آنجا یک قهوهخانه بود. اما ننشستیم به نوشیدن دو تا استکان چای.
چرا؟
دنیا خراب میشد اگر دقایقی آنجا مینشستیم و نفری یک استکان چای میخوردیم؟
عجله، همیشه عجله.
کدام گوری میخواستم بروم؟
من به بهانه رسیدن به زندگی، همیشه زندگی را کشتهام.
#محمود_دولتآبادی