eitaa logo
🌷به یاد شهدا🌷
687 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
21 فایل
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست. کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است. ارتباط باخادم الشهدا👇 @Mehrabani1364 🔽تبادل داریم
مشاهده در ایتا
دانلود
🔔 زنگ حکایت 🔔 ﻓﺮﺩﯼ ﺳﺮﺍﻍ ﮔﺮﺩﻭ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻫﻤﻪ‌ﯼ ﮔﺮﺩﻭﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺭﺍﯾﮕﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯽ ،ﮔﺮﺩﻭ ﻓﺮﻭﺵ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﻧﺪﺍﺩ .. ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﯾﮏ ﮐﯿﻠﻮ ﮔﺮﺩﻭ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯽ ﻭ ﺑﺎﺯ ﺑﺎ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺷﺪ .. ﭘﺲ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺩﺳﺖ ﮐﻢ ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﮔﺮﺩﻭﯼ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯿﺪ .. ﺍﻭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺑﻼﺧﺮﻩ ﮔﺮﺩﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ .. ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﮔﺮﺩﻭ ﮐﻪ ﺍﺭﺯﺵ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﺑﺪﻫﯿﺪ .. ﻭ ﺑﺎ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﺩﯾﮕﺮ ﮔﺮﺩﻭ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﺮﺩﮐﻪ ﮔﺮﺩﻭﯼ ﺳﻮﻡ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺑﮕﯿﺮﺩ .. ﮔﺮﺩﻭ ﻓﺮﻭﺵ ﮐﻪ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﮔﻔﺖ: ﺯﺭﻧﮕﯽ ﺍﯾﻦ ﻃﻮﺭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﯾﮑﯽ، ﯾﮑﯽ ﻫﻤﻪ ﯼ ﮔﺮﺩﻭﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺗﺼﺎﺣﺐ ﮐﻨﯽ. ﻣﺸﺘﺮﯼ ﺳﻤﺞ ﮔﻔﺖ : ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺩﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺪﻫﻢ ﻋﻤﺮ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ ﻧﯿﺰ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﻔﺮﻭﺵ، ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﻗﯿﻤﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯽ ﻭﻟﯽ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﺑﯽ ﺗﻮﺟﻪ،ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﻫﯽﻭ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﯿﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮﺕ ﺍﺯ ﮐﻒ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ .. ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ، ﻧﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ، ﻧﻪ ﺑﺮﮔﺸﺘﯽ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮﯾﺪ. 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
#حجاب پاسخ شهید به همسرش که اصرار داشت با او به جبهه برود #پویش_حجاب_فاطمے
