eitaa logo
🇵🇸 کانال رسمی فهالنج 🇮🇷
1.4هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
5.1هزار ویدیو
101 فایل
به کانال رسمی فهالنج خوش آمدید💛 تاسیس:۱۶ فروردین ۱۳۹۷ شروع فعالیت: ۱۴۰۱/۰۷/۰۳ #ارتباط‌بامدیر👇 (‌ نظر ، پیشنهاد، انتقاد) @aliazarcheh_1 تبادلات 👇👇👇 @aliazarcheh_1
مشاهده در ایتا
دانلود
🗓 ↯ در ظهر عـاشـ🚩ـورا چه گذشت 2⃣1⃣ 🌷السلام علی عبدالله الحسین الطفل الرضیع عبدالله رضیع که به علی‌اصغر مشهور گشته مادرش رباب دختر امرءالقیس بن عدی است که امام حسین نسبت به او علاقه وافری داشت و رباب هم شیفته امام بود چون امام حسین علیه‌السلام مشاهده کرد چشم‌های علی به گودی رفته و لب‌ها خشک شده و از شدت تشنگی به حالت اغماء درآمده بدون لباس رزم و با عبا به سمت دشمن رفت تا ببینند به قصد گفتگو می‌رود نه جنگ بلکه عواطف دشمن برانگیخته شود و طفل شیرخوارش را سیراب کنند حسین علیه‌السلام که طفل شیرخوارش را بخاطر گرمای زیاد زیر عبا گرفته بود او را سر دست بلند کرد تا همه دشمن او را ببینند آنگاه فرمود: اگر به من رحم نمی‌کنید به این طفل رحم کنید که از تشنگی آرام ندارد لکن در دل‌های سخت‌تر از سنگ مردم کوفه اثر نداشت بلکه حرمله ملعون تیری به چله نهاد و علی اصغر را هدف تیر قرار داد گلوی علی را گوش تا گوش برید علی که سوزش تیر را حس کرد مانند مرغ سربریده روی دست پدر پر و بال میزد نقل شده است که در کربلا چند جا اباعبدالله خیلی گریه کرد، یکی هم زمانی بود که علی کوچکش روی دستش ذبح شد حسین علیه‌السلام دو دست را زیر گلوی علی گرفت و مشت‌های لبریز از خون را به طرف آسمان پاشید امام باقر علیه‌السلام فرمود: حتی یک قطره از آن خون به زمین برنگشت آنگاه امام حسین علیه‌السلام فرمود: خدایا تو خود بین ما و مردمی که ما را دعوت کردند تا یاری کنند و ما را کشتند قضاوت فرما به قدری مصیبت برای اباعبدالله جانسوز بود که ندایی به تسلیت از آسمان شنید: حسین، علی را واگذار که در بهشت او را شیر دهنده‌ای است سپس امام حسین علیه‌السلام فرمود: تحمل همه این مصیبت‌ها چون در حضور خدا و برای خداست برای ما گواراست بار خدایا شیرخوار من در پیشگاه تو کمتر از ناقه صالح نیست که بخاطر آن بر قوم صالح غضب فرمودی سپس امام با نوک شمشیر قبری کند و عبدالله را با بدن و قنداقه آغشته به خون دفن کرد ◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️ ✍ منابع: ↲بحارالانوار، ۴۵/۴۶ ↲نفس المهموم، صفحه۳۴۸،۳۴۹ ↲حیات الحسین، ۲۷۵/۳ ↲اعیان الشیعه، ۶۰۹/۱ ↲ ادامه دارد ... °❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀° 🇮🇷👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1950416898C581df0f7f1
🗓 ↯ در ظهر عـاشـ🚩ـورا چه گذشت 3⃣1⃣ 🌷السلام علی عباس ابن علی قمربنی‌هاشم حضرت اباالفضل علیه‌السلام ۳۴ سال با امام حسین علیه‌السلام زندگی کرد از بس زیبا بود او را قمربنی‌هاشم می‌نامیدند مردی قوی و شجاع و تنومند بود که وقتی بر اسبان تنومد هم سوار می‌شد پاهایش به زمین کشیده می‌شد حضرت ابوالفضل وقتی همه برادرانش را به جنگ فرستاد و به شهادت رسیدند به خدمت امام حسین علیه‌السلام آمد و اجازه میدان خواست امام علیه‌السلام فرمود: تو پرچمدار منی اگر کشته شوی دیگر دشمن بر من چیره می‌شود ابوالفضل علیه‌السلام عرض کرد: برادر سینه‌ام تنگ شده و از زندگی سیر شده‌ام امام فرمود: پس قدری آب برای این کودکان که صدای العطششان بلند شده است بیاور سقای کربلا مشک به دوش انداخت و سوار اسب شد و مقابل صف دشمن ایستاد و بعد از نصیحت آنها گفت: این حسین پسر رسول خداست که با او جنگیدید و اهل بیت و یارانش را کشتید لااقل زنان و فرزندانشان را آب دهید که دل‌های آنان از تشنگی می‌سوزد شمر ملعون صدا زد: پسر ابوتراب اگر تمام دنیا آب باشد و در اختیار ما قطره‌ای از آن را به شما نمی‌دهیم مگر اینکه بیعت یزید را بپذیرید قمر بنی هاشم از آنها مأیوس شد سپس بعد از کسب اجازه از برادر وارد شریعه فرات شد و تمام نگهبانان آنجا را دور کرد مشک را پر از آب کرد و تا خواست کفی از آب بنوشد یاد تشنگی لب‌های خشک اباعبدالله افتاد و آب را خالی کرد سپس از شریعه خارج شد نگهبانان اطرافش را گرفتند سپاهیان که تحمل ضرب شصت او را نداشتند از جلوی راهش پراکنده می‌شدند تا اینکه زید ابن ورقا از پشت درخت دست راست قمر بنی هاشم را قطع کرد و بعد حکیم بن طفیلی دست چپش را حضرت عباس سریع مشک را به دندان گرفت و خواست سریع حرکت کند تا آب را به لب تشنگان حرم برساند که ناگهان تیری بر مشک آب اصابت کرد و آب روی زمین ریخت در این لحظه دیگر حضرت اباالفضل ناامید شد و متحیر وسط میدان مانده بود که دشمن به چشمانش تیر زد و با عمود آهنین بر فرق مبارک کوبید چنانکه از اسب بر روی زمین افتاد و فریاد زد: برادر مرا دریاب امام حسین علیه‌السلام خود را به نعش برادر رساند و او را دست بریده و چهره مجروح و شکسته و چشمان تیر خورده یافت امام با کمر خمیده کنار نعش برادر ایستاد و چون قدرت ایستادن نداشت در کنارش بر روی زمین نشست و شروع به گریه کرد تا اباالفضل علیه‌السلام جان به جان آفرین تسلیم کرد آنگاه فرمود: الآن کمرم شکست و چاره‌ام از هم گسست سپس حسین علیه‌السلام که نمی‌توانست عباس را به خیمه شهداء ببرد با چشمانی اشکبار به سوی خیمه‌ها برگشت سکینه به استقبال پدر آمد و پرسید: عمویم چه شد؟ امام فرمود: شهید گردید ◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️ ✍ منابع: ↲ابصارالعین، صفحه ۲۹ ↲کامل، ۳۹۴ ↲نفس المهموم، صفحه۳۴۸ ↲حیات الحسین، ۲۷۴/۳ ↲ ادامه دارد .... 🏴 @zekrroozane