مادرم فهمیده من رنجیده ام از دستِ تو
اهل نفرین نیست اما هی دعایت می کند!
#لاادری
لقد نسيت كل أحزانك معك ،
والآن كيف تنسي عني...؟
من همهی غمهای خود را با تو فراموش کرده بودم...
حالا چگونه تو را فراموش کنم..؟
#لاادری
کاش ذکری یادمان می داد در باب وصال
در مفاتیح الجنانش شیخ عباس قمی...
#لاادری
در کسری از ثانیه از اوج شعف و لذت به حضیض غم و رنج فرو میرویم، آسمانِ بهاریم ما!
#لاادری
آن که می گفت تویی قبلهی من؛ بعد از من
سر به مهر چه خداییست، خدا میداند...
#لاادری
«کیف لی أن أری غیرک و أنت عینای؟»
چگونه به غیر تو نگاه کنم در حالیکه تو چشمانم هستی؟
#لاادری
ممکن اللیلة تنسین کل شي و تعانقیني.
ممکن است که امشب همه چیز را به فراموشی بسپاری و مرا در آغوش کشی؟
#لاادری
«و القعود معاک فیه رائحة برعم الکرز.»
و کنار تو بودن، عطر شکوفههای گیلاس را دارد.
#لاادری
«و اضعي شعرك فی النسیم، و هکذا الصبح یتنفس.»
و گیسوانت را در نسیم رها کن، که اینگونه صبح، نفس میکشد.
#لاادری
در من سوالی ساده عُمری سخت می گرید
"از ما چرا وقتی که دل بستیم ، دل کَندی... "
#لاادری
خورد کن لا مذهب آن کوه غرورت را، بگو
دوستم داری مگر چیزی ز تو کم می شود
#لاادری