🇮🇷 🇮🇷 ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢قسمت صد و چهل و هفتم: چرا قرآن ها را جمع می کردند؟ جمع آوری قرآن ها بعنوان تنبیه، خود اعتراف تلویحی به این مسئله بود که خودشون رو همکار و همدست شیطان معرفی می کردن. چرا که تنها شیطانه که تلاش می کنه مؤمن رو از قرآن و معنویت دور کنه. خودمونیم این کار حقیقتا تنبیه سختی در حقمون بود. قرآن توی اون شرایط تکیه گاهی محکم و همنشینی مهربان و صمیمی بود که اضطراب رو از افراد دور می کرد و پل ارتباطی بود بین اسرای بی پناه و خدایی که اونا رو دوست داشت و با آیات خودش با اونا همکلام و هم نشین شده بود. قرآنا که جمع می شد ناراحتی و حزن به سراغ بچه ها میومد ، خصوصا اونایی که داشتن مرتب قرآن رو حفظ می کردن و نیاز داشتن روزانه مرور کنن. با رفتن قرآن هیات های مذاکره و حسن نیت شکل می گرفت و افراد شاخص هر آسایشگاه دست به دامن افسرا و فرمانده اردوگاه می شدن که دوباره قرآن ها رو برگردونن. چن روزی و گاهی چن هفته ای طول می کشید تا مذاکرات و خواهش و تمناها نتیجه بده و دوباره قرآنا رو با هزار شرط و شروط برگردونن به آسایشگاها. یکی از بهانه ها برای جمع کردن قرآن مسئله تلاوت بچه ها در طول شب بود . هر وقت نگهبان رد می شد می دید یک یا چند نفر بیدارن و دارن قرآن میخونن. اونا می گفتن این کار ممنوعه و کسی حق نداره بیدار بمونه و قرآن و نماز بخونه. البته این بهانه بود. در آسایشگاهی که تمام لامپا روشن بود و دری قلعه مانند با قفلای بزرگ و نورافکن برجکها در اطراف و دهها ردیف سیم خارادر و موانع. واقعا چه مشکلی بود که اینا نگرانش باشن؟. قضیه جمع کردن قرآنا در طول اسارت بارها و بارها تکرار شد. به هر حال سه ماه فاصله افتاد ، مدتی که قرآن نداشتیم و مدتی هم بخاطر جابجایی نتونستم حفظ کنم. ولی در طول این سه ماه و اندی برنامه مرور رو داشتم و پانزده جزء کاملا تثبیت شد. دور دوم حفظ سه ماه بعد و بعد از تبعید به بند یک شروع شد که در خاطرات بند یک به اون خواهم پرداخت. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
°•°✿ : امروز وقتی شما در قرار می گیرید شما را نگاه می کنند، پس باید با باشید و ذکر «ما رمیت اذ رمیت» بخوانید. شما الان بالای دکل قرار گرفته‌اید و بخواهید یا نه، میدان هستید. ... ➣ •❥•↬‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆این آسیب قطعی است!! 🔺خلوت با نامحرم... 🔻بعضیا میگن ظرفیت ما بالاست! #حجاب 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
●محمدجواد تندگویان، وزیر نفت دولت در حالی كه برای بازدید از پالایشگاه نفت آبادان در جنوب كشور بود،به اسارت نیروهای ارتش بعث عراق درآمد و پس از سال ها اسارت، توسط رژیم بعث عراق به رسید. ●وزیری که خودش شخصاً برای بازدید از زیر مجموعه‌اش راهی مناطق جنگی می‌شود، شاید باور کردنش در این زمانه که بعضی‌ها خودشان را ژنرال جنگ می‌دانند ولی در موقعیت ‌های حساس پنهان می‌شوند کمی سخت باشد! 📎پ ن: مهندس شهید محمدجواد تندگویان وزیر نفت دولت شهید رجائی که در تاریخ ۹ابان ماه سال ۵۹ به اسارت رژیم عراق درامد و پس از تحمل سالها اسارت به درجه رفیع شهادت نائل گردید.پیکر مطهرش در اذرماه ۱۳۷۰ به میهن اسلامی ایران بازگردانده شد.. 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
1_78110782.mp3
3.99M
🎙✈️پرواز بدون بازگشت.... انتشار و تولید به مناسب سالروز حمله ناو امریکایی به هواپیمای مسافربری ایران🇮🇷 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔸شهید مهدی زین الدین : 🌹هر گاه شب جمعه را یاد کردید، آن‌ها شما را نزد "اباعبدالله" (ع) یاد می‌کنند. 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🕊پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: «خشم خداوند سخت است بر زن شوهرداری که چشم خود را از غیر شوهر خود یا از کسی که محرم او نیست پر کند». 