شب پنجم که میرسد از راه
روضه را غرق آه باید خواند
از یتیم حسن که میگوییم
روضهی قتلگاه باید خواند
روز آخر نیامدهست اما
روضه رفته است داخل گودال
مثل مرغی که بال او کنده است
حسنی زاده میزند پر و بال
لحظهی آخر است و این میدان
گرچه مردِ نبرد میخواهد
حسنی زاده؛ کاش میماندی
بعد از این، خیمه مَرد میخواهد
حیف از آن دست، حیف از آن بازو
دست خود را به تیغ نسپاری
پیش زینب بمان که بعد عمو
علم و مشک را تو برداری
#محسن_ناصحی
روز پنجم که میرسد از راه
روضه را غرق آه باید خواند
از یتیم حسن که میگوییم
روضهی قتلگاه باید خواند
روز آخر نیامدهست اما
روضه رفته است داخل گودال
مثل مرغی که بال او کنده است
حسنی زاده میزند پر و بال
لحظهی آخر است و این میدان
گرچه مردِ نبرد میخواهد
حسنی زاده؛ کاش میماندی
بعد از این، خیمه مَرد میخواهد
حیف از آن دست، حیف از آن بازو
دست خود را به تیغ نسپاری
پیش زینب بمان که بعد عمو
علم و مشک را تو برداری
#محسن_ناصحی