💢شرط مهمانی!
🔰باد گرمی در صحن مسجد پیچیده بود. خطبه به پایان رسید و مردم آرامآرام بلند شدند. جوان، کنار دیوار ایستاد و دستها را بلند کرد و گفت: ای اباالحسن! امروز ناهار مهمان خانه ما باش.
🔸امام روی منبر جابهجا شد، نگاهش را به جوان دوخت و با صدایی نرم گفت:
🔸جدّم امیرالمؤمنین علیهالسلام، روزی به خانه مردی دعوت شد و با سه شرط دعوتش را قبول کرد.
🔸سکوت فضای مسجد را پر کرده بود، همه منتظر شروط امام بودند.
🔸جوان با کنجکاوی گفت: چه شرطی؟
✅امام از پلههای منبر پایین آمد و گفت:
🔹اول این که از بیرون خانهات چیزی برایم نیاوری.
🔹دوم این که در خانهات چیزی را از من پنهان نکنی.
🔹سوم این که بر خانوادهات سخت نگیری و سهم غذای آنان را برای پذیرایی من نیاوری.
🔸جوان لبخندی زد و دست بر سینه گذاشت و گفت: یا ابنرسولالله، شرطت قبول. به خانه من بیا.
📚 بحار الانوار، ج 75، ص 451
📎 #کودک_نوجوان
📎 #داستانک
📎 #حکایت
📎 #پند_قند
اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِکَ الفَرَج
🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰
#امام_حسنی_ها 💚🕊
🆔@c_r_fahalonj