📗شیخ صدوق،ثواب الأعمال، ص ۳۳۸، ح١ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢قسمت صد و چهل و هشتم: درس تفسیر قرآن مهندس خالدی مرحوم مهندس اسدالله خالدی از کارکنان وزارت دفاع بود که در کربلای چهار به اسارت دراومده بود. فردی میانسال با حدود ۵۰ سال سن و آشنایی خوبی به معارف اسلامی و تفسیر قرآن. بعد از آنکه قران به آسایشگاها تحویل داده شد و چن ماهی گذشت و عمدتا بچه ها مشغول حفظ قرآن بودن. به فکر افتادم که دایره فعالیتای قرآنی خودم رو گسترش بدم. با ترجمه آشنایی داشتم و قبل از اسارت یه دوره کامل تفسیر قرآن(تفسیر نمونه) را خونده بودم و علاقمند بودم اطلاعاتم رو در این زمینه توسعه بدم و اگر شد به دیگران هم منتقل کنم. رفتم پیش مهندس خالدی و ازش خواهش کردم یه بحث تفسیری رو برای من داشته باشه. ایشون هم قبول کرد و سوره حجرات رو که مباحث بسیار زیبایی در مورد ولایت پذیری و آداب آن ، همچنین مسائل اخلاقی داره با هم شروع کردیم. خیلی قشنگ آیات رو تفسیر می کرد و من بدون اینکه کاغذ و قلمی داشته باشم مطالبو تو ذهنم یادداشت می کردم. طی چند جلسه سوره حجرات رو کامل برام تفسیر کرد و بعدها منم همین مباحث رو برای جمعی از دوستان گفتم. مهندس خالدی از مشوقین من و بقیه حفاظ قرآن بود و حتی به بعضیا از جمله من وعده داد که اگه کل قرآن رو حفظ کنیم در ایران یه دوره تفسیر المیزان رو بعنوان جایزه بهمون بده و به این قول خودش هم عمل کرد. 🔻شیوه تفسیر قرآن در اسارت همه چیز در اردوگاه یازده تکریت ممنوع بود. از کاغذ و قلم گرفته تا هر گونه دست نوشته . هیچگونه کتابی به استثنای همون یه جلد قرآن در اردوگاه موجود نبود. بنابراین برای تفسیر قرآن تنها راه تفسیر آیه به آیه یا تفسیر قرآن با قرآن با استفاده از تطبیق آیات با یکدیگه ، (یعنی همان روش تفسیری علامه طباطبایی) بود. گر چه اطلاعاتم از تفسیر بسیار کم و ناقص بود ، اما به ناچار و بعنوان تنها راه ممکن این شیوه رو برای خودم انتخاب کردم و سوره های متعدد قرآن و عمدتا سوره های اخلاقی مانند حجرات و لقمان و غیره رو با این شیوه تفسیر کردم و در کلاسای متعددی که بعد از پذیرش قطعنامه داشتم برای علاقمندان تدریس می کردم. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷به گوش دل ندا آمد، ❤️که يار دلربا آمد 🌷به درد ما دوا آمد، ❤️رضا آمد، رضا(ع) آمد 🌷خدا داد آنچه را وعده،‌ ❤️بشد در ماه ذيقعده 🌷که آمد بهترين بنده، ❤️رضا آمد ، رضا آمد 🌷میلاد امام رئوف مبارک💐 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 امام رضا از ما میخواد اینجوری باشیم... استاد حسین انصاریان 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔔 زنگ حکایت 🔔 📚میهمان دوستی امام رضا علیه السلام راوی: یکی از نزدیکان امام رضا علیه السلام مرد گفت: «سفر سختی بود. یک ماه طول کشید». امام رضا علیه السلام فرمودند: «خوش آمدی!» «ببخشید که دیروقت رسیدم. بی پناه بودن مرا مجبورکرد که دراین وقت شب، مزاحم شما شوم». امام لبخندی زدند و فرمودند: «با ما تعارف نکن! ما خانواده ای میهمان دوست هستیم». در این هنگام روغن چراغ گردسوز فرونشست و شعله اش آرام آرام کم نور شد. میهمان دست برد تا روغن در چراغ بریزد، اما امام دست او را آرام برگرداند و خود، مخزن چراغ را پر کرد. مرد گفت: «شرمنده ام! کاش این قدر شما را به زحمت نمی انداختم». امام در حالی که با تکه پارچه ای، روغن را از دستش پاک می کرد، فرمودند: «ما خانواده ای نیستیم که میهمان را به زحمت بیندازیم» 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرشهیدی را یاد کنید با هدیه یک صلوات 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی حقوق انسانی و شخصیت بشریت، برده تمدن بی در و پیکر غربه + قلاده زدن زن غربی به همراهش در فروشگاه فردا روزی اگه دیدین شهیندخت و نیلوفرخانم و زیباکلام و....