گفت: خیلی بَرام وحشتناکه!
گفتم: چی وحشتناکه؟
گفت: میدونی؟ اگه تورو پیدا نِمیکردم، اگه تورو نمیدیدم، الان من توویِ چه حالی بودم؟
گفتم: دیوونهای بخدا، این فکرا چیه میکنی؟
گفت: نه جدی! همیشه از این میتَرسم اگه عاشقت نمیشدم چی میشد؟
صورتَمو به سمتش برگردوندم و آهِسته بهش گفتم: اونوقت خودم عاشقت میشدم ..
#بابک_زمانی
بودنِ بعضی از آدما شبیه ساعت شنیه؛کنار خودت داریشون، توو دستات داریشون،
اما هر لحظه حجمِ نبودنشون زیاد و زیاد تر میشه، و تو هیچ کاری از دستت برنمیاد؛ جز اینکه فقط تماشا کنی و ببینی کی آخرین دونه ی شن پایین میفته، آخرین بهونه ی بودن.
بعد اگه هم بخوای ساعت شنی رو زیر و رو کنی تا واسه چند لحظه هم که شده دوباره بودنشونو به دست بیاری؛ تازه میفهمی که فقط انبوهی از "نبودن" ها رو زیر و رو کردی!
#بابک_زمانی
بودنِ بعضی از آدما شبیه ساعت شنیه؛کنار خودت داریشون، توو دستات داریشون،
اما هر لحظه حجمِ نبودنشون زیاد و زیاد تر میشه، و تو هیچ کاری از دستت برنمیاد؛ جز اینکه فقط تماشا کنی و ببینی کی آخرین دونه ی شن پایین میفته، آخرین بهونه ی بودن.
بعد اگه هم بخوای ساعت شنی رو زیر و رو کنی تا واسه چند لحظه هم که شده دوباره بودنشونو به دست بیاری؛ تازه میفهمی که فقط انبوهی از "نبودن" ها رو زیر و رو کردی!
#بابک_زمانی
گفتم: آدم وقتی عاشق کسی میشه،
لابد بودن با اون کس، کسی رو تو گذشته یادش میاره، جای خالیشو براش پُر میکنه!
گفت: نه برادر!
عشقِ حقیقی زمانی اتفاق میفته که بودن با کسی، بودن با تمام آدمایِ دیگه رو از یادت ببره!
#بابک_زمانی