دلم میخواهد از جزییات صورتت حرف بزنم. از خط باریک کنار لبت وقتی میخندی. از چین روی پیشانی ات وقتی اخم میکنی. از خطوط در هم کنار شقیقه ات وقتی چشم هایت را بهم میفشری. از ابرو های پر پشت و گونه های سرخت. از مژه های بلند و قوس لب هایت.
دلم میخواهد از جزییات صورتت حرف بزنم. آنجا که بی وقفه می خندی و زمان کند می شود..!
به دست آور دل من را چه کارت با دل مردم
تو واجب را به جا آور، رها کن مستحبها را
#نجمه_زارع
آنجا یک قهوهخانه بود. اما ننشستیم به نوشیدن دو تا استکان چای.
چرا؟
دنیا خراب میشد اگر دقایقی آنجا مینشستیم و نفری یک استکان چای میخوردیم؟
عجله، همیشه عجله.
کدام گوری میخواستم بروم؟
من به بهانه رسیدن به زندگی، همیشه زندگی را کشتهام.
#محمود_دولتآبادی