در حمایت از این بردگی جدید انسانها در غرب توییت زدند تعجب نکنید چون این جماعت سالهاست قلاده بندگی غربیها را به گردن دارند..... ♨️ مرد‌های قربانی فمنیست! همین فمنیست‌ها میگن آزادی زن به معنای محدودیت مرد‌ها نیست؛ بعد خودشون قلاده میزنن به مرد‌هاشون... اين همون هست که ازش دم میزنه😏 مرده کفش پاشنه بلند هم پوشیده😁 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢قسمت صد و چهل و نهم: یه اسپک جانانه یکی از خاطره های ماندگارم از اسارت در همون آسایشگاه ناصر ماجرای اسپک زدن در خواب بود. تعدادی از بچه ها برای نماز صبح بیدار شده بودن و داشتن نماز می خوندن. من هنوز خواب بودم و در عالم رؤیا حسابی غرق شده بودم و خواب می دیدم با تعدادی از بچه ها در یه تیم دارم والیبال می کنم و من اسپک زن تیم بودم. یکی از بچه ها توپ رو برام بلند کرد و منم بلند شدم و محکم کوبیدم سرِ توپ . اسپک زدن من همان و نقش بر زمین شدن یکی از دوستانم که از بچه های شمال بود و داشت تعقیبات نماز صبح می خوند همون. از شدت اسپکی که کوبیدم بودم پسَ گردن اون بنده خدا از خواب بیدار شدم. ای داد بیداد اسپک رو بجای توپ زده بودم پس گردن دوستم. سرشو برگردوند سمت من که پشت سرش بودم و گفت چرا می زنی رحمان. من که از خواب پریده بودم و هنوز چشمام پر از خواب بود، خیلی عادی گفتم ببخشید داشتم تو خواب اسپک می زدم. گفت چی داری می گی؟ زدی پسِ گردن من و اون وقت میگی داشتم اسپک می زدم!. من نمی دونستم بخندم یا ازین که زدم بودم پس گردنِ دوستم شرمنده باشم. به هر حال بوسیدمش و عذرخواهی کردم، ولی ناخودآگاه تا مدتها هر وقت ایشون و پشت گردنش رو میدیدم خنده ام می گرفت و سعی می کردم ایشون خنده ی منو نبینه و یادش نیفته. این قضیه دستمایه طنز و خنده ی چن نفری شده بود که شاهد ماجرا بودن و دیده بودن که چجوری من بلند شده بودم و یه اسپک جانانه زده بودم پشت گردن ایشون. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
♦️ عزیزان من! به سرگرمی‌های حقیرِ مادّی نباید مشغول شد؛ 🔸 خیلی از ما انسان‌ها انگیزه‌های خوبی هم داریم، همّت‌های بلندی هم داریم [امّا] گاهی‌اوقات سرگرمی‌های کوچکِ مادّی و حقیر، به‌نظرمان بزرگ می‌آید؛ 🔸 دنبال یک مقام بودن، دنبال مال بودن، دنبال شهوات بودن ما را مشغول می‌کند؛ 🔸 وقتی که [خود را] مشغول کردیم، از هدف بازمی‌مانیم، آنچه گفتیم که باید [برای آن] تلاشِ دائم باشد، از بین می‌رود. ۱۳۹۸/۰۸/۰۸ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
: ● "ای حیات با تو وداع میکنم، با همه ی زیبایی هایت، با همه ی مظاهر جلال و جبروت، با همه کوه ها و آسمان ها و دریاها و صحراها، با همه ی وجود وداع میکنم، با قلبی سوزان و غم آلود به سوی خدای خود می روم و از همه چیز چشم میپوشم. ای پاهای من، میدانم شما چابکید، می دانم که در همه مسابقه ها گوی سبقت از رقیبان ربوده اید، می دانم فداکارید، می دانم که به فرمان من به سوی شهادت صاعقه وار به حرکت درمی آئید، اما من آرزوئی بزرگتر دارم، من میخواهم که شما به بلندی طبع بلندم، به حرکت در آئید، بقدرت اراده اهنینم محکم باشید، بسرعت تصمیمات و طرحهایم سریع باشید. این پیکر کوچک