قوم از شراب مست و ز منظور بی‌نصیب، من مست از او چنان که نخواهم شراب را #سعدی

تنم فرسود عقلم رفت و عشقم همچنان باقی... #سعدی

مرا به هیچ بدادی و من هنوز برآنم که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم #سعدی

دانی از دولت وصلت چه طلب دارم؟ هیچ یاد تو مصلحت خویش ببرد از یادم - #سعدی و زبون‌ ریختناش

بازآ که در فـراق تــو چشـم امیـدوار چون گوشِ روزه‌دار بر الله‌اکبر است #سعدی

یار آن بود که صبر کند بر جفای یار ترک رضای خویش کند در رضای یار گر بر وجود عاشـق صادق نهند تیغ بیند خطای خویش و نبیند خطای یار #سعدی

مَشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست #سعدی

گفتیم که عقل از همه کاری به درآید بیچاره فروماند چو عشقش به سر افتاد #سعدی

آقای #سعدی هم تو یک بیت، اوج، دیرینگی و جاودانگی عشقش رو شرح داد و نوشت: «نه پنج روزهٔ عمر است عشق روی تو ما را وَجَدتَ رائِحَةَ الوُدِّ اِن شَمَمتَ رُفاتی¹» ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱. بوی عشق را خواهی شنید اگر کفنم را بو کنی...

من ندانستم که از اول تو بی مهر و وفایی عهدنابستن از آن به که ببندی و نپایی دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم؟! باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی؟! گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی‌ #سعدی

تو کجا نالی از این خار که در پای من‌ست یا چه غم داری از این درد که بر جان تو نیست #سعدی

رنجوری را گفتند: دلت چه مۍخواهد؟ گفت: آنڪه دلم چیزی نخواهد:) #سعدی