هدایت شده از - الحنین -
دو روزه دارم تبتلو شخم میزنم، خودمونیما عجب چنل قویی بود :)))
| تَبَتُّـل |
دو روزه دارم تبتلو شخم میزنم، خودمونیما عجب چنل قویی بود :)))
حس فقدان کسی در جایی.
من و تو برای عاشق بودن خیلی خسته ایم،بیا فقط همدرد هم باشیم،بعضی وقتا اشک بریزیم و حرف بزنیم و شاید ی روزی باهم بخندیم
بیا برای اولین بار منو تو همدیگه رو خوب بفهمیم.
«دوست تَرت دارم از هر چه دوست ای تو به من؛ از خودِ من خویش تر!
دوست تَر از آنکه بگویم چقدر..
بیشتر از
بیشتر از
بیشتر...»
#قیصر_امین_پور
| تَبَتُّـل |
کجا و چطور حادثه رخ داد؟ https://harfeto.timefriend.net/16561428987421
چه رازی عشق دارد با خودش تا حرف قلبت را..
نمیگویی،پشیمانی و میگویی پریشانی!
#سید_تقی_سیدی
《أشتاق إلیكِ فقط عندما أتنفس، لا أکثر》
فقط وقتی نفس میکشم دلتنگت میشم، نه بیشتر.
| تَبَتُّـل |
حتی یکم نمیدونی که چه دردی داشتم وقتی خواب بودی! یکم نمیدونی که من به زمان بیشتری نیاز دارم. /خوانند
عه عه عه من چرا اینو زودتر ندیدمممم.
من وفادارم به غم، غم بی وفایی می کند
هر چه با من میكند دست جدايى مى كند
در نبود چشم های بی نظیرت نازنین
چشمم از نامردمان شادی گدایی میکند
درد دارم، درد، میدانی عزیزم درد چیست؟
درد بر دنیای من فرمان روایی میکند
دست هایت دست هایم را نمیگیرد ولی
چشم هایت چشم هایم را هوایی میکند
سالها غير از خدا در قلب من چيزى نبود
حاليا اما پرى رويى خدايى مى كند
#سیدتقی_سیدی
با حیرت و شگفتی و ناباوری نگاهت میکنم و تو میگویی: "اوه، این طور نگاهم نکن!" در صورتی که این نگاه کردن نیست، یک جور هجی کردن است... دست روی صورت و چشمهایت میکشم؛ بیشتر پیشانیات را لمس میکنم و تو میگویی: "اوه، آخه این چه کاریه" و من دستم را پس میکشم؛ زیرا اگر به تو بگویم که "لمست میکنم تا باورم شود که در خیال نیستی و در واقعیتی"، حرف مرا به تعارفی حمل میکنی. اما حقیقت همین است: تو تنها پیروزی حیات منی. در تو بود که عشق را از حقیقت تمییز دادم.
_نامهی #شاملو به آیدا
اردیبهشت ۱۳۴۲
نوشته بود:
کسی را چُنان دوست داری که برایش بجنگی؟
نوشتم: از جنگها برگشتهام، با زخمها و موی سپید و یاد گرفتهام صبور باشم و به تماشا قانع!
ولي يه سريا هستن که کنارشون یه جور ديگه اي خوش میگذره!
وقتي باهاشوني،لازم نیست چيزي باشي که نيستي! میشه باهاشون ساعت ها از هر دري حرف بزني و بازم حرف داشته باشي واسه گفتن! میشه کنارشون به بي اهميت ترين چيزا بخندي! لازم نیست حتما بري تو لاكچري ترين جاي شهر باهاشون وقت بگذروني تا بهت خوش بگذره! با این آدما میشه رفت فلافلي سر خیابون و از خوشي قهقهه زد! ساده بگم، میشه در کنار یه سریا جسورانه خودت باشي و از ساده ترين چيزا بيشترين لذتو ببري! اينا الماسن،عيارشون بي نهايته و مثلشون کمه!اگه از این الماسا داري بذارش تو يه جاي قشنگ قلبت!
#شقايق_رحماني