ولی سنگین آرزوها و نقشه ها و امیدها و مسئولیتها را به سرعت به هر نقطه دلخواه برسانید. ● در این لحظات آخر عمر آبروی مرا حفظ کنید. شما سالهای دراز به من خدمت کرده اید، از شما می خواهم که این آخرین لحظه درا به بهترین وجه ادا کنید. ای پاهای من سریع وتوانا باشید، ای دستهای من قوی و دقیق باشید، ای چشمان من تیزبین وهوشیار باشید، ای قلب من، این لحظات آخرین را تحمل کن، ای نفس، مرا ضعیف وذلیل مگذار، تا چند لحظه بیشتر با قدرت و اراده صبور و توانا باش به شما قول می دهم که پس از چند لحظه همه شما در استراحتی عمیق و ابدی آرامش خود را برای همیشه بیابید وتلافی این عمر خسته کننده واین لحظات سنگین وسخت را دریافت کنید. ● من ، چند لحظه بعد به شما آرامش می دهم. آرامش ابدی، دیگر شما را زحمت نخواهم داد، دیگر شب و روز شما را استثمار نخواهم کرد، دیگر فشار عالم و شکنجه ی روزگار را بر شما تحمیل نخواهم کرد، دیگر به شما بی خوابی نخواهم داد و شما دیگر از خستگی فریاد نخواهید کرد، از درد و شکنجه ضجه نخواهید کرد. از بی غذایی، از گرما و سرما شکوه نخواهید کرد. آرام و آسوده برای همیشه در بستر نرم خاک آسوده خواهید بود. ●اما این لحظات حساس، لحظات وداع با زندگی و عالم، لحظات لقای پروردگار، لحظات رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد." 🇮🇷 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ما منتظریم... 🌷به یاد اعجوبه دفاع مقدس، سردار «إلی بیت المقدس» حاج احمد متوسلیان 📆 ۱۴ تیرماه، سالروز ربودن دیپلمات‌های ایرانی در لبنان توسط صهیونیست‌ها 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔥 : " در جامعه اي كه زن بدحجاب است مردانش دچار بيماري كج چشمي اند... حجاب امري است مربوط به جامعه، لذا قانون بَردار است؛ در ، زن و مرد داريم اما در نه زن داريم و نه مرد فقط انسان. زن بودن زن براي عرصه خصوصي است و انسان بودن زن براي عرصه عمومي است." 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢قسمت صد و پنجاهم: تبدیل یه تهدید به فرصت ناصر که رابطه صمیمانه من و بچه های آسایشگاه رو می دید ، مترصد فرصتی برای معرفی و زیر شکنجه فرستادنم بود ، ولی من با مراقبت کامل هیچ گزکی دستش نداده بودم ، یه روز اومد گفت من خیلی خسته شده ام و بچه ها به شما اعتماد دارن من میخام مسئولیت آسایشگاه رو به تو بدم و خودم استراحت کنم. می دونستم هیچ گربه ای برای رضای خدا موش نمی گیره و حتما یه نقشه و توطئه ای در پسِ این پیشنهاد هست. از طرفی تقبل مسئولیت آسایشگاه می تونست برای بچه ها آرامش و آسایش رو بدنبال داشته باشه. بهش گفتم اجازه بده مقداری فک کنم و بعدا بهت بگم. با چن نفر از جمله مرحوم مهندس خالدی مشورت کردم. اکثرا موافق بودن و گفتن این فرصت خوبیه که بچه ها نفس راحتی بکشن. قبول کردم و ناصر با تمام طمطراقش نشست کنار و من شدم مسئول آسایشگاه هشت. وقتی عراقیا وارد آسایشگاه شدن و من دستور برپا دادم با تعجب پرسیدن کی تو رو کرده ارشد آسایشگاه. ناصر گفت سیدی من ازش خواستم مدتی کمکم کنه و من استراحت کنم. اونا هم حرفی نداشتن و قبول کردن. در مدتی که مسئول بودم با مشورت بچه ها نظم و انضباطی برقرار شد و شکر خدا همه راضی بودن بجز ناصر. چیزی که آزارم می داد امتیازاتی بود که ناصر برای خودش قرار داده بود. مثلا یه بشقاب پر غذا و تیغ و سایر تبعیض هایی که به نفع خودش ایجاد کرده بود. ناگفته نماند ناصر یکی رو مراقب من کرده بود که گزکی بگیره و زهرشو سرم خالی کنه. مدتی مدارا کردم و مثل قبل همون میزان غذا رو برداشت ، بعد از چن روز دستور دادم تمام امتیازات ظالمانه ای که از حق بچه ها برای خودش ایجاد کرده بود برداشته بشه.... ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شما ها هر روز میتونید شهید بشین برا همین میگن یه عده شهید زندن 🍃... شما دروغ نگو غیبت نکن داد نزن توجیه گناه نکن اون روز شهیدی 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔔 زنگ حکایت 🔔 کمتر از پنج سال داشتم،در یزد خشکسالی بود،یادم می آید اسفند ماه بود،پدرم بیل و مقداری گندم برداشت و راهی زمین شد من هم به دنبالش.بیل که می‌زد از زمین خاک بلند می‌شد! در عالم خودم گفتم:پدر این بذرها سبز نمی‌شوند! باید زمین خیس باشد که گندم بکاری. هنوز چشمان اشک آلود مرحوم پدرم و جوابش را از یاد نمی برم! پسر کفر نگو،من دانه‌ها را زیر خاک می‌گذارم،هر چه روزی مور و حشرات باشد می خورند هر چه را هم خدا خواست سبز می‌شود! اسفند بدون بارش گذشت.فروردین و اردیبهشت آمدند و بدون باران رفتند. خرداد بود که به خودم گفتم؛دیگر باران نمی آید می روم به پدرم می گویم دیدی گفتم بی‌خود گندم نکار سبز نمی‌شود! یک روز لکه‌ای ابر در آسمان پیدا شد، بارید و...آن سال در روستای ما فقط پدرم بود که گندم برداشت کرد،به خاطر خشکسالی هیچ کس چیزی نکاشته بود. روزگار سختی بود.پدرم محصول را که برداشت قدری را برای آذوقه‌ی خودمان نگه داشت بقیه را به هر که نیاز داشت می‌داد.پیرمرد حرفش که به اینجا رسید در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود و صدایش کمی می‌لرزید ادامه داد: امروز دعاهای فرج خودم و دیگران را در این خشکسالی غیبت،شبیه همان بذری می‌بینم که پدرم آن روزها به امید رحمت خدا کاشت و جواب گرفت!... 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
💠طاقت رفتنش رو نداشتم ●عباس ۲ سال بود که وارد سپاه شده بود. مدتی به عنوان تیرانداز نمونه انتخاب شده بود. وقتی اعتراض مرا از خطرناک بودن کارش می شنید می گفت مادرجان غصه مرا نخور، من به عشق کسی می روم که اگر تیر بخورم می دانم خودش برای بردن من خواهد آمد. ●به من می گفت مادر اگر روزی نبودم ۱۳ روز روزه_قضا برای من بگیر. خمس مالش را پرداخت کرده بود. قبل از اعزام به سوریه خیلی روی خودش کار کرد و برای عروج و آسمانی شدن کاملا آماده شده بود. ●عباس سخنی از سوریه با من نزد و تنها گفت برای یک ماموریت ۴۵ روزه خواهد رفت. من طاقت دوری از او را نداشتم برای همین زمانی که ساکش را می بست بیرون رفتم تا خداحافظی کردن و رفتنش را نبینم. ●آن شب چند بار تماس گرفت وقتی متوجه حال خراب من شد از مسئولان مربوطه اجازه گرفت و به منزل آمد او به من گفت مادر هر زمان که جنگی رخ دهد و من در آن حاضر شوم شهید خواهم شد چون آن را از امام حسین(ع) خواسته ام. ●پس بعد از شهادت من گریه نکن و هر زمان که به یاد من افتادی و دلتنگ شدی به یاد امام حسین(ع) گریه کن. می گفت کسانی که برای دفاع از حریم اهل بیت به سوریه می روند در حقیقت می روند تا دشمن به کشور ما نیاید چرا که هدف اصلی دشمنان ایران است از این رو ما با حضور در سوریه دشمن را در پشت مرزهای سوریه نگه داشته ایم تا امنیت در کشور ما همچنان ادامه یابد. 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
••🎈‌•• مخالفت‌با‌" نَفْس‌"سخت‌و‌طاقت‌فرساست اما‌لذت" درراھ‌ِخدا‌ "با‌هیچ‌لذت دیگه‌قابل‌تعویض‌نیست... :)🦋 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