقای عباس در سوریه همقسم شده بودند که از او مراقبت کنند و او را سالم به ایران برگردانند. بعد از شهادتش، من به بچهها گفتم: زهی خیال باطل...!!! خداوند برای او نقشه کشیده بود؛ عباس درس عاشقی را چشیده بود و باید میرفت.
📎پ ن : شهیــدی ڪہ ماننـد مادرش زهــــــرا بین #در و #دیــوار
سوخت و پــــرڪشیـد .
#شهید_عباس_دانشگر
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