eitaa logo
| تَبَتُّـل |
1.4هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
335 ویدیو
5 فایل
وَ "سلام" بَر‌اندوهی‌کھ‌ قلبمان ‌را ‌وطن‌ برگزید🖤🌱 • • تَبَتُّل←بُریدھ از "جہان" بُریدھ از "مردم"... •• میرسه به دستم https://harfeto.timefriend.net/17501091664522 +تافوروارد هست،زندگی ‌باید کرد‼️
مشاهده در ایتا
دانلود
یه پسر هیکلی بود که بور بود. موهای خرمایی روشن، ابروهای کلفت و مردونه همون رنگی، چشم های عسلی روشن و ریش بلند که خیلی بهش میومد. ولی پس بنیامین کو؟ با تعجب برگشتم سمت سوگند و گفتم: _اون پسره کیه؟ بنیامین کو؟ _دو دقیقه بشین میفهمی _یعنی چی؟ آخه... _وای آوا فقط دو دقیقه دندون رو جیگر بذار همه چیزو میفهمی! سری تکون دادم و آروم نشستم. هنوز دو دقیقه نشده بود که صدای کر کننده جمعیت توی سالن پیچید. رد نگاه جمعیت رو گرفتم. از پله های مارپیچی که از سقف تا سن میومد سینا و بنیامین داشتن میومدن پایین. با چشمهای گرد نگاهشون میکردم. اومدن روی سن. صدای جیغ ها هر لحظه میرفت بالاتر.. بنیامین نگاهی به جمعیت انداخت. چشماش که به من خورد که مثل منگلا نگاهش میکردم ریز خندید و چشمکی زد. سینا به زور جمعیت رو ساکت کرد و بعد از خوش آمد گویی گفت: _خب همونطور که خیلی وقته توی سایت‌ها اعلام کردیم از این به بعد من و بنیامین رستا با هم برنامه اجرا می کنیم.. همچین صدای دست و جیغ بلند شد که یک لحظه گوشم سوت کشید. باورم نمی شد.. یعنی بنیامین میخواست خواننده بشه؟ سورپرایزش این بود؟ وای خدایا... نویسنده: یاس🌱
زدم توی صورتم رو به ادلاین گفتم: _خاک بر سرم ساعت ۴ شد من هنوز هیچ غلطی نکردم برو دم در کیک و بگیر تا من برم بالا آماده بشم خندید و گفت: _ خیلی خوب بابا برو رفت سمت آیفون و دکمه را فشار داد در و باز کرد خواستم برم بالا اما با شنیدن صداشون سر جام ایستادم کیارش: سلام ادلاین: سلام.... کیک و از کیارش گرفت خواست در و ببنده که کیارش دستش و گذاشت روی در و نگذاشت آروم گفت: _ می خوام باهات حرف بزنم _ من هیچ حرفی باهات ندارم درو فشار داد تا ببنده اما باز کیارش نگذاشت و گفت: _ بچه بازی در نیار واجبه _ اره من بچم که بهترین روزای زندگیم و خرج تو کردم بسه دیگه دست از سرم بردار... در و محکم فشار داد و بست... تکیه داد به در از این بالا درست نمی تونستم ببینم اما انگار داشت گریه می کرد چون شونه اش می لرزید. .. دست هاش و کشید به چشم هاش و رفت سمت آشپز خونه منم رفتم توی اتاق.... یک دوش سریع گرفتم اومدم بیرون موهام و سشوار کشیدم..... باز گذاشتم حوصله آرایشگاه نداشتم لباسم و پوشیدم یک لباس عروسکی صورتی تا بالای زانو دامنش یکم پف داشت و از بالا کامل پوشیده و آستین دار..... @caferoooman نویسنده: یاس ادامه داره.....